نام شما:
ایمیل مقصد:

فراستخواه: مدرنیته به معنای افول دین نیست

فراستخواه: مدرنیته به معنای افول دین نیست


گروه: گفتگو و تعامل تمدن ها و ادیان
تاریخ درج: 1394/2/16
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

به گزارش ایسکانیوز  از ورود حوزه مطالعاتی جامعه شناسی دین به ایران چندان نمی گذرد. این رشته مطالعاتی که طرفداران بسیاری دارد و البته برای جامعه ی دینی ما می تواند بسیار آموزنده و موثر باشد، با مخالفت هایی هم مواجه شده است و موانعی در سر راه خود دارد. اما جامعه شناسی دین چیست و چه هدف و رویکردی دارد و چرا برخی با آن مخالف اند؟ دکتر مقصود فراستخواه در نشست «درآمدی بر جامعه شناسی دین»، به این سوالات پاسخ می دهد.

 
این نشست سومین نشست از سلسله سمینارهای آشنایی با روش شناسی علوم انسانی در دین پژوهی است که توسط مرکز فرهنگ و اندیشه جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران برگزار می شود. پیش از این دو نشست با عنوان آشنایی با روان شناسی دین و فلسفه دین برگزار شده بود.
 
 
مقصود فراستخواه: پیش از آنکه بخواهیم به جامعه شناسی دین بپردازیم، باید بررسی کنیم که جامعه شناسی چیست و چطور تکوین یافت. بر اساس اندیشه های مدرن حیات اجتماعی امری پسین تلقی شد که می توانند از طریق عقلانیت، آگاهی، زبان و کنش اجتماعی شکل بگیرد. جامعه آن طرح پیشینی که در طبیعت و ماوراطبیعت است نیست. بلکه جهان اجتماعی از طریق تعاملات، زبان، کنش و تفسیر مردم ساخته می شود و تغییر پیدا می کند. وقتی حیات اجتماعی موضوع پسین است، در این صورت قابل بررسی می شود. نتیجه ی این بررسی، جامعه شناسی است.
 
نکته دیگر آنکه علم مدرن و از جمله جامعه شناسی، بخشی از طرح اجتماعی غربی ها برای پیشرفت و رهایی بود و در پس پشت آن، رسالتی روشنفکرانه نهفته بود. برای مثال دورکیم را درنظر بگیرید. او در فرانسه اواخر قرن ۱۹ و در جامعه ای در حال گذار بود؛ جامعه ای که در آن انقلاب صنعتی شده و زیرساخت ها تغییر کرده است، اما ساختارهای سنتی در عرصه حکومت، آموزش، دین و … به تحولات آسان تن نمی دهند. در نتیجه میان نیروهای فعال جامعه تعارضی میان تغییر یا عدم تغییر رخ داده بود. دورکیم به عنوان یک متفکر و نخبه علمی با این بحران ها مواجه می شود و می کوشد برای توضیح آنها نظریه پردازی کند. او مواجهه ای مفهومی و تئوریک با بحران ها دارد. در اینجاست که تقسیم کار اجتماعی دورکیم به عنوان یک نظریه بروز می کند. او می خواهد برای حل بحران بگوید که جامعه سنتی دیگر نمی تواند نظم پایدار را شکل دهد و نیاز به نظم جدیدی است. سایر نظریه پردازان هم چنین اند. پس جامعه شناسی در خلاء و به شکل انتزاعی و آکادمیک صرف شکل نگرفته است. بلکه در دل سنت های معرفتی و در زمینه اجتماعی شکل گرفت. جامعه شناسی جهانی نبود و محلیت داشت. اگر دورکیم به جای فرانسوی، انگلسی بود، تبعا آرای دیگری داشت. در نتیجه در اینجا علم ضمن آنکه جهانی است، محلی هم هست.
 
در جامعه شناسی و علوم اجتماعی چهار سرمشق عمده وجود دارد: واقعیت اجتماعی، رفتار اجتماعی، تعریف اجتماعی و عمل اجتماعی.
 
سرمشق واقعیت اجتماعی می گوید که جامعه یک واقعیت انتولوژیک است. مارکس چنین نگاهی دارد و جامعه را متشکل از زیربنای اقتصادی و روبنای فرهنگی می داند. او جامعه را چون یک واقعیت انضمامی در نظر می گیرد. اما سرمشق رفتار اجتماعی، جامعه را عبارت از محرک ها و پاسخ ها می داند. در جامعه شناسی دین نظریه های مبادله از این سنخند. آنها میگویند دین داری یک مکانیزم جبرانی است. در شرایطی سرخوردگی هایی به وجود می آید و مردم نیاز به مکانیزم جبرانی دارند و می کوشند از طریق جماعت های دینی نیاز های خود را جبران کنند. سرمشق تعریف  اجتماعی جامعه را یک تعریف و تفسیر می داند. جامعه یک نحوه زبانی است و زبان و تعریف های ما آن را می سازد و  جامعه برساخته می شود. در نهایت سرمشق عمل اجتماعی، جامعه را عمل می داند و پراگماتیستی نگاه می کند.
 
با توجه به این مقدمه ی کوتاه، به جامعه شناسی دین بپردازیم. جامعه شناسی دین بررسی دین به عنوان یک امر اجتماعی است. در این دانش، نهادها و رفتارهای اجتماعی دینی، درک های مختلف اجتماعی از دین و … بر اساس سرمشق هایی که در بالا نام بردم مطالعه می شود.
 
اما سه رویکرد عمده را می توان در جامعه شناسی دین ردیابی کرد: نظم گرایی، تعارض گرایی و تفسیر گرایی.
 
نظم گرایی عمدتا کارکردهای دین را می بیند و می کوشد به سوالاتی از این قبیل پاسخ دهد: آیا دین انسجام بخش است یا نه؟ می تواند نظم اجتماعی را صورت بندی کند یا نمی تواند؟ و … .  دورکیم چنین رویکردی دارد. رویکرد تعارض گرا، تعارض ها را می بیند. مثلا مارکس دین را حاصل تعارض منافع گروه های اجتماعی می داند. دین روح جهان بی روح است. افیون توده هاست و … . در رویکرد سوم که تفسیرگراست، دین به عنوان یک تفسیر، نگاه و تعبیر بررسی می شود. وبر در این دسته جای دارد.
 
جامعه شناسان دین، آراء مختلفی را ارائه داده اند. در اینجا من چند نمونه از آراء اندیشمندان متأخر را به اجمال معرفی می کنم:
 
پیتر برگر دین ورزی را به مثابه یک امکان می بیند. مردم امکان اجتماعی دین ورزی دارند و برایش هم بازاری به وجود می آید. زیرا جواب گوی برخی از نیازهای انسان می شود. در آمریکا بازار دین بسیار رواج و رونق دارد. برگر می گوید کسانی یک ذائقه ای دارند و آن را توسط دین جواب گو می شوند. همچنین او معتقد است که ذهن ما بی خانمان شده و ناامنی وجودی احساس می کنیم و این ناامنی برخی را به سمت دین می کشاند. البته تکثر در آگاهی های روزمره به وجود آمده و تفکیک نهادی در جامعه صورت گرفته است، اما خاطرات دینی دوباره فعال می شود و مردم به دین به عنوان یک امکان مراجعه می کنند.
 
آبراهامیان هم در کتاب «ایران بین دو انقلاب» می گوید در ایران پیش از انقلاب، رشد اقتصادی ۱۵ درصدی به وجود آمد و یک انقلاب صنعتی کوچک شکل گرفت و رفاه ایجاد شد و در نتیجه ی آن دین توسعه یافت. شاه از این اقتصاد دین خبر نداشت. اما در نهایت دیدیک که انقلاب اجتماعی ایران به سمت دین رفت.
 
برگر معتقد است که میان دین کنونی و دین گذشته تفاوت بسیاری وجود دارد. امروزه افراد هم دعا می خوانند و هم برای مشکلاتشان پیش متخصص می روند. علاوه بر این انواع روایت ها و خرده روایت های دینی به وجود آمده و دیگر ابرروایت های دینی مثل گذشته موجود نیست.
 
بوردیو هم دین را کالای رستگاری می داند. در اینجا ارزش داوری مطرح نیست، بلکه بحث مفهومی است. انسان نیاز دارد که مسئله رستگاری خود را حل کند و دین یکی از راه حل های موجود است.
 
تیلور از کسانی است که نظریه زمانه ی سکولار را طرح کرده است و از عرفی شدن سخن می گوید. به نظر او یکی از کلان روند های دنیای ما عرفی شدن است. در نظر بگیرید که در مساجد کلاس های مختلف زبان و … برگزار می شود و پول می گیرند. اینها همه مطالب عرفی اند که وارد مسائل دینی شده اند. اما تیلور مطرح می کند که عرفی شدن به معنای بی اعتباری دین در حوزه عمومی نیست و لازم نیست دین لزوما خصوصی شود. دنیای امروز دنیای تکثر دین و غیردین است و افراد با عقاید مختلف می توانند در یک فضای منصفانه با هم زندگی کنند.
 
اما جامعه شناسی دیگر، معتقد است که عرفی شدن یک روایت ندارد. عرفی شدن در اروپا و بیرون از آن با هم فرق دارد. برخی کشورها از «آزادی از دین» می گویند و برخی از «آزادی دین». «آزادی از دین» در فرانسه پیاده شده است. در این کشور رویکرد حاکم این است که جامعه از دین رها باشد. اما کشور انگلستان از رویکرد دوم پیروی می کند و معتقد است که ادیان مختلف برای افراد جامعه باید آزاد باشد.
 
کازانوا می گوید مدرنیته ها متفاوتند و می توانند انواع مسیرها داشته باشند؛ البته میان آنها شباهت خانوادگی وجود دارد. پس مدرنیته به معنای افول دین نیست. حتی به معنای خصوصی شدن دین هم نیست و دین می تواند مدنی شود. به این نحو که جماعت های مذهبی، در چارچوب قواعد دموکراتیک، فعالیت مدنی می کنند و دین خود را بر دیگران تحمیل نمی کنند.
 
اما مناقشه مهم بر سر جامعه شناسی دین، فروکاست گرایی است. جامعه شناسی دین گاهی طوری پیش می رود که دین را تقلیل می دهد و دین دار فکر می کند که دینش به آیین های باستانی و فرهنگی تقلیل پیدا کرده است. یک نمونه از این موارد، تقلیل دین به کارکرد است. دین گاهی کارکرد دارد و مشکلات فرد دین دار را حل می کند و به هویت او وحدت می دهد، اما فرد دین دار ممکن است بگوید که من فقط بر اساس غرض های کارکردی و سودجویانه دین ورزی ندارم. روش های پدیدارشناسی دین بر این مسئله تاکید می کنند که باید دین داران را فهم کرد و دید چه نگرانی ها و دلواپسی هایی دارند

 

بستن http://www.modarair.com/news/گفتگو/فراستخواه.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 498359     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: