نام شما:
ایمیل مقصد:

چگونگی سازگاری دین و عقل، پرسشی دیرین است که...(2)

چگونگی سازگاری دین و عقل، پرسشی دیرین است که...(2)


گروه: گفتگو و تعامل تمدن ها و ادیان
تاریخ درج: 1394/1/10
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0
آیا احکام شریعت تعبدی هستند؟
باور دینی بر آگاهی، آزادی، اختیار و استقلال وجدان آدمی استوار است. پذیرش یا رد آنها موکول به این است که فرد آزادانه و داوطلبانه آنها را باور کرده باشد. باور دینی به شیوه‌های مختلف حاصل می‌شود، اصیل‌ترین و یقین‌آورترین آنها تجربه دینی است. روش اقناع ذهن از طریق استدلال عقلی و شواهد عینی، معمولاً موجب استحکام ایمان اولیه می‌شود. کسانی هم هستند که گام‌های اول به‌سوی دین‌داری را از طریق دریافت و اقناع ذهن به کمک مشاهده هماهنگی آموزه‌های آن با موازین عقل و تجربیات زیسته شخصی و شواهد اجتماعی و تاریخی به جلو برمی‌دارند و بعدها ممکن است این باور به یاری تجربیات دینی شهودی تقویت و تأیید گردد.
اما در مورد احکام شریعت تجربه شهودی موضوعیت ندارد، بلکه پذیرش آنها به درک ضرورت وجودی یک‌رشته معیارها برای داوری و مقررات و میثاق‌هایی برای تنظیم روابط فرد با خدا، خویشتن و دیگر مردم بستگی دارد. شخص دین‌باور، از درون وجدان، خود را به رعایت ملاحظات و انجام وظایفی در قبال هرسه مرجع، ملزم می‌داند. تعهدی درونی و ناشی از ایمان، به‌طوری‌که اگر انجام ندهد یا برخلاف آنها عمل کند، انسجام درونی‌اش مختل می‌گردد و تناقض پدید آمده میان وجدانیات و عمل، وی را از نظر روحی‌ آزار می‌دهد.
ایستادگی بر سر ایمان به اصول و ارزش‌های دینی همانند باور به اخلاقیات عرفی حاکم در دنیای طبابت یا تعلیم و تربیت، بستگی به این دارد که در جریان عمل و در مواجهه با موقعیت‌ها و چالش‌های گوناگون زندگی، سازگاری آنها با موازین عقل و شواهد تجربی، چه اندازه تأیید یا موردتردید قرار می‌گیرند. پیروی کورکورانه زمانی است که فرد باورمند، آنها را ناآگاهانه و از سر عادت یا ترس انجام دهد و اگر هم بعض یا همه آنها را با موازین خرد و شواهد عینی و تجربی مغایر دید، چشم‌بسته همچنان بر انجامشان اصرار ورزد. عملی که با تسلیم به حقیقت و پایبندی به لوازم آن، به‌کلی متفاوت است. تسلیم فرمان خدابودن فرع از باور و ایمان ‌آگاهانه و شهودی و تجربی به حقیقت وجود خدا و صفات و افعال او در جهان است.
شریعت از دین تأثیر می‌پذیرد و الهام می‌گیرد، ولی خود پدیده‌ای اجتماعی، سیاسی و مدنی است که زائیده نیازها و مقتضیات جامعه و ترکیب و کم و کیف نیروهای تشکیل‌دهنده آن است و اجبارهایی دارد که از درون میثاق‌ها و قوانین و نظامات حقوقی و نظم اجتماعی برمی‌خیزند. درحالی‌که دین و دین‌داری، آزاد از این نوع اجبارها، تنها بر وجدان خودآگاه و اراده آزاد فرد تکیه دارد و ظهور آن مستلزم آن است که فرد ابتدا در خود به استقلال و رهایی از هر وابستگی به مرجع نیرویی یا امیال ناخودآگاه درونی رسیده باشد.

 

اگر دینی شریعت و احکام فقهی هم نداشته باشد، به لحاظ دین‌بودن ناقص تلقی نمی‌شود. مؤمنان به آن دین، به اقتضای باور به اصول و ارزش‌های دینی و به‌عنوان یک مؤمن سلوکی را در زندگی خصوصی و اجتماعی خود که مناسبت‌تر و نزدیک‌تر به گوهر دین می‌یابند، دنبال می‌کنند. احکام شریعت برآمده از اجتهادند که با شرکت سه مؤلفه پدید می‌آیند، اول، اصول و نظام ارزش‌های دینی؛ دوم، شرایط و مقتضیات جامعه و عصر و سوم دانش و توانایی‌ها و ابتکارات فکری اهل اجتهاد (حقوق‌دانان و جامعه‌شناسان). احکامی که به حوزه عمومی سیاست و اقتصاد و جامعه مربوط می‌شوند، تنها پس از کسب موافقت مردم به طریقی دموکراتیک قابلیت اجرا پیدا می‌کند. احکام فقهی صدر اسلام محصول اجتهاد پیامبر و سپس صحابه بودند و مناسب آن روزگار و بعد از بیعت مردم و موافقت ضمنی با آنها به اجرا گذاشته شدند. اجرای بی‌کم‌وکاست برخی از آنها در زمان حاضر چه‌بسا که کمکی به تحقق اهداف و ارزش‌های دین نکند. آمدن برخی احکام در کتاب، وزنی مشابه آموزه‌های دینی به آنها نمی‌بخشد.
درست است که کلام قرآنی روایت نبوی از پیام‌های وحیانی است، اما لازم است میان اصول و ارزش‌های دین و دست‌کم دو نوع معارف دیگر فرق گذاشت؛ یکی مجموعه عناصر زبان و فرهنگ که وحی در قالب آنها بیان و عرضه شده‌اند و دوم، احکام اجتهادی متفرع از اصول و ارزش‌های دینی که در پاسخ به نیازها و متناسب با مقتضیات (امکانات و محدودیت‌ها) وضع و به اجرا گذاشته شدند. احکامی که قطعاً تأیید الهی را به همراه ‌داشته‌اند.
این رویکرد را نمی‌توان برخوردی دوگانه با قرآن و مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» شمرد، زیرا این عنوان در مورد کسانی بود که باهدف انکار رسالت پیامبر، می‌گفتند ما بعضی پیامبران را قبول داریم و اصالت بعضی دیگر را نمی‌پذیریم.

دین‌داری اصیل به این نیست که شخص همه اشکال تاریخی مذهب و نهادهایی که در هر دوره به نام دین به‌وجود آمده‌اند را اگرچه عقل‌گریز و عقل‌ستیز بوده با اصول و ارزش‌های دین مغایرت داشته باشند، بپذیرد. استعاره‌ها، تشبیهات، حکایات، تمثیل‌ها که کارکردی صرفاً ابزاری (زبان‌شناختی) دارند، جزو عقاید دینی محسوب نمی‌شوند و کسانی را که صدق علمی یا تاریخی آنها را مورد سؤال قرار می‌دهند، نمی‌توان منکر دین شمرد. آن مثال‌ها و حکایت‌ها خود موضوعیت ندارند، بلکه وسیله‌ای برای برانگیختن مردم به تفکر و عبرت‌اندوزی‌اند؛ «اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، مشاهده می‌کردی که از مهابت خدا فروتن و متلاشی می‌شد و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم، چه‌بسا اندیشه کنند.» (حشر: ۲۱) و نیز؛ «در این قرآن از هرگونه مثلی به شکل‌های مختلف برای مردم بیان کرده‌ایم، ولی اکثراً از پذیرش حقایق سر باز زدند.» (اسراء: ۸۹) در موقعیتی دیگر، برای مقایسه میان توحید و شرک از دو نفری مثل می‌زند که اولی یک ارباب و دیگری هم‌زمان چندین ارباب دارد (زمر: ۲۹) یا از دو نفری که یکی باغدار عمده و ثروتمندی است مغرور که پیوسته ثروتش را به رخ آن دیگری که محروم است می‌کشد. (کهف: ۳۲) آیا باور به واقعی‌بودن این اشخاص از لوازم ایمان به وحی است؟ زبان پدیده‌ای اجتماعی است. این مردم هستند که از طریق جامعه و فرهنگ معانی موردنظر خود را از این ترکیب‌ها دریافت می‌کنند. به‌ویژه در مورد داستان‌های تاریخی و حکایات و مثال‌هایی که می‌آورد، چارچوب قصه و حکایت (فرم و ساختار و زمان و مکان) موردتوجه نیست و به همین خاطر با ذکر جزئیات و با قید زمان و مکان معین بازگو نمی‌شوند. آ‌نها صرفاً زمینه‌ای به‌دست می‌دهند تا افراد درباره چگونگی کنش‌ها و رفتار بازیگران بیندیشند و فرضیه‌ها یا عبرت‌های اخذشده از آنها را در بوته آزمون بگذارند؛ «داستان‌ها را برای آنها بازگو، چه‌بسا که به تفکر وادار شوند.» (اعراف: ۱۷۶). «نشانه‌ها و آموزه‌ها را برای گروهی که اهل تحقیق و تفکرند

به‌تفصیل بیان کردیم» (انعام: ۲۸). «و این‌گونه نشانه‌های عینی (حقایق) را بیان می‌کنیم به این امید که به تفکر وادار شوند.» (بقره: ۲۱۹) درخواست قرآن از مردم این است که درباره آموزه‌ها و توصیه‌های الهی تفکر و تعقل کنند و اگر آنها را با موازین خرد و شواهد عینی و تجربی خود و دیگران سازگار یافتند، بپذیرند. یکی از ملاک‌ها درستی قضایا این است که متناقض و دچار ناسازگاری درونی نباشند؛ «اگر (قرآن) جز از سوی مرجعی غیرخدا فراهم شده بود در آن اختلاف (و تزاحم و تناقض) بسیار مشاهده می‌گردید.» (نساء: ۸۲) هرگز نمی‌گوید نظر و عقیده‌ای را تنها به این دلیل که خدا یا رسول او گفته‌اند، بپذیرید، بلکه آنان را به تحقیق در انسجام درونی و سازگاری یا ناسازگاری‌شان با موازین خرد و شواهد عینی در طبیعت و جامعه و تاریخ و با تجربیات بی‌واسطه (شهود عقلی و تجربی) خویش ترغیب می‌نماید. کسانی را هدف سرزنش و انتقاد قرار می‌دهد که با داشتن نیروی شعور و تفکر و چشم‌هایی برای مشاهده‌کردن و گوش‌هایی برای شنیدن، درهای ذهن و شعور خود را روی حقایق بسته‌اند و به داشته‌های کهن و میراث آبا و اجداد یا گفته‌های بزرگان و شخصیت‌های مرجع دلخوش کرده، در حالت تسلیم به اراده آنان باقی می‌مانند. مگر در سرزمین (و تاریخ) جست‌وجو (و تحقیق) نمی‌کنند تا ببینند سرانجام پیشینیان آنها چگونه بود؟ آن ثروت و قدرت و پیشرفت، رفاه آنان را از آسیب‌های ناشی از ستم‌هایی که علیه مردم مرتکب شدند و فساد و تباهی که در جامعه رواج دادند، حفظ نکرد. آنان در پاسخ رسولان که به تفکر و تعقل در امور و تغییر رویه و رفتار دعوت می‌کردند، بر الزام خود به داشتن تعبد در قبال سنت پدران و فرامین بزرگان متوسل می‌شدند. «و چون به منکران گفته شود ازکتابی که خدا نازل کرده است پیروی کنید، گویند، نه، ازآنچه پدرانمان را پایبند به آن یافتیم پیروی می‌کنیم، (حال) اگر پدرانشان چیزی درک نمی‌کردند و هدایت‌یافته نبودند، چطور؟»، «(ای پیامبر) داستان تو در برابر این انکارورزان بی‌شباهت به داستان کسی نیست که چارپایی را که جز با تک‌آوایی نمی‌شنود، صدا می‌زند، (و به خردورزی می‌خواند). درحالی‌که آنان، کر و گنگ و کورند و خردورزی نمی‌کنند» (بقره: ۱۷۱-۱۷۰)

منبع: مجله چشم انداز ایران شماره ۹۰ ویژه اسفند ۱۳۹۳ و فروردین ۱۳۹۴

دکتر حبیب الله پیمان

بستن http://www.modarair.com/news/گفتگو/1394-01-11-00-04-39.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 498299     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: