نام شما:
ایمیل مقصد:

لبنان نماینده تمدن های گوناگون

لبنان نماینده تمدن های گوناگون


گروه: گفتگو و تعامل تمدن ها و ادیان
تاریخ درج: 1391/7/26
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

لبنان تنها كشور خاورمیانه ای است كه صحرا و بیابان ندارد. جمعیتی بالغ بر ۴ میلیون نفر دارد كه در ۲ گروه عمده مذهبی مسیحیت و اسلام (اهل تسنن و شیعیان) تقسیم بندی می شوند. این كشور در كنار سوریه بخشی از شامات محسوب می شد كه در قلمرو امپراتوری عثمانی بود. بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی، اداره سوریه و لبنان از طریق جامعه ملل به فرانسه واگذار شد و در نهایت لبنان در سال ۱۹۴۳ استقلال یافت. لبنان كشوری است با نظام جمهوری و دموكراسی آن از نوع دموكراسی طایفه ای است. در لبنان به هر گروه مذهبی، طایفه گفته می شود. در چند سال اخیر مجدداً حوادث لبنان مورد توجه جهانیان قرار گرفته است. در این گفت و گو تحولات فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی لبنان مورد بررسی قرار گرفته است .
كشوری كه امروزه به نام لبنان می شناسیم پیشینه تمدنی كهنی دارد و تمدن فینیقی در همین حوزه شكل گرفت و بعدها تمدن هخامنشی بشدت از آن تأثیر پذیرفت. در دوره صفوی هم كه تشیع به عنوان دین رسمی ایران اعلام شد از تعدادی از علمای شیعی جبل عامل (لبنان) دعوت شد كه به ایران بیایند و درو اقع در تثبیت مذهب اثنی عشری در كشور ما كمك كردند. از حدود ۱۶۰ سال قبل هم نهادهای دانشگاهی از سوی غربی ها در بیروت به وجود آمد و دكتر محمود حسابی ۳ مدرك لیسانس ادبیات، ریاضیات و مهندسی راه و ساختمان را از دانشگاه آمریكایی بیروت و دانشگاه فرانسوی بیروت اخذ كرد. به نظر شما لبنان در دوره معاصر چه جایگاهی از لحاظ فكری و فرهنگی در منطقه خاورمیانه داشته است؟
به خاطر تنوعی كه در لبنان وجود دارد اجباراً یك فضای باز در این كشور به وجود آمده است و این فضای باز، لبنان را از سایر كشورهای منطقه متمایز می سازد. این ویژگی می تواند جامعه را به سمت نوعی از تحول سیاسی و توسعه فرهنگی سوق دهد. علاوه بر این، لبنان در جایی قرار گرفته كه به اروپا و خاورمیانه نزدیك است و در این كشور مسیحی ها و مسلمانان زندگی می كنند و همین زمینه را برای تضارب آرا و تبادل اندیشه ها فراهم كرده است. به همین علت هر كسی كه در منطقه خاورمیانه احساس می كند حرفی برای گفتن دارد، ولی به دلیل بافت سیاسی، فرهنگی واجتماعی جامعه خود نمی تواند آن را مطرح كند می تواند به لبنان برود و آن را بیان كند. لبنان از نظر توسعه نیروی دانشگاهی و همچنین تبلیغاتی، روزنامه نگاری و اطلاع رسانی در منطقه پیشتاز است و حتی در زمانی كه لبنان درگیر جنگ داخلی بود، این ویژگی را از دست نداد. یعنی با همه مشكلات بسیار زیادی كه لبنان داشته است ولی در مجموع در این كشور آزادی های نسبتاً بیشتر از مناطق خاورمیانه در لبنان موجب شده كه جایگاه علمی و فرهنگی این كشور تقویت شود و به خاطر همین ویژگی ها، جایگاه بهتری در مقایسه با كشورهای عربی منطقه دارد.
لبنان از نظر پیشگامی در عرصه روزنامه نگاری حرفه ای و داشتن چاپخانه هایی در سطح استاندارد بین المللی شهرت دارد و در مبارزات استقلال طلبانه مردم منطقه، چهل تن از شخصیت های عربی به وسیله عثمانی ها اعدام شدند كه ۱۵ نفر آنها از روزنامه نگاران و نخبگان مطبوعاتی لبنان بودند.
▪ در دوره معاصر چه فضایی در این كشور به وجود آمد كه موجب پیشگامی لبنان در زمینه های مختلف شد؟ یعنی صرف موقعیت جغرافیایی كه كفایت نمی كند وحتماً پشتوانه فرهنگی خاصی باید در كار باشد؟
عثمانی ها در كل مناطقی كه حضور داشتند تلاش بر همسان سازی فرهنگی داشتند. البته همه حكومت ها وقتی حاكم مطلق می شوند تلاش شان را برای همسان سازی انجام می دهند. اما اقدام هایی كه عثمانی ها در لبنان انجام دادند، كمترین تأثیر را بر جای گذاشت. یعنی در همان دوره هم ویژگی تنوع در لبنان از میان نرفت و این برمی گردد به شرایط تاریخی و ریشه های عمیق تمدن های مختلف در لبنان و مسیحیان و مسلمانان در لبنان حضور واقعی، تمدنی و تاریخی دارند.
عثمانی ها سعی كردند مظاهر تمدن ها و مذاهب متفاوت با مسلك حاكم را كنار بگذارند و مسلك حاكم و فرهنگ و تمدن عثمانی را بر كل مناطق تحت نظر خودشان حاكم كنند. البته در همه جای جهان اسلام با مشكلات زیادی روبه رو شدند و در كار همسان سازی موفق نبودند. برای مثال در شمال آفریقا كه مسلك فاطمیون و شیوه و فرهنگ آنها وجود داشت در دوران عثمانی نیز مظاهر خودش را حفظ كرد. اما موفقیت عثمانی ها در همسان سازی در منطقه لبنان به مراتب كمتر بود. به خاطر ویژگی تنوع و اصالت فرهنگ هایی كه در لبنان وجود داشت و لبنان به عنوان نماینده ای از فرهنگ ها و تمدن های مختلف است. شیعیان هم در لبنان، یك حضور تاریخی دارند. چه در دوره هایی كه صلبیون در آنجا نقش بیشتری داشتند و چه در دوره عثمانی و بعد از شكست عثمانی ها كه غربی ها مجدداً در لبنان حاكم شدند، اصالت و عمق طایفه شیعه و پیروان مكتب اهل بیت محفوظ ماند و در شرایط جدید هم خودش را بازسازی می كند.
در دوران عثمانی برنامه های تحول گرایانه ای در دهه ۱۸۳۰ شروع شد كه تنظیمات نام گرفت و مطابق آن جان و مال تمام ساكنان امپراتوری عثمانی تضمین می شد و آزادی هایی در این امپراتوری پذیرفته شد. ▪ نخبگان لبنانی در آن سال ها كه این نوع حقوق پذیرفته شد چه می خواستند كه علیه عثمانی ها مبارزه می كردند؟
عثمانی ها می خواستند حداقلی از امنیت برای همه طوایف و گروه ها ایجاد كنند، ولی سیاست همسان سازی فرهنگی نیز ادامه داشت و خواستار تثبیت هویت تركی در كل امپراتوری شان بودند. اما در لبنان همه گروه ها در پی تثبیت دین و مذهب و رفع محرومیت های دینی و طایفه ای بودند و تنوع طلبی را دامن می زدند. در اروپا هم امپراتوری عثمانی را در وهله اول مركب از ترك ها می دانستند تا این كه آن را اسلامی بدانند.
▪ در دوران عثمانی، به نحو ملموسی از اهل تسنن لبنان حمایت می شد و شیعیان به ناچار به مناطق دوردست و كوهستانی مهاجرت كردند. با این حال چگونه فرهنگ همزیستی مسالمت آمیز توانست در لبنان مستقر شود؟
مسلمانان و مسیحیان با وجود همه فشارها توانستند از نظر زندگی مشترك و مسالمت آمیز موفق باشند و در كنار هم بمانند. به هر حال به نظر من مسیحیت لبنان هم مسیحیت شرقی است . آنها توانستند نقاط مثبت تمدن های مختلف را از جاهای دیگر اخذ كنند. مثلاً عمق تمدن شیعی از دوران صفویه به بعد در ایران است. از آن وقت هر چیزی كه نقطه قوت شیعه بوده و به عنوان قدرت و توانایی علمی، فكری، سیاسی و اقتصادی مطرح بوده در لبنان توانسته حضور داشته باشد و مارونی های لبنان كه یك رابطه تاریخی با فرانسه و به هر حال با كل جهان مسیحی دارند توانسته اند مظاهر تمدن غرب را به لبنان منتقل كنند. این نقطه، نقطه همزیستی و تبادل و در واقع گفت وگوی تمدن ها است و لبنان نخستین جایی بود كه پاسخ جدی و مثبت به ایده گفت وگوی تمدن ها داد. چون در لبنان تمدن های مختلف با همدیگر تبادل دارند و صلح در میان آنها حاكم است. اساساً لبنانی ها دوای درد خود را در گفت وگو می دانند. چون اگر با هم گفت وگو كنند می توانند قدرت های بزرگی را در دنیا به نفع لبنان جمع كنند و اگر در لبنان درگیری باشد، عكس این موضوع اتفاق می افتد.
بعد از جنگ جهانی اول، مناطق فاقد حكومت را به كشورهایی سپردند كه نظم و امنیت را در این مناطق برقرار كنند و به رشد سواد و عمران و آبادی آنها توجه جدی داشته باشد. در این دوره است كه مذهب جعفری هم در لبنان از سوی فرانسوی ها به رسمیت شناخته می شود، ولی در نهایت مذهب مسیحی مارونی مقیم لبنان در حكومت آتی لبنان به نوعی دارای تسلط می شوند.
▪ آیا فرانسوی ها توانستند در عمران و توسعه لبنان در مدت دو دهه مؤثر باشند؟
بعد از شكست عثمانی در جنگ جهانی اول، كل مناطق شامات به قیمومیت كشورهای متحد درآمد. از جمله این كشورها لبنان بود كه به قیمومیت فرانسه رسید، ولی فرانسوی ها با نوع برخوردی كه داشتند مارونی ها را تقویت كردند و نقش غالب را در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لبنان به مارونی ها واگذار كردند.
در ارزیابی نهایی در دوران عثمانی جایگاهی برای مذاهب مختلف از جمله مذهب شیعه قائل نبودند، ولی فرانسوی ها مذهب شیعه را در لبنان به رسمیت شناختند. اما بیشترین امتیازات را به مارونی ها دادند. مذاهب دیگر هم در فضای بازی كه به وجود آمد فرصت پیدا كردند و اهل سنت در كنار سایر مذاهب توانستند حضور خود را ادامه دهند. هر چند فرانسه مدعی شد براساس قدرت واقعی، نسبت جمعیت و واقعیت های موجود لبنان، نظام مشاركتی خاصی را طراحی كرده است تا عدالت رعایت شود، ولی در واقع نظام سیاسی لبنان با نگاهی عادلانه شكل نگرفت. اما به هر حال رئیس جمهوری و نهادهای مهم امنیتی و انتظامی در اختیار مارونی ها و نخست وزیری و اداره اجتماعی در اختیار سنی ها قرار گرفت و ریاست مجلس را به شیعیان دادند. این نظام به صورت یك نظام سنتی برای لبنان درآمد و هنوز هم همین نظام وجود دارد.
البته در نظام های مشاركتی، همه مدعی هستند كه حق شان بیشتر است، ولی فرانسوی ها سعی كردند در لبنان یك نظام سیاسی موزائیكی طراحی كنند و سهم هر طایفه و مذهب را تعدادی از این موزائیك ها قرار دادند. به هر حال هر كس در لبنان سعی می كند سهم بیشتری از این موزائیك ها را به دست بیاورد.
با این حال مبنای تقسیم قدرت سرشماری غیر رسمی سال ۱۹۳۲ در زمان قیمومیت فرانسوی ها است كه ۵۱ درصد جمعیت لبنان را مسیحی ارزیابی می كرد و سنی ها و شیعیان به ترتیب ۲۲ و ۲۰ درصد جمعیت را داشتند. اما در دهه های متأخر سرشماری رسمی صورت نگرفته، ولی به نظر می رسد نرخ رشد جمعیت در میان مسلمانان و بویژه شیعیان بالاتر بوده و اطلاعات سرشماری ۷ دهه قبل قابل اعتماد برای امروز نیست.
بله، مبنای كار همان است. مطابق سرشماری های غیررسمی كه از روی انتخابات به دست آمده، مشخص شده كه جمعیت شیعیان بیشتر شده ولی فعلاً تغییر نظام سیاسی لبنان مطرح نیست. در موافقتنامه طائف كه با توافق قدرت های بزرگ، اتحادیه عرب و نمایندگان مجلس لبنان در سال ۱۹۹۰ تهیه شد، اهل سنت لبنان تاحدی امتیازات بیشتری گرفت ونظامی كه كاملاً به نفع مارونی ها بود تاحدودی اصلاح شد. این اصلاحات به نحوی انجام شد كه به جنگ داخلی لبنان خاتمه بدهد. اما هنوز این اختلاف ها وجوددارد و شیعیان هنوز تصور می كنند كه محروم هستند و حقوق شان تضعیف شده است.
▪ در زمان استقلال لبنان در سال ۱۹۴۳ و بعد از آن نیروهای سنتی لبنان و خاندان های معروف لبنانی در مبارزات و نظام سیاسی نقش مؤثری داشتند. با ظهور عبدالناصر درمصر، چه تفكر و جریانی تقویت می شود؟
قوم گرایی و مبارزات ضداسرائیلی، در زمان ناصر، مبارزات ضداسرائیلی اوج گرفت و مبارزه ای در لبنان شكل گرفت كه می خواست اثبات كند لبنان، عرب است و باید به مبانی عربی پایبند باشد. اما بنیادهای اصلی طایفه ای و اجتماعی خیلی تحت تأثیر این نوع قوم گرایی عربی قرارنگرفتند و باز مبانی طایفه ای و ارزش های آن برای پیروان طوایف لبنانی اولویت داشت.
به نوعی جریان ناصریسم در لبنان خصلت وارداتی داشت و همان فرقه گرایی در لبنان در اولویت باقی ماند؟
همه طوایف لبنانی می گفتند ما قبول داریم كه عرب هستیم ولی میزان مشاركت شان در مبارزات قومی عربی با سایر كشورهای عربی تفاوت داشت. یعنی این گونه نبود كه لبنانی ها به اندازه سنی ها با فلسطینی ها همراهی داشته باشند. فرضاً سوریه آمادگی پیداكرد با مصر متحد شود. اما لبنان به خاطر تنوعی كه داشت نمی توانست به طور كامل شبیه سوریه، مصر و یا برخی كشورهای عربی دیگر عمل كند.
ولی برخی ارزش هایی را كه جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر و رهبر مبارزات ضداسرائیلی مطرح می كرد در لبنان مورداستقبال قرارگرفت؟
گرایش هایی در لبنان متأثر از عبدالناصر و دیدگاه او به وجود آمد و تا مدت ها گفتمان غالب در لبنان همین مسائل مبارزاتی بود. بعد در دهه ۷۰ كه فلسطینی ها در اردن با ملك حسین درگیر شدند، به نوعی بحث مبارزه با اسرائیل و گفتمان قومیت عربی به لبنان منتقل شد.
▪ از گرایش های فكری عمده لبنان، كدامیك دامنه نفوذ بیشتری داشتند؟
چون لبنان جایی باز است، همه گروه ها در این كشور فعالیت می كنند. اما گفتمان غالب همیشه طوایف بودند. در دوران قیمومیت فرانسه، مارونی ها برتری داشتند. در دوران ناصر، تأثیر افكارقومی در لبنان افزایش پیداكرد ولی تأثیر آن در لبنان كمتر از سایر كشورهای اسلامی بود. طبعاً افكار سوسیالیستی و كمونیستی نتوانستند به گفتمان غالب تبدیل شوند ولی همیشه حضور داشتند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، گرایش به مبارزات ضداسرائیلی و ضدآمریكایی براساس تفكرات اسلامی تقویت شد. این وضعیت منجر به تشكیل حزب الله لبنان شد و تفكرات نوینی در میان اهل سنت به وجودآمد.
حتی در میان مسیحیان لبنان، گروه هایی معتقدند كه با مبارزات اسلامی می توان در مقابل تجاوزات اسرائیل ایستادگی كرد.
▪ گروه های متعدد و گاه متعارضی همچون اتحاد عربی سوسیالیست، جنبش هموطنان مسیحی، سازمان خلق ناصری، حزب كمونیست لبنان، جنبش ناصری های مستقل، حزب كار سوسیالیست عرب با محوریت كمال جنبلاط جنبش ملی لبنان را با شعارهای دفاع از نظام لاییك، دفاع از فلسطین و تأكید برعربی بودن لبنان تأسیس كردند. با مرگ عبدالناصر و همچنین ترور جنبلاط در ۱۹۷۷ این جنبش تضعیف شد و گروه های اسلامگرا قدرت گرفتند. آیا این جنبش دیگر نمی توانست پاسخگوی نیازهای لبنانی ها باشد؟مشكل این جنبش به شكست و ناكامی عرب ها برمی گشت. اگر درجنگ هایی كه اعراب با اسرائیل داشتند پیروز می شدند، قومیت عربی تقویت می شد. اما زمینه های اصلی قدرت گیری و تقویت تفكر قومیت عربی با شكست های اعراب ازبین رفت و نمی توانست تفكری باشد كه نیازهای اعراب را برآورده كند. وقتی انقلاب اسلامی درایران پیروز شد، قومیت عربی بیشتر تضعیف شد و زمینه تقویت اسلامی ها فراهم گردید. درواقع تفكر ناصر و اطرافیان و احزاب او در كشوری مثل لبنان پیر شد و نیروهای جوان و فعال منطقه كه نیروهای اسلامی بودند، جای آنها را گرفتند و یك نیروی جدید وارد عرصه شد.
▪ جماعت اسلامی و جنبش توحید اسلامی در سال های ۱۹۶۴ و ۱۹۷۵ در لبنان تأسیس شدند. چرا نیروهای سنی اسلام گرا به تدریج قدرت گرفتند و در نهایت زمینه را در دهه ۸۰ برای نیروهای سنتی اهل تسنن و خانواده های معروف لبنانی دوباره آماده كردند؟
گروه هایی مثل جماعت اسلامی و جنبش توحید تحت تأثیر اخوان المسلمین به وجود آمدند و در واقع اخوان المسلمین در لبنان در قالب جماعت اسلامی متبلور شد. حتی جنبش توحید اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران حمایت كرد. اما این گروه ها در دوران عبدالناصر، تحت تأثیر گفتمان عربی بودند و گروه های اسلامگرا جایگاه ویژه ای در مبارزات نداشتند. این گروه ها در قالب همان مبارزه قومی به مبارزه می پرداختند. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، قالب مبارزه در چارچوب اسلامی قرار گرفت.
به نظر شما در لبنان، جریان های فكری هستند كه جریان های سیاسی را به دنبال خود می كشانند؟
در رودخانه تحولات لبنان، طوایف این كشور هستند كه اثرگذارند. حالا هم این كشور ، شرایطی با نشاط دارد و گروه های اجتماعی پیگیر حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هستند. به نظر من شیعیان بانشاط ترین نیرو و با انگیزه ترین نیرو در لبنان است و سپس مارونی ها و سایر مسیحی ها و همچنین دروزی ها با نشاط و جدیت در صحنه سیاسی لبنان حضور دارند و فعالند و همه در توافق ها و انتخابات مشاركت دارند.
▪ در واقع باز این جریان های مذهبی هستند كه در لبنان جریان ساز می شوند؟
در لبنان پیروان هر مذهب، جغرافیای انسانی خاص خود را برای خودشان تعریف می كنند و در واقع می توان گفت جامعه لبنان، دارای یك فدرالیته قومی است و هر طایفه ای از این منظر به مسائل جامعه خودش می نگرد.
▪ چرا در زمان عبدالناصر كه تقریباً دیدگاه مشخصی داشت، در لبنان برداشت های مختلفی از دیدگاه او مطرح شد و حتی دیدگاه های كاملاً متضاد شكل گرفت. گروه هایی در قالب جنبش ملی لبنان شكل گرفتند و گروه هایی مثل سازمان انقلاب ناصری و حزب پیكار انقلابی در مقابل گروه نخست ایستادند. چرا این همه تعارض و تفاوت دیدگاه ها در لبنان به وجود آمد؟
عبدالناصر به یك نگاه كاملاً قومی معتقد بود و می گفت تمام كشورهای عربی، یك ملت واحد هستند و هر اتفاقی در یك كشور عربی رخ دهد انگار در همه كشورهای عربی رخ داده است. در زمان ناصر، یك دیدگاه مشخصی به وسیله او تبلیغ می شد اما بعد از او و رو به افول گذاشتن طرز فكرش، اختلاف های زیادی به وقوع پیوست، حتی انورسادات كه معاون عبدالناصر بود بعد راه متفاوتی را آغاز كرد. در حالی كه در حال حاضر، اعراب همچنان از شخص عبدالناصر تجلیل می كنند.
▪ در لبنان تأكید بر پذیرش تنوع مذهبی و دینی است ولی در حال حاضر گفتمان جهانی شدن به نوعی یكسان سازی فرهنگی را می خواهد بر جهان توسعه بدهد. در چنین شرایطی لبنانی ها با چه چالش هایی مواجه خواهند شد؟
به نظر من لبنان كمترین تأثیرپذیری در منطقه خاورمیانه از جهانی شدن داشته است. به خاطر این كه لبنان از قبل جهانی بوده، آزادی های بی نظیری داشته و امكان و اجازه ورود و نشر اندیشه های مختلف دنیا در این كشور وجود داشته است. لبنان این تجربه را در قرن های متمادی پشت سر گذاشته است. این ویژگی جالب لبنان در حال حاضر مورد توجه جهانیان است. تأثیر جهانی شدن در كشورهای بسته ای مثل بحرین، قطر و عربستان سعودی بیشتر بوده است و خیلی بر كشوری باز همچون لبنان تأثیر نگذاشته است.
▪ اگر غرب بخواهد فرهنگ جهانی واحد را در كل جهان ساری و جاری كند، لبنان هیچ تنشی را تجربه نخواهد كرد؟
به هر حالت گفتمان جهانی شدن تعریفی دارد. این تعریف عبارت است از این كه در هر جامعه، همه صداها شنیده شوند و آزادی ها افزایش پیدا كند. اما من معتقدم بسیاری از عناوین جهانی شدن قبلاً در لبنان وجود داشته است. یعنی در لبنان شبكه های رادیویی و تلویزیونی و روزنامه ها به حدی آزادی داشته اند كه ساكنان كشورهای همسایه در صورت تمایل به آنجا رفته اند و حرف شان را آزادانه مطرح كرده اند. چون تنوع تاریخی موجود در لبنان قابل توجه است و در حال حاضر ۱۸ طایفه در لبنان زندگی می كنند. حتی عثمانی هم نتوانست از نظر فرهنگی ، لبنان را به طور كامل یكسان كند.
یكسان سازی گفتمان جهانی شدن در الگوی غذاخوردن هم تبلور دارد ولی ممكن است از جهاتی تنوع را بپذیرد...
وقتی شخصی در مقابل بیماری ، بدنش واكسینه باشد، كمترین تأثیر را از ورود این بیماری خواهد پذیرفت. ما اگر جهانی شدن را یك نوع بیماری هم بدانیم، لبنان این وضع را در قرن های مستمر تجربه كرده است و كمترین آسیب را خواهد دید. اگر یكی از تأثیرات جهانی شدن، كسب آزادی های بیشتر است، مسلماً از قبل آزادی های زیادی در لبنان وجود داشته است و از پیش امكان ورود فرهنگ ها و تمدن ها و خرده فرهنگ های مختلف از سراسر جهان به لبنان وجود داشته است.
▪ به اعتقاد شما همه طوایف لبنانی در مواجهه با گفتمان جهانی شدن، تقریباً واكنش شبیه به هم نشان می دهند؟
من معتقدم لبنان تجربه جهانی شدن را از قبل تجربه كرده است ولی در نوع و شیوه زندگی كردن، هركس براساس دیدگاه خود زندگی می كند. ممكن است برخی زنان به گونه ای حجاب را رعایت كنند كه نمونه اش را در شهر تهران هم نبینیم ولی برخی هم هستندكه تقریباً عریانند و با این حال همگی دارند زندگی می كنند.
▪ آنچه در عمل مشاهده می شود این است كه مسیحیان لبنان به شیوه اغلب فرانسوی رفتار می كنند ولی در مسلمانان تقید به حفظ شعائر اسلامی دیده می شود . این نوع عملكردها موجب بروز تعارض در میان لبنانی ها می شود یا نه؟
در لبنان چنین چیزی وجود دارد. هركسی با توجه به نوع نگرش طایفه خودش در مناطقی زندگی می كند كه دوست دارد به همان شكل زندگی كند. یعنی لبنانی ها در قرون گذشته به یك مكانیسم و قانون نانوشته رسیده اند و باهم زندگی می كنند. در عین حال هر گروهی و هر شخصی اندیشه های خودش را تبلیغ و معرفی می كند. تمام گروه های لبنانی پذیرفته اند كه همدیگر را تحمل كنند در حالی كه ممكن است با ورود اندیشه های جدید به عربستان سعودی موج ایجادشود.
البته برخی اندیشمندان اسلامی معتقدند ما با توجه به فرهنگ خودمان می توانیم خصوصیاتی را ایجاد كنیم تا موج های جهانی تأثیرات كمتری بر جوامع ما بگذارند. در واقع می گویند خودمان به صورت مدیریت شده توسعه سیاسی، فرهنگی ، اجتماعی و معلوماتی و اطلاعاتی را به وجود بیاوریم تا تأثیرات امواج جهانی بر ما كمتر شود.
▪ شما می گویید در لبنان تعارضی وجود ندارد. درحالی كه لبنان یك كشور مهاجر است و تقریباً به اندازه ساكنان فعلی این كشور، لبنانی ها در خارج از كشورشان مقیم هستند و زندگی می كنند. اگر تعارضی نباشد نیازی به این همه مهاجرت به خارج از كشور نیست؟
تمام حرف من این است كه تأثیر امواج جهانی شدن در سایر كشورهای خاورمیانه ، بسیار بیشتر از لبنان است. چون هنجارها و عناصری كه در جهانی شدن قصد ایجاد آن را دارند، قبلاً در لبنان تجربه شده و به وجود آمده است.
▪ البته با این شرط لبنانی با هم زندگی می كنند كه در مناطق محل زندگی طوایف دیگر وارد نشوند و تفكیك جغرافیایی برای سكونت اقوام در محله ها و شهرها به صورت ضمنی پذیرفته شده؟
به نظر من در زمان هایی كه تعامل مثبت پیگیری می شده و جنگی وجود نداشته، میزان ادغام طوایف لبنانی گسترش پیدا كرده است. مثلاً حالا مسیحی ها در مناطق سنی نشین و شیعه نشین لبنان سرمایه گذاری می كنند و سرمایه گذاران شیعی هم در مناطق مسیحی نشین. هدف مترقی لبنانی ها این است كه بتوانند به یك دموكراسی واقعی دست یابند و تعصبات طایفه ای را كنار بگذارند. به بیان دیگر بعد از جنگ داخلی لبنان شرایطی به وجود آمد كه همزیستی لبنانی ها بیشتر شد ولی منكر این هم نیستم كه بالاخره در لبنان جاهایی را داریم كه عمق مسیحی ، عمق شیعی و عمق سنی است و دراین مناطق آن تفكیك بندی ها به وضوح به چشم می خورد.
▪ چرا لبنان باتمام پیشگامی در عرصه مطبوعات و چاپخانه در خاورمیانه، نویسندگان ومتفكران برجسته به دنیا معرفی نكرده است؟
لبنان در حد خودش مهم ترین مركز نشر خاورمیانه بعد از مصر و در برخی موارد به خاطر وجود امنیت و آرامش جایگاه نخست را داشته است . حالا من حضور ذهن ندارم ولی از متفكران معاصر شیعه آقای محمدحسن امین را در لبنان داریم كه صاحب دایره المعارف شیعه است و از شخصیت های برجسته تشیع است و نویسنده مسیحی معروفی هم به نام جبران خلیل جبران را در لبنان داشته ایم كه كتاب های زیادی دارد.
▪ سه گروه از مسیحیان لبنانی كه مارونی هستند و رئیس جمهور از میان آنها انتخاب می شود شناخته شده اند ولی در یك سر طیف مسیحیانی قرار دارند كه معتقد به ایجاد رابطه عمیق لبنان با جوامع عربی منطقه هستند و رئیس جمهور فعلی لبنان از این گروه است و اكثر رؤسای جمهور لبنان از این گروه بوده اند، این وضع آن هدف غالب بودن را به مارونی ها به وسیله فرانسوی ها برآورده نكرد؟
لزوماً انتخاب رؤسای جمهور لبنان این گونه نبوده است و انتخاب رئیس جمهور لبنان با توجه به شرایط عمومی منطقه و تأثیرگذاری قدرت های منطقه ای و بین المللی صورت می گیرد. به نظر من، امیل لحود هم توانسته با واقعیت های قدرت امروز ارتباط برقرار كند وگرنه او تفاوت زیادی با جمیل از نظر فكر و نگاه به مسیحیت ندارد.
▪ شما گفتید كه مسیحیت لبنان یك مسیحیت شرقی است. این نوع از مسیحیت چگونه شناخته می شود؟
مسیحیان لبنان می گویند در عین حال كه ما مسیحی هستیم ولی در فرهنگ شرقی هم ریشه داریم و به نوعی تفاخر و تعهد نسبت به شرق در آنها ایجاد شده است. اتفاقاً مسیحی های كلیسای كاتولیك لبنان مانند ما نیایش می كنند و دخیل می بندند.
▪ لبنان را كشوری می دانند كه فاقد جامعه مدنی و هویت ملی است و وفاداری مبتنی بر طایفه در اولویت است. در این حالت به شایستگی افراد در احراز پست و مقام توجه كمتری صورت می گیرد. با چنین وضعی احتمال آن هست كه مجدداً لبنان تمدن ساز شود؟
لبنان هیچ وقت تمدن ساز نبوده كه یكبار دیگر بخواهد تمدن ساز شود.
▪ آن همه عظمتی كه در قلعه بعلبك هست را نادیده می گیرید؟
آن آثار مربوط به تمدن رومی هاست. چنین آثاری را در سرزمین صحرایی لیبی هم می بینیم.
مردم لبنان دچار اختلاط شده اند ولی همه ساكنان آن مهاجر نیستند. در پایه گذاری تمدن هخامنشی و ساسانی و در تمدن شهر تدمر سوریه هم از معماران رومی و یونانی استفاده شده و فینیقی ها با كشتیرانی و تجارت پایه گذار تمدن در همین محل لبنان بودند.
البته فینیقی ها توانستند تمدن ایجاد كنند ولی در سده های اخیر كه مسلمانان و مسیحیان با نوعی رقابت و همكاری دارند زندگی می كنند، لبنان متفاوت از گذشته به نظر می رسد. تنوع و آزادی، از دستاوردهای تمدن جدید محسوب می شود ولی لبنانی ها این تنوع و آزادی را از قبل داشتند. به نظر من، لبنان می تواند نماینده تمدن های مختلف باشد. درواقع مسلمانان شیعی و سنی و مسیحیان لبنانی هر یك نماینده های این تمدن ها در لبنان هستند مثلاً مسیحیان با دنیای مسیحیت احساس قرابت می كنند و شیعیان لبنان هم وابستگی و ارتباطی ارگانیك با سایر شیعیان مقیم كویت، بحرین، عربستان، ایران و سوریه دارند. اهمیت لبنان در این است كه بتواند همه گروه ها را در كنار هم قرار دهد و همه گروه ها زندگی مسالمت آمیز داشته باشند. البته بعضی معتقدند این نوع واحد ها همبستگی ملی ندارند كه یك فرهنگ و مذهب غالب داشته باشند. اما اگر طرف دیگر این سكه را ببینیم می شود گفت اگر گروه های لبنانی با همكاری و مسالمت، نمایندگی كشورها و واحدهای بزرگ را در خودشان جمع كنند و قدرت های بیرونی را به نفع خودشان بسیج كنند به راحتی می توانند در مقابل اسرائیل هم ایستادگی كنند و قدرت بزرگی در منطقه باشند.
در چنین حالتی لبنانی ها می توانند به توسعه و تقویت بیش از پیش لبنان دست یابند ولی اگر متفرق باشند خلأهایی ایجاد می شود و قدرت های دیگر برای پركردن این خلأ ها در امور لبنان دخالت می كنند و موجب درگیری و جنگ داخلی در لبنان می شوند.
یوسف ناصری

بستن http://www.modarair.com/news/گفتگو/تمدن-های-گوناگون.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 494688     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: