روشنفكري ديني در تحقق اهدافش موفق بود 'گفتگو با فاطمه صادقی |
تاريخ روشنفكري در ايران به اواخر قرن نوزدهم برميگردد كه در بيش از صد سال گذشته روشنفكران بسياري در اين كشور ظهور و بروز كردند. در طول سالهاي بيش از يك قرن گذشته منورالفكران ايراني تاثيرات قابل توجهي بر جامعه ايراني داشتهاند كه از جمله مهمترين نتايج اين حضور ميتوان به انقلاب مشروطه، انقلاب سال 57 و همچنين شكلگيري جنبش اصلاحات در دهه 70 اشاره كرد. طي گفتوگويي كه با فاطمه صادقي داشتم از او پرسيدم روشنفكران چقدر در پويايي و پيشرفت يك جامعه ميتوانند نقش داشته باشند و همينطور آنها در عقبماندگي جامعه چه ميزان سهيم هستند. به باور صادقي قطعا روشنفكران در ميزان پيشرفت يا عقبماندگي يك جامعه نقش تعيينكنندهيي دارند. روشنفكري ديني و ميزان توفيق اين جريان از جمله مباحثي بود كه در گفتوگو با صادقي به آن پرداختيم. به اعتقاد او جريان روشنفكري ديني علاوه بر اينكه داراي كاركردهاي روشنگرانه بوده همچنين از ميزان موفقيت بالايي برخوردار بوده و توانسته پروژه خود را محقق كند.
براي ورود به بحث فكر ميكنم لازم باشد ابتدا شما تعريفي از «روشنفكر» ارائه دهيد تا در ادامه بحث به ميزان توفيق روشنفكران ايراني و اينكه آنها را چقدر بايد در عقبافتادگي جامعه ايران سهيم دانست برسيم. به نظر شما روشنفكر كيست و يك روشنفكر بايد داراي چه ويژگيها و كاركردهايي باشد؟ همانطور كه ميدانيد «روشنفكر» داراي تعاريف گوناگوني است. بنا به تعريف ادوارد سعيد روشنفكر كسي است كه «حقيقت» را به «قدرت» ميگويد. منظور از قدرت تنها قدرت سياسي نيست؛ قدرتهاي اجتماعي را هم دربرميگيرد. اما از آنجايي كه من ميخواهم بحث را روي كاركرد روشنفكران متمركز كنم فكر ميكنم بهتر است يك تعريف متداول ديگر هم داشته باشيم. در واقع آنچه غالبا از روشنفكر مراد ميكنيم «روشنفكران عامه» هستند. منظور كساني هستند كه وارد حوزه عمومي ميشوند، درباره مسائل مختلف مرتبط به حوزه عمومي مداخله و اظهارنظر ميكنند. بحث من به طور عمده درباره همين معنا از روشنفكري است. لازم است همينجا اشاره كنم كه به نظر من توليد روشنفكران عامه در دنيا به نوعي رو به زوال است و در جوامع مختلف شاهد آن هستيم كه روشنفكري در حال ارگانيك شدن بيشتر است؛ يعني هر حوزهيي روشنفكران خاص خود را توليد ميكند. اما در نظر من روشنفكر به ويژه در معناي عام كسي است كه بتواند بر تعلقات طبقاتي، فرهنگي، فكري و هژمونيكي كه با آنها بزرگ شده تا حد امكان غلبه كند و در انديشه و گفتار شجاعت فاصله گرفتن از تعلقهاي ياد شده و فراتر رفتن از آنها را داشته باشد؛ يعني بتواند مصلحت و منافع خود را تا حد زيادي ناديده بگيرد تا نماينده و سخنگوي «حقيقت» مورد نظر باشد.
شما كاركرد روشنفكران ارگانيك را بيشتر ميدانيد يا روشنفكران عام و اينكه آيا ما ميتوانيم در جهان فعلي منتظر ظهور و بروز روشنفكران عام باشيم؟ همانطور كه اشاره كردم روشنفكري عام در جهان به نوعي در حال زوال است هرچند اين طور نيست كه كاملا از بين برود. اما به هر حال به دليل گستردگي حوزهها و تنوعي كه زندگي امروزي دارد تعداد روشنفكراني كه بتوانند در همه حوزههاي حيات عمومي مداخله كنند روز به روز كمتر ميشوند. اما درباره تاثيرگذاري كه شما به آن اشاره كرديد به نظر من هر دو نوع اين روشنفكران ميتوانند از ميزان تاثيرگذاري بالايي برخوردار باشند. در واقع بيتاثيري روشنفكران يك افسانه است و نوعي تجاهل سياسي. بهتر بگويم، اگر روشنفكري داراي تريبون باشد و توان تاثيرگذاري هم داشته باشد، حتما تاثيرگذار خواهد بود. چنانچهميدانيم يكي از مهمترين تحولات سياسي اجتماعي ايران در قرن اخير انقلاب اسلامي 57 بود كه روشنفكران نيز يكي از نيروهاي بسيار موثر دركنار روحانيت بودند و به ساختن برخي مفاهيم پرداختند. به نظرم روشنفكران هم سازندگان نظري و هم سازندگان عملي رويدادهاي معاصر در تاريخ ايران بودهاند؛ هرچند اين نكته نافي تاثيرگذاري ساير گروهها از جمله روحانيت نيست. تاثيرگذاري فقط در جايي نيست كه جلوي آن گرفته شود.
با اين حساب نتيجه و كارنامه فعاليتهاي روشنفكران ايران را چطور ارزيابي ميكنيد؟ همانطور كه ميدانيد پيدايش روشنفكري در ايران با معضلاتي روبهرو بوده است. بخشي از اين معضلات به شناختي كه عامه مردم از روشنفكر داشتهاند برميگردد. در بدو پيدايش روشنفكري در قرن نوزدهم، اين آدم از نظر عامه مردم بيشتر يك مرد فكل كراواتي ژيگولوي ميانسال با ادا و اطوار غربي بود كه يكي دو زبان خارجي غربي را بلد بود و حرفهايي ميزد كه خيلي وقتها مورد پسند محافظهكاران و عموم جامعه قرار نميگرفت. اين تيپ از نظر بسياري از مردم بيگانه و «غير» محسوب ميشد كه ميخواست به «خودي» تحميل شود. در واقع به دليل هم هويت دانستن روشنفكران با «غرب» در بسياري موارد چالشهاي عديده اجتماعي به وجود ميآمد.
پس شما تيپ اجتماعي روشنفكران را آفتي براي آنها ميدانيد و معتقد هستيد كه اگر تيپ آنها در نظر مردم تيپ به قول شما «ژيگولو» و غربي نبود شايد در محقق شدن پروژههايشان توفيق بيشتري داشتند؟ اين معضل تا دوره پهلوي دوم تا حدي سازوكار روشنفكري را تحت تاثير قرار داده است، اما اين مساله امروز چندان از نظر اجتماعي محل اعراب ندارد...
يعني شما معتقديد كه امروزه ديگر مساله تيپ روشنفكران اهميت خودش را از دست داده است و... بله. من معتقدم اين مساله ديگر امروزه اهميت گذشته را ندارد چون تحولاتي در چند سال اخير به ويژه در ايران بعد از انقلاب رخ داده كه اولويت مسائل و برداشتها را جابهجا كرده است. در واقع روشنفكري در بدو پيدايش با چنين معضلاتي مواجه بود ولي اين معضلات امروز كمتر شده است. به يك معنا روشنفكري در ايران از بدو پيدايش تا مدتها يك پديده اسكيزوفرنيك بود و نماينده و يادآور چيزهايي كه جامعه چندان از آنها خوشش نميآمد. اما در جامعه امروز ديگر نه آن تيپ روشنفكر وجود دارد و نه جامعه مسائلش ديگر از نوع مسائل گذشته است. امروزه خيلي چيزها تغيير كردهاند. البته آن خاطره همچنان وجود دارد. بر اين اساس، هويت روشنفكري هويتي دوگانه بود؛ روشنفكر همواره حامل ايدههاي غربي و مدرن بود كه تا حد زيادي با ايدههاي خودي و داخلي در تضاد قرار ميگرفت. از آنجا كه بخش اعظم ايرانيها تا مدتها با مدرنيته يك رابطه دوگانه داشتند، يعني هم از آن خوششان ميآمد و هم با آن دشمن بودند؛ در نتيجه با روشنفكري نيز همين نوع دوگانگي را تجربه ميكردند. اين دوگانگي باعث ميشد تا روشنفكر هويت دوگانه پيدا كند كه يك سوي آن با سوي ديگر در تضاد عميق بود.
و اين ويژگيهاي يك جامعه در حال گذار است؟ با اين واژه موافق نيستم. در واقع اين ويژگي اصولا در بطن و ذات مدرنيته ايراني بوده است. به اين صورت كه ما تا مدتها هم مدرنيته را ميخواستيم و هم به نوعي آن را پس ميزديم و نميخواستيم. البته اين ويژگي در نسلهاي جديد كمتر شده. آنها با خود صراحت بيشتري دارند. به هر حال جامعه ايران از ابتدا رابطه پرتنشي را با مدرنيته تجربه كرده است. البته اين تنش نافي مدرن شدن نبوده، برعكس. يعني همانطور كه در حال مدرن شدن بيشتر بودهايم، دائما از نبود اصالت، از دست رفتن سنتها، بيريشگي و فقدان يا كمبود آن هم گله كردهايم. در مواردي اين مساله آنقدر عود كرده كه حتي خواهان برپايي دوباره سنت شدهايم و آن را برپا كردهايم. دلمان هم خوش بوده كه به خويشتن بازگشتهايم؛ غافل از اينكه در واقع در حال مدرن شدن بيشتر بودهايم. اصلا اين فرياد و فغان براي سنت و سنگ آن را به سينه زدن حتي اگر از طرف قشرهاي به ظاهر «سنتي» باشد، در واقع در دل مدرنيته اتفاق ميافتد و نشانه آن است؛ نه در سنت. اما بعد از تجربه مدرن برپا كردن «سنت» حال ميدانيم كه اولا نشدني است و در ثاني ميتواند فاجعهبار باشد. به همين دليل هم من آن را داخل گيومه ميگذارم. به نظرم با تجاربي كه در دهههاي اخير از سر گذراندهايم، بعيد است مدرنيته ايراني ديگر هوس برپا كردن «سنت» به سرش بزند.
خب اگر در حال گذار بودن علت اصلي نبوده چه عاملي وجود داشته براي برخورد دوگانه با مدرنيته؟ شايد دليل آن اين باشد كه جبران مدرن شدن بيشتر را در سطح روانشناسي اجتماعي و سياسي ميكرده است. يعني وقتي فرياد واسُنّتا سر ميداديم، در واقع به خاطر اين بوده كه درعمل داشتيم بيشتر از آن فاصله ميگرفتيم. به نظر من اين دقيقا همان فرآيندي است كه مدرنيته ايراني تا پيش از انقلاب از سر گذرانده. يعني به دليل گسست از سنت، نوستالژي آن را داشته، آن را در شكل دكور و معماري سنتي و سياست سنتي و اين قبيل چيزها به خانه آورده و به زعم خودش «احيا» كرده و «پاس» داشته؛ در حالي كه در همان زمان داشته به شتاب از سنت دور ميشده و حتي از آن متنفر بوده است. اين يكي از ويژگيهاي مدرنيته ايراني تا همين اواخر است. نظير اين تجربه را در مدرنيته هندي هم ميشود ديد. به هر حال مدرنيته براي ما مزاياي زيادي داشته است و آن را هميشه دوست داشتهايم. به تعبير فرزين وحدت مدرنيته جاگرنات يا چرخي است كه همهچيز را زير پاي خود له ميكند و پيش ميرود. ما در عين حال كه به تكنولوژي مدرن، فرهنگ مدرن و... احتياج داشتهايم و آن را دوست هم داشتهايم، اما به جبران اين دوست داشتن و عاشق مدرنيته بودن، براي سنت هم «اشك» ريختهايم. حتي امروز هم در ميان برخي از گروههاي اجتماعي شاهد اين رويه هستيم كه البته چندان خريداري ندارد و بيشتر رياكارانه تلقي است. در واقع به يك معنا ما ديگر با سنت سروكار نداريم؛ يا بهتر است بگويم به طور بيواسطه با سنت در ارتباط نيستيم. سنت مدتهاست كه چه بخواهيم و چه نخواهيم از دسترس ما خارج و در مدرنيته حل شده و شكل و شمايل آن را به خود گرفته. بنابراين با اين لفظ گذار از سنت به مدرنيته هم موافق نيستم. ما مدتهاست از سنت عبور كردهايم. آنچه با عنوان «بازگشت به سنت» ميشناسيد، در واقع خود، پديدهيي كاملا و عميقا مدرن است؛ مثل رمانتيسيسم ميماند كه از يك طرف مدرنيته و عقلگرايي مدرن را نقد ميكند و از سوي ديگر خودش كاملا مدرن است. اما اين را هم بايد اضافه كرد كه انتظار ما از مدرن شدن و مدرنيته ايراني شكل واقعبينانه نداشته. ما انتظارات ديگري از مدرن شدن خود داشتهايم كه تقريبا هيچ يك برآورده نشدهاند. مثلا انتظار آزادي، دموكراسي و جز اينها داشتهايم. غافل از اينكه مدرنيته ما واجد ويژگيهاي خاص خود بود كه با نوع غربي تفاوت داشت. اغلب ما وقتي از مدرنيته سخن ميگوييم، جايي مثل سويس، فرانسه يا نهايتا ژاپن را در نظر داريم. اما واقعيت تلخ اين است كه آنچه امروز در آن به سر ميبريم، با همه معضلاتش «مدرنيته ايراني» است؛ يعني آنچه با توجه به ظرفيت اجتماعي- سياسي ما ميتوانست صورتبندي مدرن به خود بگيرد. البته اين به آن معنا نيست كه صورتبندي ديگري از مدرنيته امكان نداشت. اين بحث ديگري است.
به نظر شما نقش روشنفكران در اين ميان چه بود؟ آيا آنها بودند كه نتوانستند ايدههاي غربياي را كه به دنبال تحقق آن بودند طوري در جامعه پياده كنند كه اينطور نشود؟ به نظر من، خود روشنفكران هم عميقا درگير معضل ياد شده بودهاند. يعني اين مساله در خود روشنفكران هم وجود داشته؛ چنانچه هنوز هم تا حدي وجود دارد؛ البته به مراتب كمتر از گذشته.
ميتوانيد از روشنفكراني كه از نظر شما چنين درگيرياي داشتند نام ببريد؟ تقريبا همه آنها. به نظر من همه روشنفكران ما از همان آغاز جريان روشنفكري در ايران به نوعي اين درگيري و دوگانگي را داشتهاند. از همان اوايل اگر بخواهم نام ببرم بايد به كساني همچون فتحعلي آخوندزاده، ميرزا آقاخان كرماني و كسروي و پس از آن به شريعتي، سيمين دانشور و ديگران ميرسيم...
درباره شريعتي خب ميدانيم كه از او كتابهايي هست كه شاهد مدعاي شما است اما درباره ديگران... من معتقدم تقريبا همه آنها تا همين اواخر اين درگيري و دوگانگي را داشتهاند و تجربه كردهاند و حتي خود ما نيز تا حدي آن را در خود داريم؛ به همين دليل هم ميشود با آنها همافق شد؛ البته اين كار به معناي پذيرش و قبول ديدگاهها و نگرانيهاي آنها نيست. مثلا فتحعلي آخوندزاده آدمي است كه ميبينيم با اينكه بهشدت تحت تاثير مدرنيته، فلسفه غرب و ارزشهاي مدرن، پروتستانتيسم، فردگرايي، خردگرايي و جز اينهاست، و جامعه ايران را بهشدت نيازمند آنها ميداند، اما از سوي ديگر بهشدت نگران است كه مبادا جامعه ايران كه داراي يكسري ارزشهاي «خوب» است كه بايد آنها را حفظ كرد از دست بروند.
البته اثبات اين سخن شايد كمي سخت باشد. به اين دليل كه شايد تاكيد امثال آخوندزاده بر برخي ارزشهاي ايراني در واقع تاكتيكي بوده براي جلب اعتماد جامعه تا آنها بتوانند در سايه اين اعتماد پروژه خودشان را دنبال كنند. نه به نظر من اين يك تاكتيك نبوده، بلكه واقعا اين دوگانگي در ميان روشنفكران ما وجود داشته است. كسروي نمونه بارز ديگري از اين دوگانگي است.
درباره كسروي استناد شما به چيست؟ كسروي از طرفي در عين اينكه تاكيد بر خردگرايي و عقلگرايي ميكند و با روشنفكران مدرنيست همساز بوده اما از طرف ديگر براي مثال وقتي بحث به زنان و خانواده ميرسد ميبينيم كه سر از محافظهكاري ناب ايراني در ميآورد و از بسياري از سنتگرايان تندتر ميرود. اگر وجه روشنفكري و خردگرايي او را كنار بگذاريم و ديدگاههاي او درباره زن و خانواده را به طور مستقل نگاه كنيم خواهيم ديد كه تفاوت چنداني با سنتيهاي ديگر در اين خصوص ندارد. در اينجا بحث من فعلا بر سر خوب بودن يا بد بودن اين ويژگي نيست. فقط منظورم اين است كه به هر حال اين مساله يكي از مهمترين ويژگيهاي روشنفكران ايراني هم بوده و حتي هنوز هم تا حدي هست.
شما نام برخي روشنفكران را نياورديد. از جمله تقيزاده و ملكم خان. ميخواستم بپرسم اشاره نكردن به نام آنها تعمدي بود يا... به نظر من تقيزاده و ملكم خان هم از اين قاعده مستثني نبودهاند هرچند كه درجه ابتلايشان به اين ويژگي متفاوت است. مثلا درباره تقيزاده كه شما به او اشاره كرديد خب ميدانيم كه او معروف است به اينكه معتقد بود ما از سر تا پا بايد غربي شويم اما وقتي روزنامه «كاوه» را ورق ميزنيم لابهلاي آن ميبينيم كه نگرانيهايي درباره از دست رفتن ارزشهاي سنتي و جز اينها به چشم ميخورد. اصلا همين عنوان «كاوه» براي روزنامه او گوياي همين امر است.
حالا به نظر شما چقدر از عقبافتادگي جامعه ايران به دليل ناكارآمدي روشنفكران يا ناتواني آنها بوده است؟ شايد لازم باشد ابتدا اين سوال را مطرح كنيم كه اساسا يك جامعه پيشرفته است كه روشنفكران كارآمد و توانا ميسازد يا اين روشنفكران هستند كه از جامعه خود، جامعهيي پيشرفته ميسازند؟ در واقع اينجا هم همان سوال معروف مرغ و تخم مرغ است كه اول مرغ بوده يا تخم مرغ... بله. به نظر من هم نوعي ديالكتيك بين آنها برقرار است. بگذاريد اول چند چيز را از هم سوا كنيم: نخست، ديالوگ بين روشنفكران و جامعه؛ دوم تاثيرگذاري بر جامعه؛ و سوم ناكارآمدي روشنفكران. به نظر من ديالوگ بين روشنفكران و جامعه بستگي به زمينه سياسي داشته است. طبعا برخي روشنفكران از اين فضا برخوردار بودهاند و برخي يعني عمدتا گروه منتقد و ناراضي؛ خير. امروز اين فضا براي گروه دوم از هميشه كمتر شده است. اما اگر منظور تاثيرگذاري است، چندان موافق اين ايده نيستم كه روشنفكران نتوانستهاند بر مردم تاثير بگذارند. طبعا برخي روشنفكران ميتوانند از پايگاه طبقاتي، فكري و اجتماعي خودشان بالاتر روند و به تعبير كانت شجاعت انديشيدن پيدا كنند اما برخي آنها نميتوانند و در بند حصارهايي كه توسط گفتارهاي هژمونيك به وجود ميآيد قرار دارند. اين افراد در عين حال كه چيزهايي براي آموختن دارند اما به نظرم نميتوانند آن انتظاراتي را كه از جريان روشنفكري ميرود، برآورده كنند. اما در اين مورد كه چقدر روشنفكران در عقبماندگي جامعه ما نقش داشتهاند بايد بگويم كه قطعا نقش آنها در اين مساله خيلي زياد بوده و اين پرسش بحثي اساسي را ميطلبد. در واقع روشنفكران اين دوره را ميشود با جريان «توفان و فشار» در آلمان و رمانتيسيسم مابعد روشنگري مقايسه كرد.
روشنفكراني كه امروز آنها را روشنفكر ميدانيم يا كساني كه در اول انقلاب در شمار روشنفكران محسوب ميشدند؟ بعضي از آنها در همان زمان هم روشنفكر محسوب ميشدند و البته بعضيشان بعدا به جريان روشنفكري پيوستند.
به نظر شما فرديد را ميتوان روشنفكر دانست؟ اگر بگوييم فيلسوف درست است اما روشنفكر... با تعريفي كه ابتدا از روشنفكر در معناي غالب ارائه داديم چرا نبايد فرديد را روشنفكر محسوب كنيم؟ البته بهتر است اين نوع روشنفكري را بگذارم داخل گيومه.
خب اين تاثيرگذاري كه ميگوييد به چه صورت بوده؟ ببينيد آدمها تحت تاثير گفتار هژمونيك قرار ميگيرند و در واقع شخصا فكر ميكنم درجه روشنفكر بودن هر كسي و حتي تاثيرگذاري او تا حدي به اين برميگردد كه چقدر ميتواند از هژموني فاصله بگيرد و فراتر برود. در واقع چقدر داراي خودآگاهي است كه متوجه وجود عناصر هژمونيك در خود و افكارش شود و تا چه اندازه سعي ميكند با آنها مقابله كند. طبعا اين امر نسبي است. براي مثال بسياري از كساني كه در پارادايم روشنفكري پيش از انقلاب تربيت شدند، با وجود اينكه مخالف رفتارهاي شاه بودند اما با دقت به گفتار و عملكردشان ميبينيم كه فارغ از عناصر آن هژموني گفتاري نيستند؛ ولو اينكه مخالف بوده باشند. حتي وقتي شخصيت سياسي- اجتماعي و روانشناختي شاه را مورد بررسي قرار ميدهيم ميبينيم همين ويژگيها در او هم ديده ميشود. براي مثال او آدمي زنستيز و در حد اعلي خودكامه و داراي نگاهي كاملا بدبينانه و توطئهگرانه و اهل سانسور و... است. به نظر من خود اين شخصيت و بسياري از مخالفانش در دل گفتار يا پارادايمي رشد كردند و شكل گرفتند كه ميتوانست محصولات يكساني را توليد كند. اين شخصيتها در عالم فكر و نظر وارد شدهاند و انقلاب 57 را ايجاد كردند و بعد از انقلاب هم مشاركتهاي عملي و نظري در برساخت نظام پس از انقلاب داشتهاند.
درباره نسل امروز چه؟ آيا اين نسل عاري از اين ويژگيهاست كه برشمرديد؟ به نظر من بين نسل ما و آن نسلي از روشنفكران كه در انقلاب 57 تاثير گذار بودند يك گسست و شكاف در حال به وجود آمدن است. واقعيت اين است كه ما امروز با اين جريان و به ويژه گفتارهاي هژمونيك اين طيف در سياست و جامعه و دانشگاه بهشدت مساله داريم. ما بسياري از اين روشنفكران را در به وجود آمدن برخي مشكلات امروز سهيم ميدانيم. از نظر ما اينها كسانياند كه زماني كه دست به عمل ميزدند از نتايج آن غافل بودند. البته لازم به ذكر است كه در ميان روحانيت هم كساني بودند كه تحت تاثير گفتارهاي روشنفكري براي مثال تحت تاثير آل احمد قرار داشتند. ميشود اين جريان را «روشنفكري مابعد كودتايي» كه پس از كودتاي 28 مرداد و سقوط دولت مصدق شكل گرفت، ناميد. معتقدم بسياري از عناصر اين دوران نهتنها دروني شخصيت شاه بود، بلكه در اين روشنفكران و آدمهاي ديگر هم نهادينه شده بود؛ هرچند كه بسياريشان در آن زمان مخالف سيستم و بسياري از مظاهر فرهنگي و اجتماعياش بودند. البته ما از اين نسل بسيار آموختهايم و منكر برخي از وجوه مثبتشان نيستم؛ به ويژه از كساني از اين نسل كه با خود و ديگران صادقتر بودند و به مواجهه جدي با خود دست زدند. براي مثال ميتوانم از سروش نام ببرم. با اين حال بسياري از ما در حال تجربه كردن گسستي آگاهانه با اين نسل هستيم كه از اواخر دهه 70 و اوايل دهه 80 به بعد شكلي آشكار به خود گرفته است. اين گسست باعث شده كه ما به دنبال رهايي از آن پارادايم باشيم. معتقدم در سالهاي آتي اين گسست عميقتر شده و صورت نهايي خود را پيدا خواهد كرد.
با توجه به اينكه خودتان هم تاكيد كرديد كه به هر حال ما نسلي هستيم كه از روشنفكران نسل به تعبير شما «مابعد كودتاي 28 مردادي» خيلي آموختيم، حالا وقوع اين گسست چقدر ميتواند شدني باشد؟ وقوع اين گسست از نظر من نه تنها شدني، بلكه اجتنابناپذير است. براي اينكه به قول فوكو صورتبندي دانايي جديدي به وجود آمده است و اساسا ما به معضلات جديد و مسائل ديگري مبتلا هستيم كه اين گسست را ناگزير ميكند. براي مثال بسياري از چيزهايي كه به فرض براي سروش و نسل او مساله بود و هست، براي ما ديگر مساله نيست. البته اين سخن من به معناي زير سوال بردن و نفي نوانديشي ديني نيست. برعكس، من نوانديشي يا روشنفكري ديني را هم جدي ميگيرم و هم به نظرم بسيار مهم است. مساله اين است كه معضلات و مسائلي كه ما داريم آنقدر زياد و متنوع و از جنس ديگري است كه نه آن پارادايم روشنفكري مابعدكودتايي كه تا پس از انقلاب هم ادامه داشت، ميتواند آنها را برتابد و پاسخ دهد؛ نه نوانديشي ديني توان و ظرفيت پرداختن به آنها را دارد. در واقع ما در حال تجربه كردن پارادايم جديدي هستيم كه مختصات ديگري دارد. البته به نظر من نسل جديد روشنفكران در شناسايي معضلات با خودش در مجموع صادقتر از نسلهاي گذشته است؛ توهم كمتري دارد، كمتر ايدئولوژيك است، كمتر خودكامه است، مسووليتپذيرتر است و كمتر به خودسانسوري ميپردازد. همچنين روشنفكري مابعد كودتا روشنفكري رمانتيك است و از تجمل رمانتيك بودن برخوردار است، در حالي كه امروزه اين تجمل را نداريم و نميتوانيم رمانتيك باشيم. نه واقعيتها به ما اجازه ميدهند رمانتيك باشيم و نه چندان مطلوبمان است. از سوي ديگر در نسل جديد روشنفكران شاهد نوعي انزوا و فردگرايي و تنهايي بيشتر هستيم. همچنين به نظر من اين نسل نسبت به نسل پيش خود شايد به يك معنا ناتوانتر هم باشد؛ نه به اين معنا كه بضاعت فكري كمتري دارد؛ بلكه به اين معنا كه مسائلش دامنهدارتر و پيچيدهتر و لاينحلتر از گذشته به نظر ميرسند. در واقع اين نسل به همراه نخبگان فكرياش وارث جامعهيي است كه از هر نظر فقيرتر و نابسامانتر از گذشته و البته به مراتب پيچيدهتر شده است. به همين دليل ما به احتمال قوي ديگر روشنفكري مانند شريعتي نخواهيم داشت كه ميتوانست بسياري از مردم جامعه را برانگيزد. در نسل جديد روشنفكران ديگر به اقرب احتمال شاهد چنين نيروي تاثيرگذار و برانگيزانندهيي نيستيم. مايلم نكته ديگري را هم درباره تفاوت اين دو گروه اضافه كنم كه به نظر من بسيار مهم است و تبعات زيادي براي امروز داشته. اين تفاوت در رابطه نسل امروز با دال «غرب» و ديگري «غربي» نمود پيدا ميكند كه به كلي تغيير كرده است. در دوره پهلوي يكي از مسائل روشنفكران رابطهشان با «غرب» بود. اساسا غرب در يك رويكرد ايدئولوژيك پديدهيي يكدست و بسيار منفي ديده ميشد؛ در حالي كه امروز چنين نيست. «غرب» ديگر يك كليت واحد ديده نميشود و ضرورتا معادل امپرياليسم و سرمايهداري هم نيست. دليل آن رويكرد نزد روشنفكران همان نكتهيي بود كه پيشتر اشاره كردم؛ يعني روشنفكري به عنوان پديدهيي بيگانه، وارداتي و غيرخودي. البته اين بدبيني يكسره متوهمانه نبود؛ بلكه رويدادهاي سياسي واقعي نابهنجار مثل اشغال ايران از سوي متفقين و نيز كودتاي 28 مرداد بود كه هر دو با مداخله خارجي و تحقير ما همراه بود، در ايجاد آن تصوير منفي تاثير داشت و به آن تصور دامن ميزد. در نتيجه روشنفكران در جامعهيي كه در آن دولت نماينده غرب منفور و مدرنيزاسيون غربي به حساب ميآمد، گرفتار بحران هويت بودند. آنها از سوي جامعه متهم بودند كه ستون پنجم غرب هستند؛ در حالي كه خودشان ميخواستند طرف دولت و به اين معنا طرف «غرب» نباشند و سعي داشتند خود را متمايز كنند. به همين دليل ميبينيم جلال آل احمد، شريعتي و خيلي از روشنفكران ديگر براي جبران آن اتهام و اسنادي كه به روشنفكر به عنوان فردي غربي زده ميشد شروع به شكل دادن به گفتاري كردند كه نگين نبوي آن را گفتار «اصالت» مينامد. دغدغه بازگشت به خودي و شكل دادن به يك گفتار سياسي بر اين اساس شاكله آن بود. در واقع اين گفتار برآيند همان هويت اسكيزوفرنيك و بحران هويت خود روشنفكران بود...
براي همين بود كه شايگان «آسيا در برابر غرب»، آل احمد «غربزدگي» و شريعتي «بازگشت به خويشتن» را نوشت... دقيقا. در واقع گفتار«اصالت» نشان از اين داشت كه انگار روشنفكران به هويت خودشان چندان مطمئن نبودند و براي همين درصدد اصرار و تاكيد بيش از اندازه بر خودي بودن بودند. يكي از پيامدهاي آن وضع برساخته شدن يك دوگانگي ميان امر مذهبي و سكولار، و سنت در برابر مدرنيته است كه در واقع مغالطه بود؛ چون در واقعيت چنين دوگانگيهايي وجود نداشت. متاسفانه ما امروز هنوز هم تا حد زيادي درگير اين دوگانگيهاي بيمعنا هستيم. اما اين نوع دوگانگيها و دوگانهانديشيها اصلا ذاتي روشنفكري آن دورهاند. انگار روشنفكران اين پارادايم يا فقط در قالب دوگانگيهاي متصلب فكر ميكنند؛ يا اصلا فكر نميكنند. ميشود فهرست بلندبالايي از اين دوگانگيها را ارائه داد. جالب اينكه بسياري از روشنفكران آن دوره يا كساني كه هنوز تحت تاثير آن گفتار قرار دارند، از اين دوگانهانديشيها فارغ نشدهاند و دائما آنها را بازتوليد ميكنند. اما بگذاريد به يكي از تبعات ديگر اين بحران هويت هم اشاره كنم كه به شكلگيري پديده مهم ديگري منجر شد: در آن زمان به مقتضاي همان شرايط طيفي از روشنفكران به وجود آمدند كه ميخواستند ثابت كنند كه خيلي بومي هستند. همين مساله باعث به وجود آمدن نوعي «لمپن-روشنفكري» در دوره مابعد كودتا تا همين اواخر شد. اينها كساني بودند كه تعمدانه لمپنيسم زباني را به جبران بحران هويت وارد گفتار روشنفكري كردند كه هنوز هم شاهد تداوم آن در بين بخشي از روشنفكران عمدتا هژمون هستيم. البته خوشبختانه روشنفكران ديني تهذب زباني را در دستور كار قرار دادند و تا حدي درصدد رفع و محو اين لمپنيسم برآمدند. به نظر من دغدغه اصلي در پس لمپن- روشنفكري در واقع دغدغه براي بومي بودن، و اثبات مردمي بودن و مشروعيت داشتن در جامعه و گروهي بوده است كه هويت روشنفكري در آن آنقدرها معتبر نيست. جالب است كه هر چه روشنفكري دغدغه ديني بيشتري داشته، از لمپنيسم بيشتر فاصله گرفته. دليل آن هم به نظر من اين است كه وقتي شما دينمدار باشيد و دغدغه امر ديني و قدسي داشته باشيد، ديگر نيازي به اثبات بومي بودن و مشروعيت خودتان نداريد. بنابراين لمپن- روشنفكري پديدهيي است كه به لحاظ اجتماعي با بحران مشروعيت و هويت دست به گريبان است و از لحاظ معرفتي و فكري با نهيليسم و بيمعنايي. به نظر من ارتباط معناداري ميان لمپنيسم از يكسو و نيهيليسم و بحران هويتي از سوي ديگر وجود دارد. در واقع به اعتقاد اين طيف هر چقدر روشنفكر «لات بازي» بيشتري درآورد، بوميتر بودن و مردميتر و خوديتر بودن خود را ثابت كرده است. يك نكته ديگر هم كه به نظر ميآيد از ويژگيهاي اصلي پارادايم روشنفكري مابعد كودتا است، نوعي زنستيزي افراطي در اين طيف است كه به نظر من تا حد زيادي تابع همان بوميگرايي و گفتار اصالت و دغدغه هويتي بود.
منظور شما از روشنفكران زنستيز مشخصا چه كساني هستند؟ در همه روشنفكراني كه من آنها را مابعد كودتايي مينامم اعم از راست، چپ، وسط، راديكال و خلاصه همه طيفهاي آن زنستيزي شديد و تحقير زنان را ميبينيم.
مثلا در شريعتي چه زن ستيزياي ما سراغ داريم؟ در شريعتي هم هست؛ هرچند شايد كمتر از سايرين.
چند سال پيش سارا شريعتي خطاب به روشنفكران ديني گفت كه مباحث شما چقدر ميتواند در ميان مردم مذهبي كه در كوچه و بازار هستند برد داشته باشد. به هر حال اگر اهميت اين مساله را بپذيريم كه روشنفكران بايد دغدغه تاثيرگذاري بر تودهها و ارتباط با آنها را داشته باشند در اين صورت كاري كه امثال شريعتي، آلاحمد و... انجام دادهاند قابل توجيه و پذيرفتني است. سوال ديگري كه مطرح است اينكه شما روشنفكران قبل از انقلاب را موفقتر ميدانيد يا بعد از انقلاب را؟ و به اصطلاح شما «لمپن - روشنفكر» چقدر در موفقيت اين گروه از روشنفكران موثر بود؟ اتفاقا اين مساله خيلي به موفقيت آنها كمك كرد و براي همين است كه ميگويم تاثيرگذار بودهاند. در واقع اين نسل از روشنفكران ايران پيش از انقلاب توانايي زيادي داشتند. امروزه آن مسائل اهميت خود را تا حد زيادي از دست داده، ولي براي آنها لمپن-روشنفكري و گفتار اصالت راه خروجي از بنبستي بود كه گرفتارش بودند. البته اين نافي مسووليتناپذيري آنها نيست. ميشود گفت آن نسل شامل روشنفكرانش چندان نسل مسووليتپذيري نبود و اساسا به پيامد كارهايي كه انجام ميداد توجه چنداني نداشت. اما در تاثيرگذاريشان كه شكي نيست.
خب طبيعي است كه خيليها ممكن است داراي تاثيرگذاري باشند و ما نبايد آنها را ناديده بگيريم. اما اين مساله دليل نميشود كه ما همه آن افراد را لزوما روشنفكر بدانيم تا بتوانيم آنها و نقشي كه ايفا كردهاند را لحاظ كنيم. به نظر من اينطور نيست. براي مثال نوانديشي ديني را در نظر بگيريد كه پس از انقلاب در پاسخ به حاكميت ديني به وجود آمد.
در واقع همان چيزي كه بازرگان گفته بود... دقيقا تولد نوانديشي ديني محصول اين شرايط بود. واقعيت اين است كه نوانديشي ديني در ارتباط با شرايط سياسي و اجتماعي كاملا جديدي شكل گرفت و در ارتباط با آن خودش را تعريف كرد و پيش رفت. در واقع مخاطب اصلياش حاكميت بود.
سوالي كه لازم است اينجا مطرح شود اينكه شما واژههاي «نوانديشي ديني» و «روشنفكر ديني» را همه را به يك معنا ميگيريد؟ بله من هر دوي اين واژهها را به يك معنا ميگيرم هرچند كه «نوانديشي ديني» را مناسبتر ميدانم.
اينكه تاكيد ميكنيد روشنفكران ديني مخاطب اصليشان حاكميت بود، آيا فقط شامل روشنفكران بعد از انقلاب ميشود يا كساني مانند شريعتي را نيز دربرميگيرد؟ منظور من فقط نوانديشان ديني بعد از انقلاب بودهاند. در واقع نوانديشي ديني پديدهيي پساانقلابي است و ظهورش را بايد در بافت و زمينه نظام جمهوري اسلامي جست. به اين معنا من اساسا شريعتي را جزو نوانديشان ديني نميدانم. زيرا با اينكه گفتار شريعتي ديني است، اما دغدغه اصلي او آنقدر ديني نيست. در حالي كه دغدغه اصلي نوانديشي ديني نحوه حفظ دين در حاكميتي است كه خود را متولي امر دين ميداند. بگذاريد دست به يك مقايسه بزنم: دقيقا همانطور كه روشنفكران مابعد كودتا دغدغهشان اين بود كه چطور ميشود در حاكميتي كه خود را متولي مدرنيزاسيون و غربي شدن ميداند، روشنفكر متعهد و آزادانديش و بومي و «غيرغربي» باشند، در ايران بعد از انقلاب هم دغدغه نوانديشي ديني اين است كه چطور ميشود در حاكميتي كه خود را متولي دين ميداند، دينورز بود. به همين دليل به نظر من براي شريعتي «دين» دغدغه اصلي نبود؛ بلكه «اصالت» و بازگشت به خويش دغدغه او بود؛ براي دستيابي به نوعي بسيج فكري و تاريخي معطوف به رهايي سياسي. در صورتي كه براي سروش خود دين دغدغه است؛ نه اصالت. مساله سروش مشخصا امر قدسي و معنويت است، اما ما در آثار شريعتي چيزي كه نشاندهنده اين نوع دغدغه باشد، سراغ نداريم. البته اين به معناي نفي دينورز بودن شريعتي نيست. در واقع با شناخت من از شريعتي او آدم دينورز و دينمداري بوده است؛ اما دغدغه فكري او دين نيست و ضرورتي هم نداشت كه باشد. او به دين روي آورد؛ اما نه براي خود دين بلكه براي تبديل آن به زيربناي عمل سياسي. اين را هم اضافه كنم كه كلام سروش حتي از نظر رتوريك هم با كلام شريعتي زمين تا آسمان متفاوت است. براي مثال سروش برخلاف شريعتي قصد برانگيختن تودههاي مردم را ندارد؛ بلكه ميخواهد آنها را به تامل بيشتر وادارد. كار او آگاهي دادن است. البته نه فقط سروش، بلكه مجتهدشبستري و حتي مصطفي ملكيان هم كه زماني به هر حال در اين چارچوب ميانديشيد، همين ويژگي را دارند. در كنار اينها بايد به مرحوم احمد قابل و ديگران هم اشاره كرد كه آثارشان عمدتا تخصصي، فقهي و كلامي بوده است. طبيعي است كه مخاطب اين نوشتهها آنقدرها توده عادي مردم نميتوانند باشند كه نخبگان سياسي و فكري بودهاند. لذا ميان سروش و شريعتي تفاوت زيادي هست. اين دو دغدغههاي متفاوتي دارند.
آن وقت شما اين مساله را نقطه قوت روشنفكران ديني بعد از انقلاب ميدانيد يا نقطه ضعف آنها؟ اين نه نقطه ضعف است و نه نقطه قوت. در واقع شرايط است كه استراتژي روشنفكري را تعيين ميكند. من فقط ميتوانم بگويم كه شوريدگياي كه در كلام شريعتي و آلاحمد وجود داشت و قصدش برانگيختن بود و نه وادار كردن به تامل، در كلام هيچ كدام از روشنفكران ديني بعد از انقلاب وجود ندارد. البته من شخصا اين رويكرد را ترجيح ميدهم، چون از نظر فكري برانگيزانندهتر و در واقع مسوولانهتر است. در مقام مقايسه ميشود گفت روشنفكري ديني بعد از انقلاب به عنوان يكي از پارادايمهاي اصلي روشنفكري، به معناي روشنفكري مورد نظر من به مراتب نزديكتر است؛ زيرا هم اخلاقيتر بوده و هم به زعم من به كسب و كار اصلي روشنفكري نزديكتر. براي مثال نوانديشي ديني از شجاعت اخلاقي و سياسي ستودنياي براي گفتن حقيقت به قدرت برخوردار بوده است. از سوي ديگر هدف آن تعميق بخشيدن، ترغيب به انديشه و تامل در نفس و آگاهيبخشي بوده است. به اين معنا من اين گفتار را با وجود همه نقايصي كه ميتواند داشته باشد به گفتارهاي ناپخته، متوهم، شوريده، غيرمسوول و در واقع خطابي پيشا و پساانقلابي ترجيح ميدهم.
بعضيها معتقدند كه روشنفكران ديني اساسا روشنفكر نيستند. حالا سوالي كه مطرح است اينكه اگر ما روشنفكران ديني را از مجموعه روشنفكري بعد از انقلاب ناديده بگيريم، از جريان روشنفكري ايران بعد از انقلاب اساسا چه چيزي باقي ميماند؟ به نظر من به هيچوجه اينطور نيست. در واقع عكسش درستتر است. كسي كه دغدغه معرفتياش دين است؛روشنفكر به معناي دقيق كلمه است. اما درباره روشنفكري «غيرديني»، بايد گفت اين جريان پس از انقلاب عمدتا به دو دسته تقسيم شد: نخست آنهايي كه وارد بدنه قدرت شدند و هنوز هم در آن هستند و در واقع به صورت روشنفكران ارگانيك درآمدهاند؛ و طيف ديگر اعم از چپ و راست منتقد و نيمهمنتقد كه طبعا راهي به قدرت نداشت. اما بسياري از همينها تا يك دهه پس از انقلاب در واقع در حال بيرون آمدن از شوك پسا-انقلابي، بازتعريف خود و بيرون كشيدن خودشان از لباس تنگ ايدئولوژي و در واقع رها شدن از پيامدهاي گفتار مابعد كودتايي و الزامات و پيامدهاي آن و به يك تعبير مبرا كردن خود از آن پيامدها بودند. نمونه بارز اين دسته از روشنفكران داريوش شايگان است. شايگان كه پيشتر آسيا در برابر غرب را نوشته بود، پس از انقلاب به ايدئولوژيزدايي روي آورد و به منتقد همان پارادايمي تبديل شد كه زماني وفادارش بود. بعضي از اين روشنفكران موفق شدند حرفها و مفاهيم جديدي توليد كنند و به نحو ديگري تاثيرگذار باشند و عده ديگر خير. اما مشخصا ميتوانم از دو نفر ياد كنم كه به نظر من از بسياري جهات با مابقي روشنفكران غيرديني پيش و پس از انقلاب متفاوت بودند. در واقع اين دو هرگز در چنبر ايدئولوژيها گرفتار نشدند، هر دو تا حد زيادي در منش فردي و اجتماعي آدمهاي اخلاقياي بودهاند و لذا تا حد زيادي به تعريف من از روشنفكر بسيار نزديكند. اين دو نفر عبارتند از حميد عنايت و حسين بشيريه. حميد عنايت خيلي زود فوت كرد و بشيريه هم كه در سالهاي اخير وادار به ترك ايران شده است. من از هر دوي آنها بسيار آموختهام و برايشان احترام زيادي قائلم.
بين حميد عنايت و حسين بشيريه خيلي فاصله هست؛ آن وقت چطور... بله فاصله دارند، اما هر دوي آنها در يك پارادايم قرار دارند. هر دو استاد دانشگاه بودند، اما دغدغهشان به صورت توأمان هم يك دغدغه سياسي و اجتماعي بوده است و هم فكري. آنها به اندازه روشنفكران ديگر از تريبون برخوردار نبودهاند و خودشان هم چندان اجتماعي نبودهاند و انزوا را ترجيح ميدادهاند. در واقع من با هر دوي اينها بيشتر از طريق نوشتههايشان ارتباط برقرار كردهام. به نظر من اين دو نهتنها در منش فردي آدمهاي اخلاقياي بودهاند، بلكه از نظر فكري هم متعهد بودهاند. حميد عنايت آنطور كه از نوشتههايش برميآيد هيچ گاه اسير پارادايم غربستيزي و لمپن- روشنفكري نشد كه بيتعارف خيليها اسير آن شدند. به نظر من او آدم بسيار مسوولي بود. به نظر من بشيريه هم اين گونه بوده و هست. بشيريه بعد از انقلاب يكي از معدود روشنفكران نسل خودش بود كه مسوولانه به ساختن چيز ديگري پرداخت.
اما قبول داريد كه ميزان توفيق آنها نسبت به ساير روشنفكران همعصرشان كمتر بوده است؟ بله اما دليل اين مساله را من نشانه رفتار متعهدانه آنها ميدانم. ضمن اينكه تاثيرگذاري فقط به يك نسل مربوط نميشود. به نظر من آنها افراد پركاري بودند و آثار زيادي را براي نسلهاي بعد به جا گذاشتند. همچنين از نظر من هر دوشان آدمهايي به معناي كانتي كلمه اخلاقي بودهاند. اين همان چيزي است كه من در خيلي از روشنفكران غيرديني ديگر نميبينم.
هرچند كه حسين بشيريه به هر حال تاثير خودش را بر دولت اصلاحات گذاشت و... بله. اتفاقا ميخواستم به شما ايراد بگيرم و بگويم اينكه ميگوييد تاثيرگذاري بشيريه و عنايت كمتر از بسياري ديگر بوده، با در نظر گرفتن تحولات سياسي بلافصل، درست نيست.
منظور من اين بود كه آنقدر كه جامعه با آثار روشنفكراني مانند سروش ارتباط برقرار كرده با آثار عنايت و بشيريه اين ارتباط را نداشته است. تاثيرگذاري آنها به نوع ديگري بوده است. ضمن اينكه من معتقدم تاثير بشيريه اگر بيشتر و ماندگارتر از سروش نباشد؛ البته در يك طيف زماني وسيعتر، اما كمتر هم نيست.
سوال ديگري كه ميخواستم بپرسم اين است كه به نظر شما كنش روشنفكري چقدر بايد سياسي باشد و تاثير كنش سياسي آنها در چه ساحتهايي قابل مشاهده است؟ به نظر من كنش روشنفكري در ذات خود يك كنش سياسي است و اساسا كسب و كار روشنفكري يك كسب و كار سياسي است. اما در عين حال روشنفكراني هستند كه نهتنها داراي كنش سياسي هستند بلكه به عمل سياسي هم ميپردازند. اما اين به نظر من خيلي مساله مهمي نيست و بيشتر سليقهيي است.
پس شما معتقديد كه ورود روشنفكر به سياست به معناي انجام عمل سياسي آفتي براي آن نيست؟ نه. به نظرم آفتي نيست و مسالهيي كاملا سليقهيي است.
آن وقت چقدر بايد روشنفكران را در پيروزيها و شكستهاي سياسي سهيم دانست؟ مثلا اگر دولت اصلاحات را از دستاوردهاي روشنفكري ديني بدانيم شكست سياسي اصلاحات در بستر حكومتي آن و نه جامعه را چقدر بايد به پاي روشنفكران ديني نوشت؟ من واقعا ميان اين دو رابطهيي نميبينم. روشنفكري ديني حتي اگر شكست هم خورده باشد ضرورتا ربطي به دولت اصلاحات ندارد و برعكس. شكست اصلاحات دلايل سياسي ديگري دارد. من معتقدم روشنفكري ديني در انجام هدفي كه به دنبال آن بود تا حد زيادي موفق بوده است. اما طبعا جامعه امروز مسائل ديگري دارد كه ضرورتا نه پارادايم روشنفكري ديني و نه حتي روشنفكري غيرديني گذشته در همه طيفهاي آن قادر به درك و حل بسياري از آنها نيستند. اين مسائل مستحدثه نياز دارد به آدمهايي كه ساخت فكريشان با آنها در تقارن باشد. لذا به نظر من حرف كساني كه ميگويند روشنفكران ديني در جامعه اقبالي ندارند، پس مردهاند، بيشتر يك حرف سياسي است. در واقع به نظر ميرسد هدف اين گزاره بيشتر از اعتبارانداختن نوانديشي ديني براي رسميت دادن و مشروعيت بخشيدن به گفتار هژمونيك درباره دين و دينورزي و متوليان آن است تا بررسي محتوايي و فارغ از غرضورزي آن. البته بررسي كارنامه روشنفكري ديني در اين مختصر نميگنجد، اما اگر بخواهم خلاصه كنم: نوانديشي ديني قرار بود مفهوم ديگري از دينداري را بينديشد و زندگي كند. به نظر من
|
- دوستی با مردم دانا نکوست دشمن دانا ، به از نادان دوست
- مدارای اسلام با ادیان دیگر
- گفتوگوی عاشقانهی "خسرو و شیرین" به زبان آلمانی
- گفتگوی تمدنها ، صلح و امنیت جهانی
- لبنان نماینده تمدن های گوناگون
- برخورد تمدنها
- گفتگوي تمدن ها - انسان هاي روي زمين
- روز گفتگوی تمدن ها
- قانون در طب ابن سينا، ميراث فرهنگي و حاصل گفتگوي تمدنها
- زادروز تولد آلفرد نوبل : از اختراع ديناميت تا اهداي جايزه صلح
- گفتاری از آیت الله شهید، دکتر سید محمد حسینی بهشتی / حج مسخ شده
- فرزندان آدم و حوا چگونه ازدواج کردند
- پیشنهاد آمریکا برای بازگشایی سفارتخانه در ایران
- سلمان فارسی برگرفته از ویکیپدیا ، دانشنامهٔ آزاد
- خیابان کوروش در شهرهای اسرائیل
- اهداء دیپلم افتخار انجمن دوستی ملل یونان به یک گروه ایرانی
- مقایسه «روابط جنسی قبل از ازدواج» در میان پیروان ادیان بزرگ
- ره یافتی برای تحلیل تاریخی قیام ابا عبدالله الحسین (ع)؛ "فاجعه جهل مقدس" در عاشورا؛ گفتاری از دکتر مصطفی محقق داماد
- در سی ساله انقلاب همیشه در برهه حساس بوديم! انقلاب کردیم تا بتوانیم اعتراض کنیم اما ميگويند انتقاد هم نكنيد
- گفت و گوی عصر ایران با دکتر مهدی گلشنی درباره "نسبت علم و دین" علم نمی تواند خدا را نفی کند
- قدرداني واتيکان از مواضع آيت ا... سيستاني
- نسل ما نسل کورش کبير است
- پیام صلح کریسمس در "سرزمین موعود" مراسم کریسمس در بیتلحم، زادگاه عیسی مسیح
- «میرجلالالدین کزازی» در جشن بزرگداشت شب چله : کریسمس از یلدای ایران اقتباس شده است
- معصومیت از دست رفته : لزوم همدلی جهانی در مورد حقوق کودکان
- وکلند و سیدنی آغازگر جشنهای سال ۲۰۱۳ میلادی : سال ۲۰۱۳ میلادی آغاز شد
- عملكردها در زمينه حقوق انسان نبايد به تضعيف دين بيانجامد
- سيماي پيامبر اسلام حضرت محمدابن عبدالله (ص) در قرآن کريم
- حجتالاسلام مقدم : انبيا براي احترام گذاشتن به حقوق انسانها آمدهاند
- پيامبر براي چه غمگين بود ؟
- صالحی: توهین به صحابه پیامبر (ص) و همسر ایشان [عایشه] کار دشمنان اسلام است
- یادداشتی از رسول جعفریان؛ برخورد امام رضا (ع) با ادعاهای هاله نوری غالیان
- بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم ... فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
- شهر زیر زمینی «مطماطه» در تونس + تصاویر
- متن دستنویس سخنرانی «همینگوی» در مراسم نوبل ادبیات کشف شد
- پيام آيتالله هاشمي رفسنجاني به همايش بيداري قرآني
- آيتالله هاشمي رفسنجاني : استقلال و پیشرفت نیاز به همکاری احزاب، اقوام و مذاهب دارد
- حسين کرمي، جراح زبردست کليه، قاري ممتاز بين المللي و حافظ کل قرآن / قرآن نقاط تاريک زندگي ام را روشن کرده است
- امید بخشترین آیه قرآن کریم کدام است؟ «و لسوف یعطیک ربک فترضی»یعنی «و پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی»
- ازدواج فرزندان آدم و حوا چگونه صورت گرفته است ؟!
- این عالم که به پایی بود، با اعتدال در پای بود / نوروز؛ زمان بازگشت به خط اعتدال و آغاز حیات نو
- جایگاه زنان در نقاشی های صدر اسلام چگونه بود؟ از خنیاگری زنانه تا نماد بالندگی
- ارتباط مسئله شر و وجود خدا در مسحیت بر اساس دیدگاه افلاطون وآگوستین
- يكي از اهداف حضور من در بُعد سياست خارجي، كم كردن كينههاي مذهبي و تقويت وحدت بين شيعه و سني در جهان اسلام بود
- رابطه انسان و دين 1 حجتالله جودکی *
- «سفيد» مردی بر چهره «سیاه» دنیا : ميبخشم اما فراموش نميکنم / به بهانه 95 سالگي نلسون ماندلا
- اسلام در دنيای مدرن از نگاه آيتالله سيد مصطفي محقق داماد
- دين تعبدي/ حجتاله جودكي / از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.
- مفهوم و گستره «اعتدال» در گفتمان ديني
- در نظر آقا نجفی قوچانی منصب و مقام ارزشی نداشت و هدف او فقط رضای خدا و خدمت به مردم بود.
- تدابیر امامصادق (ع) برای مقابله با فرقه های انحرافی و شیعیان غالی
- نقد شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه .::نه خودش اصل دین و نه انکارش کفرآور و فسق است. کسانی که غیر از این را می گویند نیز اهل بدعت بوده و از باب نهی از منکر باید آنان را طرد کرد
- در مسير گفتوگوي تمدنها تا ائتلاف تمدنها در گفتوگو با تقي آزاد ارمکي / گفت و گوی تمدن ها ؛ گذر از تعارض به تعامل جهانی
- عضو هیات رئیسه مجلس ششم در گفتگو با "تدبیر و امید": گفتگوی تمدن ها جایگاه انقلاب را به حركت عقلاني و بشردوستانه تبديل كرد
- «اخلاق» را بر صدربنشانيم / مصطفي ملكيان
- امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی ؟ و نقد آن توسط محمدعلی شاهآبادی / روزنامه بهار
- محمد تقی فاضل میبدی استاد برجسته حوزه و دانشگاه مفید قم / در حاشیه سخنان نادرست مصباح یزدی
- « انَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذهِب عَنکمُ الرِّجس اهل البَيتِ وَ يُطهِّرَکم تَطهيراً؛خداوند فقط مي خواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملاً شما را پاک کند.»
- نامه امام علی(ع) به مالک اشتر: ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی
- عللِ ماندگاری و جاودانگی قیام امام حسین(ع) / حسين(ع)؛ پرچمدار اصلاحطلبي و اصلاحگري
- مولانا عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان: قیام امام حسین، قیام در برابر ظلم و استبداد بود
- دکتر معصومه ابتکار: عاشورا،مصاف عاشقان آزاد نه مقلدان موظف
- مراسم ویژه دهه دوم محرم در بنیاد امید ایرانیان / عاشورا زمانی رخ داد که جامعه اسلامی از درون پوسیده شده بود
- درس های عاشورا برای انسان ایرانی
- امروز چراغی درخشان در جهان از تابیدن باز ایستاد؛ نلسون ماندلا، «نماد آزادیخواهی» در جهان در گذشت
- هاشمی رفسنجانی در دیدار با دانشجویان : اسلام دین گفتوگو و شنیدن نظرات مختلف است
- جماران در گفت و گو با علیرضا بهشتی حسینی استاد فلسفه سیاسی : قانون اساسی مشروعیتش را از مردم می گیرد نه ولی فقیه
- دکتر محمود سریع القلم استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی : تفكر دينی اصالتاً ضدپوپوليسم است
- جواد طباطبایی : فهم ما از فلسفه سياسی ابتدایی است
- ضياء موحد : وضعیت فلسفه تحلیلی در ایران
- جریان انحرافی در شیعه و غلو درباره امام حسین (ع)
- بیست و پنجم دسامبر سالروز تولد پیامبر صلح و دوستی، مهربانی و مودّت عیسی مسیح(ع) مبارک باد.
- محمد؛ رحمهللعالمین است و برترین بنده خدا / تو آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی
- آیتالله غرویان در گفتگو با سلام نو: نباید کارهای حساس به جبهه پایداری سپرده شود/جبهه پایداری میخواست جلوی اندیشه مرا بگیرد
- یونسی: نباید کسی به دلیل اعتقاد به یک دین و مذهب احساس محرومیت کند / باید همه دنیا را به صلح و آشتی دعوت کنیم
- آیات یکم تا پنجم سوره بقره (۱) تفسیر آیت الله خامنه ای از تقوا و خصوصیات متقین
- آیت الله امامیکاشانی : رییسجمهور با منطق و استدلال با دنیا سخن میگوید
- آیت الله مصطفی محقق داماد: دین رحمانی را در انقلاب اسلامی نشان دهیم
- تکرار اظهارات جنجالی در مورد نظر امام (ره) درباره «جمهوریت» و «حکومت اسلامی» از سوی مصباح یزدی: امام (ره) چون درصدد نفی حکومت سلطنتی بودند، لفط جمهوری را به کار بردند/ امام براي اقناع طرفهاي مقابل، به رأي مردم استدلال ميكنند
- سیدحسین موسوی بلده: از فیس بوک در مسیر فعالیتهای قرآنی استفاده میکنم
- آیت الله غرویان: فعالان سیاسی در اظهارنظرها، شرایط زمان را در نظر داشته باشند
- قرائتی: هم آسمان و هم زمین را از دست دادهایم/ از دین، خنده را رها کرده و به گریه چسبیدهایم
- ویژگیهای حکومت اسلامی، حاکم اسلامی، حقوق شهروندان، رابطه دولت با شهروند و … از نگاه علی(ع)
- نوروز که هرساله توسط ميليونها انسان در سرتاسر دنيا جشن گرفته ميشود پيام آور احترام، درک متقابل و صلح براي همه مردان و زنان است.
- / محمدجواد حجتی کرمانی / «آشتی ملی» و تبار ایرانی عمامه و کراوات
- بازرگان و سه گانۀ ایران، دین و دموکراسی
- نخستین گفتگوی والرشتاین در ایران
- پیام صلح و دوستی ایران برای منطقه ملتهب و آشوبزده خاورمیانه
- مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی، سرپرست شورای هماهنگی مدارس اهل سنت استان سیستان وبلوچستان:اصل این است که افراط گرایی با اسلام سازگار نیست و اسلام دینی وسیع و معتدل است.
- مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از مداحان : در جلسات دینی به کینهورزیهای مذهبی دامن نزنید
- اعتدال و ميانهروي / منبع: روزنامه آرمان روابط عمومي
- سخنرانی منتشر نشده ای از شهید دکتر بهشتی در میان مردم قم/ مبادا بر خلاف دستور قرآن، مسلمان بودن و مسلمان زيستن را بر مردم تحميل كنيد
- سروش محلاتی تشریح کرد؛ تقابل عدالت خواهی علی(ع) با افراط گری های مریدان خود
- سه مشخصه فرهنگ آلمانی/ روحیه تیمی، تمرکز مطلق روی هدف و کادرسازی
- علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: خداوند سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خود مقدم قرار داده است، پس هر کس که برای اداء حقوق بندگان خدا قیام کند، در حقیقت، این عمل، او را به ادای حقوق الهی می کشاند.
- عبدالعزیز آل شیخ رئیس هیئت علمای مسلمانان و مفتی اعظم پادشاهی عربستان سعودی نسبت به "آسان پنداشتن ارتکاب جنایت قتل" از سوی گروههای افراطی مدعی اسلام شدیدا هشدار داد.
- صبر و ملایمت طالقانی در برخورد با مخالفان ریشه در ایمان او به پیروزی و برتری اندیشههای اسلامی داشت.
- آیت الله وحید خراسانی: استفاده از آنتن ماهواره اشکالی ندارد
- خلاصه دعای عرفه ( با ترجمه دکتر علی شریعتی )...پروردگار من! من را از شر آنان كه در زمين ستم مي كنند در امان بدار!
- تقدیر مولوی عبدالحمید از ایجاد عیدگاه جدید برای اهل سنت در زاهدان
- در آستانه عید غدیر، بررسی شاخصه های حکومت امیر المومنین علیه السلام، گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن موحدی ساوجی
- آزادي انديشه و بيان از منظر قرآن كريم/ موحدی ساوجی، عضو هیات علمی پژوهشی مرکز مطالعات قرآن دانشگاه مفید
- جاي خالي انديشههاي طالقاني/ استراتژي طالقاني براي رواج انديشههاي خالص ديني در جامعه، گفتوگو، مدارا و بحث بود
- برتری عدالت بر مصلحت در کلام علی (ع)، استاد مرتضی مطهری
- ريشه همگرایی توسعه یافتهها و واگرایی جهان سوميها در چيست؟
- بررسی علت فاجعهآفرینی دینداران در کربلا/ سروش محلاتی: بسیاری از فجایع، با انگیزه های دینی انجام میشود
- دسته بندی جامع از براهین باور به وجود خدا/ مصطفی ملکیان: ایمان به خداوند، در زمره عواطف است
- دیدگاه امام خمینی درباره تعرض به زنان بدحجاب: این گونه دخالت ها براى مسلمان ها «حرام» است
- نقش متفکران و علمای دین در پيدايش افراطيگري/ دکتر حسن اکبری بیرق
- پاسخ فاضل میبدی به رحيميان و آقاتهراني
- رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد که شیعه واقعی باید رعایت اخلاق اسلامی و احترام به همنوعان را از تعالیم ائمه (ع) بیاموزد.
- چرا جلوی رفتار خلافوحدت گرفته نمیشود؟ «اهانت به نمادهای برادران اهل سنت از جمله اتهام زنی به همسر پیامبر اسلام [عایشه] حرام است.
- اگر قرار است وحدتی پیدا شود جز در بستر اخلاق پیدا نمی شود و جز در بستر اخلاق نمی ماند
- درسهای حضرت محمدمصطفی(ص)؛ از مصلح تا حاکم/ میثم محمدی
- این مدعیان را با محمد (ص) چه کار؟ غلامعلی رجائی
- رئیسجمهور آمریکا: کشورش نه با اسلام بلکه با کسانی در جنگ است که اسلام را به انحراف کشانده اند/ مسئول خشونت و تروريسم نه اديان بلکه انسانها هستند.
- گفتمان امام موسی صدر؛ “برای انسان، گرد هم آمدهایم”
- آیا روشنفکری دینی همان روشنفکری دینداران است؟| یاسر میردامادی
- آنچه «روشنفکری دینی» نیست/ من چه غم دارم که ویرانی بود؟... زیر ویرانی گنچ سلطانی بود
- مولوی عبدالحمید، امام جمعه مسجد اهل سنت مکی زاهدان: شیعه و سنی به مشترکات، وحدت و اعتدال اتکا کنند
- سیدهادی خامنهای: عبدالعلی بازرگان جوابهای خوبی به اظهارات سروش داده است
- حکمت و حکومت؛امام علي (ع) وسياست ازمنظر نهج البلاغه* دکتر محمد جواد اطاعت
- ارائه اولین ارزیابی علمی از قیام بشر علیه خود/ دوازده دستاوردی که به پایان جهان میانجامد
- این لحظه دوباره در آینده ای نزدیک باز نخواهد گشت. معتقدم دو کشور دارای فرصت تاریخی برای حل مسالمت امیز مسئله هسته ای هستند فرصتی که نباید آن را از دست بدهیم.
- پیام تبریک یونسی بمناسبت تولد زرتشت: «زرتشت»اولین پیامآور یکتاپرستی، صلحطلبی، رعایت حقوقبشر، راستی و درستکاری در جهان بود.
- تحول معنی کلمه «عورت» در قرآن| ابوالفضل ارجمند
- تحول معنی کلمه «خاتم» در قرآن – ابوالفضل ارجمند
- فهم قرآن بدون شناخت فرهنگ عرب پیش از اسلام ممکن نیست| ابراهیم منهاج
- چگونگی سازگاری دین و عقل(1)/ منبع: مجله چشم انداز ایران شماره ۹۰ ویژه اسفند ۱۳۹۳ و فروردین ۱۳۹۴
- چگونگی سازگاری دین و عقل، پرسشی دیرین است که...(2)
- نزديكي آمریکا و کوبا پس از ۵۷ سال خصومت/ رائول کاسترو: باراک اوباما انسانی صادق است
- باید راه را دوباره تعریف کنیم| سید علیرضا بهشتی
- رضا صادقیان در یادداشتی در سایت انصاف نیوز: ایران و عربستان و واکنشهای عاطفی
- گزارشي از سفر سرمایهگذاران آمریکایی به تهران/ تكاپو براي روزهاي پس از پايان تحريمها
- ایران در «تعامل» يا «تقابل» با شرق و غرب؟ / عطا افشاریان
- مولوی اسحاق مدنی: اگر علی(ع) نبود، اسلام پیش نمیرفت
- نقش مثبت "فارسی ایر" و "انگلیسی ظریف" آنها یکدیگر را "جان" و "جواد" خطاب میکنند
- سیدحسن خمینی: بزرگترین دِین ما این است که نام امام را برای جامعه و نسل بعد، توام با آزادگی، رفاه و مشکل گشایی زنده نگه داریم.
- گزارش یک مناظره؛ از «علم و دین» تا «علمِ دینی»
- فراستخواه: مدرنیته به معنای افول دین نیست
- بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار جمعى از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور
- وحدت و اتحاد، الفت میان مسلمانان، دعوت مردم به خیر و امر به معروف و نهی از منکر، از جمله خواسته های قران از جوامع اسلامی است.
- آیت الله محمد علی ایازی: نشانی از اینکه پیامبر(ص) بخواهد فردی را به زور و با جنگ مومن کند نیست/ قرآن تنها اجازه جنگ با کفاری را می دهد که به جنگ روی آورده اند
- روایتی خواندی از بازدید مقام معظم رهبری از نمایشگاه کتاب
- حجت الاسلام سید حسن خمینی یادگار گرامی امام گفت: راه جلوگیری از تکرار اشتباهات نسل های قبل وجود اعتماد بین نسلی است.
- بامیان در افغانستان رسما پایتخت فرهنگی سازمان سارک شد
- گفتمان اصلاحات بر پایهٔ اعتقاد به کنش ارتباطی میان فرهنگها و دولت با مردم به ارادهٔ آزاد و آزادی خواهی ذاتی انسان میرسد
- ۳ نکته برای کمتر کردن درد و رنج های زندگی/ از استاد مصطفی ملکیان
- ۳ نکته برای کمتر کردن درد و رنج های زندگی/ از استاد مصطفی ملکیان
- رهبر معظم انقلاب اسلامی: پذیراى جوان ها باشید. با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا.
- باراک حسین اوباما، رئیس جمهور آمریکا با صدور بیانیه ای حلول ماه مبارک رمضان را به مسلمانان تبریک گفت.
- مربی تیم آمریکا: مردم ایران عالی هستند/ بسیار مشتاقم باز به ایران بیایم
- دکتر شهریار عدل درگذشت: شهریار عدل به هزینه خود برای ثبت جهانی تخت جمشید، چغا زنبیل و میدان نقش جهان اصفهان وارد عمل شد
- ایرانیان همچنین بر اساس آموزه های الهی خود، ارزش های انسانی و انسانیت را نیز همواره در سرلوحه کاری خود قرار داده اند.
- در گفتگویی با رئیس حوزه علمیه کاشان: نظر آیت الله یثربی درباره حجاب اختیاری و حضور بانوان در ورزشگاه
- در گفتگویی با رئیس حوزه علمیه کاشان: نظر آیت الله یثربی درباره حجاب اختیاری و حضور بانوان در ورزشگاه
- رییس جمهور اتریش: مردم ایران و امریکا توافق را تایید خواهند کرد
- اوحدی در گفتوگو با ایلنا اعلام کرد: جزییات سفر زائران به حج تمتع 94/ امسال 60 درصد پروازها مستقیم به مدینه میرود
- واشنگتن پست: آنان مبناي اعتمادسازي را گذاشتند/ نام کري و ظريف در کتب تاريخي جهان ثبت خواهد شد
- روزنامه انگلیسی ساندی تایمز مدعی شد باراک اوباما قصد دارد در سال 2016 به تهران سفر کند
- آیت الله هاشمی: گره های بی ربط سیاست خارجی بعد از توافق باز خواهد شد
- ترجمه فارسی/ متن کامل برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)
- کری نمی توانست کلمات را ادا کند اما در نهایت بغض خود را فرو خورد و گفت: «من به جنگ رفتم و برایم روشن شد که دیگر هیچ وقت نمیخواهم به آنجا بروم»
- اوباما: توافق با ایران فرصت تاریخی است/ دو راه بيشتر مقابل ما نبود؛ جنگ يا ديپلماسي
- وزیر خارجه بریتانیا اعلام كرد: سفارت انگليس در تهران بازگشایی ميشود
- فدریکا موگرینی رئیس سیاست خارجه اتحادیه اروپا در مصاحبه با روزنامه ال موندو خاطرنشان ساخت که در صورت عدم توافق هسته ای، حمله نظامی جایگزین آن بود.
- باراک اوباما و دیوید کامرون عید فطر را به مسلمانان جهان از جمله مسلمانان آمریکا تبریک گفتند.
- روحانی در تماس تلفنی نخست وزیر انگلستان: خواهان توسعه روابط بر مبنای منافع و احترام متقابلیم
- وزارت خارجه ايران منتشر كرد؛ متن کامل و ۵ ضمیمه برنامه جامع اقدام مشترک
- بازخوانی نامه تاریخی امام(ره) درباره موسیقی و شطرنج: با برداشت بعضی ها از اسلام مردم باید بروند در صحراها زندگی کنند
- ملکیان و پساروشنفکری دینی/ دکتر مصطفی ملکیان
- نقد حال تشیّع: امیدها و نومیدی ها/ سخنرانی دکتر سیدحسین مدرسی طباطبایی درمونتریال کانادا
- «ای خدا! تو خوب می دانی که ما برای قدرت طلبی، یا دنیا خواری قیام نکردیم، بلکه خواستیم احکام روشن دین تو را به کار بندیم، و کشور اسلامی را اصلاح کنیم،
- رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام » رابطه با آمریکا، مستلزم جبران گذشته و قدمهای جدید آمریکا به سوی ایران است
- رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام » رابطه با آمریکا، مستلزم جبران گذشته و قدمهای جدید آمریکا به سوی ایران است
- آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار آقای هاینس فیشر رئیسجمهور اتریش: تاکنون صحبتهایی از طرف دولتهای اروپایی مطرح شده است، اما باید منتظر آثار عملی این اظهارات بود.
- روحانی دوم مهر به نیویورک میرود: امروز جهانیان آماده شنیدن پیام صلح آمیز مبتنی بر حقوق متقابل هستند.
- مباهله رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) با مسيحيان نجران: . شما را دعوت میکنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید
- سروش محلاتی در پیش همایش بین المللی حقوق و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی(س): عده ای از زمان تدوین قانون اساسی بنای تعارض با اندیشه امام را گذاشتند/ برخی حق تعیین سرنوشت از سوی مردم را به رسمیت نمی شناسند
- گزارش جماران از میزگرد «مبانی فقهی حق الناس بودن رأی مردم»؛ فخار طوسی: نظریه حق الناس بودن رأی مردم وجوه قابل تفسیری دارد/ قاضی زاده: شرط مشروعیت حکومت اقبال مردم به آن در قالب رأی است
- گزارش جماران از میزگرد «مبانی فقهی حق الناس بودن رأی مردم»؛ فخار طوسی: نظریه حق الناس بودن رأی مردم وجوه قابل تفسیری دارد/ قاضی زاده: شرط مشروعیت حکومت اقبال مردم به آن در قالب رأی است
- پژوهشی در موانع عملی وحدت| سیدمحمدعلی ایازی
- به بهانه اهدا جایزه صلح نوبل به تونس؛ جهان، صلح مردمی میخواهد
- رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از دانشجویان و استعدادهای برتر: حضور انبوه نخبگان جوان و حرکت عظیم و پرشتاب علمی و فناوری که آغاز شده است، آینده ای روشن و همراه با پیشرفت و اقتدار و نفوذ روزافزون معنوی در منطقه و جهان خواهد بود
- بررسی آداب عزاداری در گفت و گوی جماران با حجت الاسلام والمسلمین غرویان؛ مردم در مجالس عزاداری که حرف های تفرقه انگیز گفته می شود، ننشینند/ جهانیان عزاداری ما را می بینند پس امام حسین(ع) را درست معرفی کنیم
- حجه الاسلام عبدالرحیم اباذری: اصول گرایی و اصلاح طلبی در نهضت حسینی
- آیتالله سید محمد علی ایازی استاد حوزه و دانشگاه و قرآن پژوه: این نیست که بگوییم اصل در اسلام جنگ است. اتفاقا اصل صلح و پیشگیری از خونریزی است. بدینجهت نه امام حسین(ع) هیچگاه میخواسته وارد جنگ شود و نه امام حسن(ع).
- سنت اسلام لیبرال به چه معناست؟ نگاهی به کتاب سنت اسلام نواندیش در ایران
- وزیر خارجه آمریکا از مسجد «سلطان» و قرآن تاریخی که در آن نگهداری می شود در «آستانه»، پایتخت قزاقستان بازدید کرد.
- مولوی عبدالحمید: مشترکات شیعه و سنی غیرقابل شمارش و اختلافات جزئی است/ به امام حسین(ع) اقتدا میکنیم و جلوی افراطگری ایستادهایم
- حجت الاسلام والمسلمین مسعود ادیب از مدرسین برجسته حوزه و دانشگاه و شرح و تفسیر سوره مبارکه عصر
- یونسی: کوروش به پیروان ادیان امنیت داد/ «ایران مهد همزیستی مسالمت آمیز ادیان»
- «و کذلِکَ جَعلناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً»؛ «و این گونه شما را امت میانه قرار دادیم». (بقره: ۱۴)
- رئیس جمهوری: بله امکان پذیر هست که بین ایران و آمریکا یک رابطه غیرخصمانه و بدون تنشی برقرار شود/ کلید این کار در واشنگتن است و در تهران نیست. اگر این کلید در تهران بود من حتما از آن استفاده می کردم
- باراك اوباما با حضور درمسجدی در آمریکا، ضمن ابراز نگرانی از افزایش آزار مسلمانان، اسلام را حامل پیام صلح دانست و از رسانه های آمریکا خواست به جز انتشار حوادث مربوط به شمار اندکی از افراط گرایان منحرف، پیام صلحطلبانه اسلام و مسلمانان واقعی را به تصوی
- یک آموزگار فلسطینی به دلیل تلاش و فعالیت های آموزشی، جایزه نوبل بهترین آموزگار جهان را به دست آورد.
- دیپلماسی ایران در قبال آمریکا/ با امریکا چه کنیم؟/ «شاه کلید» یک رابطه خاص/ «سید حسین موسویان» استاد دانشگاه پرینستون امریکا
- ایران، کشوری هسته ای، اما متعهد به صلح جهانی/ پایان «جان سخت ترین بحران»/نقطه ای طلایی در تاریخ دیپلماسی جهان
- باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده فرا رسیدن نوروز ۱۳۹۵ را تبریک گفت. او گفت امیدوار است دوستی بین مردم ایران و آمریکا به رشد خود ادامه دهد.
- دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی به مناسبت سالروز تولد پیامبر بزرگ زرتشتیان پیامی صادر کرد.
- علی یونسی، دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی به مناسبت سالروز تولد پیامبر بزرگ زرتشتیان پیامی صادر کرد.
- کنسرت موسیقی سنتی ایرانی همزمان با جشن باستانی نوروزی توسط گروه صبا در شهرهای مختلف یونان برگزار شده است.
- حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن معزالدینی امام جمعه موقت یزد: ساختن جامعه، حلم، رحمت، عفو و سعه صدر میخواهد/ باید با توجه به مشترکات فراوان گرد هم بیاییم، هم خودمان حرف بزنیم و به دیگران اجازه دهیم حرف بزنند و آنچه میتواند موفقیت بیاورد، اعتدال است
- عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی گفت: در گذشته برخی حتی با داشتن تلویزیون و رادیو مخالف بودند و آن را حرام تلقی میکردند ولی با آمدن جمهوری اسلامی برخی از این کجفهمیها از بین رفت.
- مولانا عبدالحمید روحانی، امام جمعه اهلسنت زاهدان: مردم ایران «دارای تمدن دیرینه هستند و هرگز در تردد حجاج بیتالله الحرام مزاحمت ایجاد نخواهند کرد».
- سید مصطفی محقق داماد در هفتمین اجلاس مجمع جهانی اسلام در یزد: ریشه اتفاقات و جنایتها در کج اندیشی های دینی و برداشتهای غلط از ظواهر دین است و جای انکار نیست.
- ایت الله امجد در مراسم احیای شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان مطرح کرد: کسی می تواند امر به معروف و نهی از منکر کند که دو شرط "عقل" و " اعتدال" را داشته باشد/ اگر عدالت را در جامعه رعایت کنیم بسیاری از مشکلات حل می شود
- دومین جلسه از سلسله درسگفتارهای «حقوق شهروندی؛ جستاری در طریق پرچالش علوم انسانی»،امکان حقوق شهروندی در جامعه دینی
- نگاهی به آثار و فعالیت های ابوریحان بیرونی خالق نظریه های ماندگار
- سردار رحیم صفوی فرمانده پیشین سپاه و مشاور و دستیار ارشد رهبر انقلاب: «پیشنهاد من این است که ما باید روابط مان را با کشورهای عمان، کویت و قطر بیشتر کنیم و در رابطه با سعودی ها مدارا کنیم. ما به هیچ وجه نباید به سمت تنش با سعودی ها حرکت کنیم.»
- عاشورای حسین (ع) نماد چيست؟ فرهنگ حسینی؛ فرهنگی ضد افراط گرایی/ محمد توکلی
- روز کوروش کبیر، بزرگداشت یکتاپرستی، آزادمنشی، مدارا، صلحدوستی، خردورزی، مردمداری، کشورداری و انساندوستی، و میراث مشترک ایرانیان با هر دین و زبان و از هر قوم است.»
- برای صلح بين اسرائیل و فلسطین اوباما - کری در کسوت نلسون ماندلا؟ روزنامه بهار/ امید پورعزیز
- بازخوانی یک اندیشه/ هاشمی رفسنجانی: هیچ مشکلی با اقلیتهای مذهبی به ویژه مسیحیان ایران نداشتیم و نداریم
- نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی: فرهنگ ایران در جهت احترام به انسانیت به گونهای است که همه ما در کنار هم زندگی میکنیم و برای پیشرفت کشورمان تلاش میکنیم.
- یونسی: توسعه کشور نیازمند مشارکت همه اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی است
- پنج نشانه چرخش عربستان/ به گزارش دنیای اقتصاد، نشانههایی از نرمش ریاض در قبال تهران در حال هویدا شدن است.
- در گفتوگو با جاوید قربان اوغلی مطرح شد: روایتی از تجریه آشتی ملی در آفریقای جنوبی
- کاروان سرزمین برادری در پایان این سفر، که نشان دهنده وحدت میان شیعه و سنی است، به اقامه نماز جمعه در کنار مردم و روحانیون اهل سنت خواف پرداختند.