نام شما:
ایمیل مقصد:

نقش متفکران و علمای دین در پيدايش افراطي‌گري/ دکتر حسن اکبری‌ بیرق

نقش متفکران و علمای دین در پيدايش افراطي‌گري/ دکتر حسن اکبری‌ بیرق


گروه: گفتگو و تعامل تمدن ها و ادیان
تاریخ درج: 1393/9/27
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 4

گروه مقالات: پدیده هایی چون طالبان و القاعده در سه دهه گذشته، که پیامدهای زیانباری برای جهان اسلام و کل بشریت داشتند، عقلاً و منطقاً باید توجه متفکران مسلمان، متولیان دین و دولت های اسلامی را جلب کرده، آنان را به تامل ژرف وا مي‌داشت. آنچه در واکنش به این پدیده مشاهده شد، بیشتر برخورد قهری و خشنی بود که نهایتاً به حذف فیزیکی این گروه های تندرو از برخی نقاط انجامید، اما هرگز ریشه اش خشکانده نشد.

مي‌توانیم مبارزه با طالبان و القاعده در چند سال گذشته را مثل فشار بر بادکنکی بدانیم که آن سویش متورم مي‌شود، ولی هرگز نمی ترکد و فقط باد آن جابجا می گردد. براستی چرا این گونه است؟ آیا جهان را امید خلاصی از تندروی های خونبار نیست و باید تا قیام قیامت شاهد قربانیان بیشتری در اثر تعصبات کور باشیم؟ آیا ظهور گروهی به نام «داعش» که در پیاده نظامش، حتی شهروندان کشورهای متمدن و پیشرفته اروپایی نیز دیده مي‌شوند، معلول عدم برخورد مناسب با طالبان و القاعده و بوکوحرام و... نیست؟

از زاویه‌اي که من به این مسئله مي‌نگرم، گروه های مذکور ذاتاً نظامی نیستند و بنابراین، حل مسئله آن ها لزوماً نباید ماهیتی نظامی داشته باشد. مثلاً داعش که این روزها تبدیل به معضلی برای جهانیان شده است، محصول نوعی نگرش خاص به تاریخ و آموزه های اسلام همراه با قرائتی ایدئولوژیک مبتنی بر برخی آیات و روایات و نصوص اسلامی است که منطق درونی مسنجمی نیز دارد و نقد آن تنها از عهده متخصصان علوم اسلامی برمی آید! اگر سران این دولت خودخوانده متوسل به سلاح و کشت و کشتار شده‌اند، تنها برای تحقق آن ایده و آن خوانش از اسلام بوده است و بس.

میزان وحشتناک خشونتی نیز که مي‌ورزند، معلول میزان اعتقاد راسخی است که به حقانیت باورهای خود دارند که نشان از مبانی نظری مستحکمی دارد که حتی جوانان مرفه اروپایی و آمریکایی را نیز مي‌فریبد و شیفته خود مي‌کند. دستکم غلظت پوپولیسمی که در این اندیشه وجود دارد، متکی به بنیان های تئوریکی است که مي‌تواند به هرحال یکی از قرائت های موجه از تعالیم اسلام تاریخی و نه اصيل محمدی (ص) بوده باشد.

پس بی جهت نیست که نه حملات هوایی ارتش آمریکا، نه مجاهدت‌های تحسین برانگیز پیشمرگ های کرد، نه ارائه مشاوره‌های سرنوشت‌ساز سپاه قدس و نه حضور سردار سلیمانی در خطوط مقدم جبهه و فرماندهی عملیات ارتش عراق، نمی‌تواند کار این دولت متوهم را یکسره سازد. به نظر مي‌رسد متفکران مسلمان و علمای دین، قصور و تقصیرهایی در این زمینه داشته‌اند که تاریخ از آن بسیار سخن خواهد گفت. در این مقال به علمای اهل تسنن نمی پردازم، به ویژه این که اخیراً نامه‌اي بلند بالا خطاب به خلیفه خودخوانده نوشته اند که بسیار خواندنی است(خلاصه آن را در زیر بخوانید) و متاسفم که بازتابی در جهان تشیع نیافت!

روی سخن من با حوزه مقدسه علمیه جهان تشیع، به ویژه نجف، قم و مشهد و بالاخص قم است. پر واضح است که قرن هاست حضرات آیات عظام و علمای اعلام عالی مقام، که سعیشان مشکور باد، با ملکه اجتهاد و پرورش شاگردان و مبلغان بسیار، چراغ اسلام و تشیع را روشن نگاه داشته اند؛ اما دریغا که هرچه کرده اند در حیطه فقه بوده است و اندکی اصول و باز پرواضح است که در هیچ برهه از تاریخ اسلام و رویارویی این دین با ادیان و تمدن ها و فرهنگ های دیگر، مسئله اصلی مورد اختلاف نه فقه بوده است و نه اصول؛ بلکه مسائل عمیق تر از این ها بوده است و بیشتر صبغه و سابقه کلامی، فلسفی، تفسیری و حتی تاریخی داشته است. به یک معنا، کج اندیشی های دین شناسانه و نه لزوماً فقهی بوده است که همواره محل نزاع و موجب اختلاف بوده، و جهان اسلام و اخیراً کل عالم را به آشوب کشانده، چهره‌اي مشوه و مغشوش از اسلام به عالمیان ارائه نموده است.

ریشه های تئوریک مسئله داعش در زمین و زمینه فقه آب نمی خورد، بلکه ریشه و تنه این تفکر افراطی در مباحث کلام و دین شناسی اسلامی جا خوش کرده است و از خون انسان های بی گناه سیراب مي‌شود. نهایت مجاهدات علمی و اجتهادات فقهی علمای شیعه یجوز کردن لایجوزی و تغییر استحباب احتیاطی به وجوب بوده است و هر مجتهدی هم که خواسته پا از دایره فقه و اصول بیرون نهد و تفننی در فلسفه و کلام و تاریخ و... و در یک کلام ابعاد دیگر و از آن مهم تر دین شناسی نماید، مطعون بزرگان و مراجع شده است. نمونه اش مرحوم علامه طباطبایی، شهید مطهری، امام راحل (ره) و یوسف گمگشته‌مان موسی صدر.

اگر روحانیت در سطوح عالی، قدری فعال تر و نه قهری تر و عکس العملی تر، با اندیشه های افراطی برخورد کرده و ریشه های نظری آن را با بحث و فحص علمی مورد هدف قرار مي‌دادند، مسلماً وضع عالم اسلام نه این بود. بنده وقوف دارم که در حوزه های علمیه، به ویژه قم، فضلای روشن اندیشی وجود دارند که در عین اجتهاد در فقه و پرداختن عمیق به عروه و جواهر و رسائل و مکاسب، دستی نیز در مدرنیته و توابع و لوازم آن دارند و از موقف کلام و تفسیر و فلسفه و دین به مسائل مي‌نگرند و ذهن خود را مشغول یجوز و لایجوز صِرف فقهی نکرده و حساسیت های خود را از چند تار مو و چند صدای مشکوک حرام و مکروه به بنیان های تئوریکی معطوف کرده اند که به تصریح یا به تلویح، مجوزهاي خشن صادر مي‌کند. اما، باید دانست که در نظام حوزوی شیعی این مراجع عظام هستند که سخنشان فصل الخطاب است و مي‌توانند در بین عامه جامعه تاثیرگذار و موج انگیز باشند. مراجع هستند که مي‌توانند در درس خارج اصول یا فقه خود قدری از تورم کتاب طهاره بکاهند و بر حمله به بنیان های نظری طالبان و داعش و القاعده بیافزایند.

البته نمی توان انتظار داشت که چهارچوب فکری مراجع عظام با رایزنی این و آن و قلمزنی من و دیگران تغییر کند، اما مي‌شود تلاش کرد که فضلای روشنفکر و زمانه شناسی که اخیراً در حوزه ها پرورش یافته اند، اتوریته و مرجعیتی بیابند که انفاذ حکمشان و نفوذ نظراتشان قدر و قوت مراجع سنتی را داشته باشد تا بلکه از این راه، بی آنکه خونی از دو طرف ریخته شود، مسئله افراطی گری و تندروی و سختگیری و تعصب، یکبار برای همیشه از راه نظری حل و فصل شود.

بیش از ۱۲۰ تن از علمای اسلامی با انتشار یک نامه‌ی سرگشاده به ابوبکر بغدادی (خلیفه خودخوانده گروه داعش) از گروه داعش خواستند که توبه کند و به اسلام برگردد.
به گزارش خبرگزاری جمهور؛در این انتشار نامه از ابوبکر بغدادی و پیکارجویان وفادار به او خواسته شده تا در اعمال خود تجدید نظر کرده، توبه کنند و به "دین رحمت الهی" بازگردند.
امضاکنندگان این نامه از علمای مسلمان کشورهای مسلمان و غیرمسلمان است که از جمله دارالافتای الازهر مصر و مراکز اسلامی امریکای شمالی، اروپا و افریقایی می باشد.
در این نامه به بیش از ۲۰ مورد که این گروه (داعش) افراطی به آن دست زده اشاره کرده‌اند و آنها را خلاف تعالیم اسلامی دانسته‌اند.
این گروه در توضیح نوشته‌های خود به آیات قرآن، احادیث و متون اسلامی استناد کردند. نکاتی که علمای اسلامی در این نامه به بغدادی یادآور می‌شوند عبارتند از:
۱- صدور فتوا بدون پشتوانه مطالعاتی و دانش دینی و انتخاب سلیقه‌ای بخش‌هایی از آیات قرآن و متون احادیث، و نیز دخل و تصرف در آنها ممنوع است.
۲- نباید بدون اشراف به زبان عربی به صدور حکم بر پایه قرآن و متون دینی اقدام کرد.
۳- نباید برداشت ساده‌انگارانه از قوانین شریعت داشت و آن را بر اساس برداشت شخصی اجرا کرد.
۴- در صدور احکام باید واقعیت‌های معاصر در نظر گرفته شود.
۵- کشتن بی‌گناهان در اسلام منع شده است.
۶- کشتن سفرا، فرستادگان و دیپلمات‌ها منع شده، بنابراین قتل خبرنگاران و امدادگران بین‌المللی نیز ممنوع باید تلقی شود.
۷- جهاد در اسلام یک جنگ تدافعی است؛ و صرفا با دلایل صحیح و اهداف صحیح مجاز است.
۸- نباید غیرمسلمانان را کافر دانست، مگر آنکه فرد به آن اقرار کند.
۹- در اسلام بدرفتاری و آسیب رساندن به مسیحیان یا پیروان اهل کتاب منع شده است.
۱۰- باید ایزدی‌ها را مردم اهل کتاب دانست.
۱۱- بازگرداندن برده‌داری در اسلام منع شده است.
۱۲- تغییر مذهب اجباری به اسلام، منع شده است.
۱۳- سلب حقوق زن در اسلام منع شده است.
۱۴- سلب حقوق کودکان در اسلام منع شده است.
۱۵- اجرای حدود (مجازات) در اسلام بدون برگزاری محاکم صالحه منع شده است.
۱۶- شکنجه در اسلام منع شده است.
۱۷- مثله کردن اموات در اسلام منع شده است.
۱۸- نابود کردن قبور اولیای اسلام، امامان و پیغمبران در اسلام منع شده است.
۱۹- شورش مسلحانه در اسلام منع شده، مگر آن که مشخص شود که حاکم کافر شده و از اجرای مراسم مذهبی ملت خود جلوگیری می‌کند.
۲۰- اعلام خلافت اسلامی، بدون اتفاق نظر همه مسلمانان در اسلام جایز نیست.

بستن http://www.modarair.com/news/گفتگو/1393-09-27-11-04-49.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 498259     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: