نام شما:
ایمیل مقصد:

 پيامبر براي چه غمگين بود ؟

پيامبر براي چه غمگين بود ؟


گروه: گفتگو و تعامل تمدن ها و ادیان
تاریخ درج: 1391/10/24
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

 

نشانه‌هاي فراواني در دست است که محمد (ص‌) از اينکه مردم در گرويدن به توحيد سستي کرده و ايمان نمي‌آوردند، محزون بود. اين نگراني براي آن بود که اين مردم‌، خواسته يا ناخواسته‌، عذاب الهي را براي خود تدارک مي‌بينند به همين دليل‌، در دعوت خويش‌اصرار مي‌ورزيد و گاه تصور مي‌کرد به هر قيمتي شده بايد آنان را قانع کند تا اسلام رابپذيرند. اما زماني که مقاومت آنان را برابر توحيد مشاهده مي‌کرد، بر حزن و اندوهش افزوده مي‌شد. خداوند عشق پيامبر خود را به دعوت مي‌ديد، به وي توصيه مي‌کرد در اين‌ باره‌، يعني ايمان نياوردن مردم و نپذيرفتن دعوت‌، اندوهگين نباشد و از اين که کساني در کفر ورزيدن سرعت مي‌ورزند، محزون نباشد:
وَلاَ يَحْزُنْکَ الَّذِين‌َ يُسَارِعُون‌َ فِي‌ الْکُفْرِ اِنَّهُم‌ْ لَن‌ْ يَضُرُّوا اللهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللهُ أَلاَّ يَجْعَل‌َ لَهُم‌ْ حَظّاً فِي الاْ‌خِرَة‌ِ وَلَهُم‌ْ عَذَاب‌ٌ عَظِيم‌ٌ. [آل عمران: 175]
شتاب ورزيدن برخي در کفر تو را اندوهگين نسازد. آنان به خداوند آسيبي نمي‌رسانند وخداوند مي‌خواهد تا آنان بهره‌اي در آخرت نداشته باشند و براي آنان عذاب بزرگي درکار است‌.
بعدها در مدينه هم اين احساس را همچنان نسبت به نفاق ورزيدن جمعي از به ظاهرمؤمنان داشت‌: يَا أَيُّهَا الرَّسُول‌ُ لاَيَحْزُنْکَ الَّذِين‌َ يُسَارِعُون‌َ فِي‌الْکُفْرِ مِن‌ْ الَّذِين‌َ قَالُوا آمَنَّابِأَفْوَاهِهِم‌ْ وَلَم‌ْ تُؤْمِن‌ْ قُلُوبُهُم‌. [مائده:41]
خداوند مکرر اين توصيه را به محمد (ص‌) داشت‌: وَمَن‌ْ کَفَرَ فَلاَ يَحْزُنْکَ کُفْرُه‌ُ اِلَيْنَامَرْجِعُهُم‌ْ فَنُنَبِّئُهُم‌ْ بِمَا عَمِلُوا، [لقمان: 23]
اگر کساني کفر ورزيدند، کفر آنان تو را ناراحت نکند، بازگشت آنان به سوي ماست و ما آنان را به آنچه انجام داده‌اند آگاه خواهيم کرد.
و در جاي ديگر: وَلاَ يَحْزُنْکَ قَوْلُهُم‌ْ ِن‌َّ الْعِزَّة‌َ للهِِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيع‌ُ الْعَلِيم‌ُ. [يونس: 65]
سخن آنان تو را ناراحت نکند عزت تماما براي خداست و او شنونده آگاه است.
در جاي ديگري باز هم خداوند از اين که محمد (ص‌) از روي تأسف به خاطر ايمان‌ نياوردن مردم نزديک است جانش را از دست بدهد، اظهار نگراني کرده است‌:
فَلَعَلّکَ باخِع‌ٌ نَفْسَکَ عَلي آثارِهِم‌ْ اِن‌ْ لَم‌ْيُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديث اَسَفا، [کهف: 6]
شايد اگر به اين سخن ايمان‌نياورند، خويشتن را به خاطرشان از اندوه هلاک سازي‌.
و جاي ديگر: لَعَلَّکَ بَاخِع‌ٌ نَفْسَکَ أَلاَّ يَکُونُوا مُؤْمِنِين‌َ، اِن‌ْ نَشَأْ نُنَزِّل‌ْ عَلَيْهِم‌ْ مِن‌ْ السَّمَاءِ آيَة‌ً فَظَلَّت‌ْ أَعْنَاقُهُم‌ْ لَهَا خَاضِعِين‌َ، [شعراء: 3، 4]
شايد تو از اين که مشرکان ايمان نمي‌آورند خود را تباه‌سازي‌، اگر بخواهيم‌، معجزه‌اي از آسمان بر آنان فرود مي‌آوريم تا در برابر آن‌گردن‌هايشان خاضع گردد.
و جاي ديگر هم باز از محمد(ص‌) مي‌خواهد اين اندازه غصه و اندوه نخورد:
فَاِن‌َّ اللهَ يُضِل‌ُّ مَن‌ْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن‌ْ يَشَاءُ فَلاَ تَذْهَب‌ْ نَفْسُکَ عَلَيْهِم‌ْ حَسَرَات‌ٍ، [فاطر: 8] پس‌هرآينه خداوند هر کسي را بخواهد گمراه مي‌کند و هر کسي را بخواهد هدايت مي‌کند،پس مبادا به سبب حسرت‌هاي (گوناگون‌) بر آنان جانت از کف برود.
 حتي در آغاز سوره طه‌، خداوند تصريح مي‌کند: مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْکَ الْقُرْآن‌َ لِتَشْقَي‌. ماقرآن را بر تو نازل نکرديم تا خود را به مشقت بيندازي‌. اين اصرارها سبب شد تا خداوند به محمد (ص‌) تأکيد کند ايمان آوردن امري است‌ که نياز به تحول دروني فرد و خواست خداوند دارد؛ چنان نيست که اگر محمد (ص‌)دوست داشت کسي ايمان بياورد، او نيز ايمان بياورد:
اِنَّکَ لاَتَهْدِي‌مَن‌ْ أَحْبَبْت‌َ وَلَکِن‌َّ اللهَ يَهْدِي‌ مَن‌ْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَم‌ُ بِالْمُهْتَدِين‌َ، [قصص: 56]
چنين نيست‌که تو هر کسي را که دوست داري بتواني هدايت کني‌. اما خداوند هر کسي را که اراده کندهدايت خواهد کرد و او نسبت به هدايت پذيران عالم است‌.
خداوند در آيه 33 انعام باز از محزون بودن پيامبر(ص‌) سخن گفته و اين که اتهامات‌و سخنان آنان تا چه اندازه آن حضرت را ناراحت مي‌کرده است‌. سپس در ادامه همين‌آيه با اشاره به اصرار محمد (ص‌) در مؤمن کردن مردم‌، به پيامبرش مي‌گويد: اگر اعراض‌کردن آنان از قرآن بر تو گران و سنگين است‌، اگر مي‌تواني نقبي در زمين يا نردباني درآسمان بجويي تا معجزه‌اي براي آنها بياوري (اين کار را بکن‌) و اگر خدا مي‌خواست‌ قطعا آنان را بر هدايت گرد مي‌آورد. پس زنهار از نادانان مباش‌. [انعام: 35]
اين آيه نشان مي‌دهد پيامبر(ص‌) به هر روي تلاش مي‌کرده است تا راهي براي‌هدايت مردم بيابد اما خداوند سياست خاص خويش را دنبال مي‌کرده و به پيامبرش هم‌اصرار مي‌کرده تا تحمل و صبوري بورزد.
در جاي ديگر باز از اصرار محمد (ص‌) در ايمان آوردن مردم ياد کرده و چنين‌اصرار و اکراهي را بر ايمان آوردن نمي‌پذيرد: وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لاَ‌مَن‌َ مَن‌ْ فِي الاَْرْض‌ِ کُلُّهُم‌ْجَمِيعاً أَفَأَنْت‌َ تُکْرِه‌ُ النَّاس‌َ حَتَّي يَکُونُوا مُؤْمِنِين‌َ [يونس: 99]
و اگر پروردگار تو مي‌خواست قطعا هر که‌در زمين است همه آنها يکسر ايمان مي‌آوردند. پس آيا تو مردم را ناگزير مي‌کني که ‌بگروند؟
آياتي هم که به رسالت رسول در رساندن پيام به مردم يعني بلاغ اصرار دارد، مؤيدهمين معناست‌. خداوند به محمد(ص‌) توصيه مي‌کند که تو نگهبان آنها نيستي که به‌اصرار و فشار و مراقبت و زور ايمان بياورند، وظيفه تو تنها ابلاغ رسالت است‌:
وَلَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَيْهِم‌ْ حَفِيظاً وَمَا أَنْت‌َ عَلَيْهِم‌ْ بِوَکِيل‌ٍ. [انعام: 107]
اگر خداوند مي‌خواست آنان شرک نمي‌ورزيدند، و ما تو را بر آنان نگهبان قرارنداديم‌، و تو وکيل آنها نيستي‌.
و در جاي ديگر: فَاِن‌ْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَيْهِم‌ْ حَفِيظاً اِن‌ْ عَلَيْکَ اِلاَّ الْبَلاَغ‌ُ، [شوري:‌48]
اگراعراض کردند، پس ما تو را نگهبان آنان قرار نداديم‌، و جز بلاغ بر تو نيست‌.
خداوند به محمد(ص‌) مي‌گويد: ما کتاب را بر تو فرو فرستاديم براي مردم‌، هر کس‌هدايت را پذيرفت که براي خودش پذيرفته است‌، اگر هم کسي گمراه شد که خود گمراه گشته است و تو همين وکيل آنها نيستي‌: اِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْکَ الْکِتَاب‌َ لِلنَّاس‌ِ بِالْحَق‌ِّ فَمَن‌ْ اهْتَدَي‌فَلِنَفْسِه‌ِ وَمَن‌ْ ضَل‌َّ فَاِنَّمَا يَضِل‌ُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنْت‌َ عَلَيْهِم‌ْ بِوَکِيل‌ٍ، [رمز:‌41]
خداوند اين حقيقت را به گونه‌اي ديگر هم به پيامبرش تفهيم مي‌کند که قرار خداوندبر آن نيست تا همه مردم هدايت شوند. هدايت دست خداوند است و او مُهْتدين رامي‌شناسد و بنابرين‌، اگر کساني زمينه هدايت يافتن داشته باشند، خداوند هدايتشان‌خواهد کرد. بنابرين اصرار بر هدايت‌، سودي ندارد. يک نمونه ـ که مانند آن فراوان است‌ـ آيه هشتم سوره شوري است‌: وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَجَعَلَهُم‌ْ أُمَّة‌ً وَاحِدَة‌ً وَلَکِن‌ْ يُدْخِل‌ُ مَن‌ْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِه‌ِ وَالظَّالِمُون‌َ مَا لَهُم‌ْ مِن‌ْ وَلِي‌ٍّ وَلاَ نَصِيرٍ.
شايد مهم‌ترين نکته‌اي که از اين دسته آيات مي‌توان به دست آورد آن است که‌ايمان آوردن مردم به اصرار و اکراه نيست‌، بلکه با خواست خداست که البته آن هم تعريف خود را دارد. علاوه‌، ايمان آوردن‌، با معجزه هم نخواهد بود بلکه درست باهمين کتاب خواهد بود. البته اراده خداي متعال در کل بر آن است تا دين خودش را برهمه اديان غلبه داده‌، حتي اگر مشرکان از آن بيزار باشند.
خداوند با يک آيه صريح‌، آب پاکي را روي دست پيامبرش ريخت‌. در باره اين تصور محمد که بيشتر مردم ايمان مي‌آورند و اصرارها و حرص او هم براي مسلمان شدن آنان‌زياد است‌، خداوند مي‌فرمايد: وَمَا أَکْثَرُ النَّاس‌ِ وَلَوْ حَرَصْت‌َ بِمُؤْمِنِين‌َ، حتي اگر تو بخواهي‌و حريص باشي‌، بيشتر مردم مؤمن نخواهند شد. [يوسف: 102]
و باز در جاي ديگر: أَرَأَيْت‌َ مَن‌ْ اتَّخَذَ اِلَهَه‌ُ هَوَاه‌ُ أَفَأَنْت‌َ تَکُون‌ُ عَلَيْه‌ِ وَکِيلاً.
آيا نگريستي بر کسي که خدايش را هواي نفسش گرفته است؟ آيا تو بر او وکيل هستي؟
أَم‌ْ تَحْسَب‌ُ أَن‌َّ أَکْثَرَهُم‌ْ يَسْمَعُون‌َ أَوْ يَعْقِلُون‌َ؟ اِن‌ْ هُم‌ْ اِلاَّ کَالاَْنْعَام‌ِ بَل‌ْ هُم‌ْ أَضَل‌ُّ سَبِيلاً، [فرقان: 43، 44]
آيا آن کس که هواي نفس خود را معبود خويش گرفته است ديدي‌؟ آيا (مي‌تواني‌) ضامن او باشي‌؟
يا گمان داري بيشترشان مي‌شنوند يا مي‌انديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند. بلکه گمراه‌ترند.
و جاي ديگر: وَاِن‌ْ کَان‌َ کَبُرَ عَلَيْکَ اِعْرَاضُهُم‌ْ فَاِن‌ْ اسْتَطَعْت‌َ أَن‌ْ تَبْتَغِي‌َ نَفَقاً فِي الاَْرْض‌ِ أَوْسُلَّماً فِي‌ السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُم‌ْ بِآيَة‌ٍ وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَجَمَعَهُم‌ْ عَلَي الْهُدَي فَلاَ تَکُونَن‌َّ مِن‌ْ الْجَاهِلِين‌َ،اِنَّمَا يَسْتَجِيب‌ُ الَّذِين‌َ يَسْمَعُون‌َ [انعام: 35، 36].
و اگر اعراض کردن آنان(از قرآن‌) بر تو گران است‌، اگر مي‌تواني نقبي در زمين يانردباني در آسمان بجويي تا معجزه‌اي برايشان بياوري‌. و اگر خدا مي‌خواست قطعا آنان‌را بر هدايت گرد مي‌آورد. پس زنهار از نادانان مباش‌.در اينجا خداوند حتي از احساس پيامبر(ص‌) خود براي يافتن معجزه‌اي براي قانع کردن مردم به پذيرش اسلام سخن مي‌گويد و در ضمن‌، رخ دادن چنين امري را با روال‌طبيعي کار خداوند براي هدايت مردم‌، ناسازگار مي‌بيند و از محمد(ص‌) مي‌خواهددنبال اين کار را نگيرد.
و نيز آيه ديگر: اِن‌ْ تَحْرِص‌ْ عَلَي هُدَاهُم‌ْ فَاِن‌َّ اللهَ لاَ يَهْدِي‌مَن‌ْ يُضِل‌ُّ وَمَا لَهُم‌ْ مِن‌ْنَاصِرِين‌َ، [نحل: 37]
اگرچه بر هدايت آنان حرص ورزي‌، ولي خدا کسي را که فروگذاشته است‌، هدايت‌نمي‌کند و براي ايشان ياري‌کنندگان نيست‌.
در آيه‌اي ديگر خداوند به پيامبرش مي‌گويد: وَاِن‌ْ کَان‌َ طَائِفَة‌ٌ مِنْکُم‌ْ آمَنُوا بِالَّذِي‌أُرْسِلْت‌ُ بِه‌ِ وَطَائِفَة‌ٌ لَم‌ْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّي يَحْکُم‌َ اللهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاکِمِين‌َ. [اعراف: 87]
اگر گروهي ايمان آورده‌اند و گروهي‌نه‌، بايد صبر کني تا خداوند در اين باره حکم کند.

منبع: اعتدال

بستن http://www.modarair.com/news/گفتگو/پيامبر.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 494667     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: