نام شما:
ایمیل مقصد:

در مسير گفت‌وگوي تمدن‌ها تا ائتلاف تمدن‌ها در گفت‌وگو با تقي آزاد ارمکي / گفت و گوی تمدن ها ؛ گذر از تعارض به تعامل جهانی

در مسير گفت‌وگوي تمدن‌ها تا ائتلاف تمدن‌ها در گفت‌وگو با تقي آزاد ارمکي / گفت و گوی تمدن ها ؛ گذر از تعارض به تعامل جهانی


گروه: گفتگو و تعامل تمدن ها و ادیان
تاریخ درج: 1392/6/28
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

يک دهه و اندي گذشت تا گفت‌وگوي تمدن‌ها سير تکاملي و تکويني خود را طي کند. در هشت سال گذشته جريان حذفي و راديکاليسم تمام تلاش خود را کرد تا گفت‌وگوي تمدن‌ها را که به عنوان موضوع از سوي سيدمحمد خاتمي در سازمان ملل متحد تعريف شده بود و مي‌رفت تا به نظريه تبديل شود را از بين برد و حتي از تقويم روزشمار جهاني ايراني نيز اين روز حذف شد. با تمام اين جهد گفت‌وگوي تمدن‌ها همچنان زنده ماند و حتي به بار نشست. کار به جايي رسيد که دو کشور ترکيه و اسپانيا ميوه گفت‌وگوي تمدن‌ها را با عنوان ائتلاف تمدن‌ها در دنيا چيدند؛ ائتلافي که معنايي جز همان گفت‌وگو نداشت اما همان جريان راديکاليسم چنان زباني را براي گفت‌وگو با جهان انتخاب کرده بود که حتي نه تنها از ايران در اجلاس ائتلاف تمدن‌ها دعوت نشد که نامي هم از بنيانگذار گفت‌وگوي تمدن‌ها به عنوان يکي از کشورهاي اجرا‌کننده طرح برده نشد. در سال 2001 سيدمحمد خاتمي، ريیس‌جمهور اصلاح‌طلب موضوع گفت‌وگوي تمدن‌ها را در سازمان ملل متحد مطرح کرد. از آن روز اين موضوع با سه فرآيند روبه‌رو بوده است؛ اول فراگيري اين موضوع بود که در حوزه‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي همه‌گير شد. در فرآيند دوم در سال‌هاي پاياني دولت اصلاحات نقدهايي به اين موضوع وارد شد و در مرحله سوم اقدام عملياتي جريان حذفي و راديکاليسم، در نفي موضوع گفت‌وگوي تمدن‌ها بود. بي‌اعتنايي نظام روشنفکري به موضوع گفت‌وگوي تمدن‌ها، خدمات متقابل روشنفکران و موضوع گفت‌وگوي تمدن‌ها، موضوع ائتلاف تمدن‌ها و نقد مسئولانه برخورد روشنفکران در تبديل موضوع گفت‌وگوي تمدن‌ها به نظريه موضوعاتي است که در گفت‌وگو با تقي آزاد ارمکي، جامعه‌شناس و استاد دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه تهران مطرح شده است.

به نظر شما روشنفکران ايراني در برابر موضوع گفت‌وگوي تمدن‌ها چه قدر مسئولانه برخورد کردند؟
مفهوم و جريان انديشه‌اي «گفت‌وگوي تمدن‌ها» از يکديگر متمايز هستند؛ اولي از شکل‌گيري جرياني تحت عنوان «نقد مدرنيته معاصر» شکل گرفته و به اشکال و بيان‌هاي متعدد مطرح شده است ولي اين مفهوم کمتر توان و شايستگي تبديل شدن به نظام مفهومي گفت‌وگوي تمدن‌ها را پيدا کرده است زيرا شرايطي که الزام‌آور در ظهور آن باشد در جهان معاصر وجود نداشته است. اين مفهوم بيشتر در حد يک دغدغه روشنفکري در جهان غرب براي غرب مدرن و فهم مشکلات آن بوده است تا اين‌که زمينه‌اي باشد براي ظهور دوره و شرايط و نظام فکري و فرهنگي جديد. در حالي که وقتي از ايران بحث در مورد گفت‌وگوي تمدن‌ها مطرح شد اشاره به شرايطي بود که اين شرايط فقط در ايران ظهور کرده بود و اثري از آن در جامعه غربي وجود نداشت. در جهان ايراني پايان قرن بيستم که در شرايط بعد از انقلاب اسلامي قرار گرفته بود و در اصل داعيه طراحي تمدني داشت، به بحث گفت‌وگوي تمدن‌ها رسيد. مشکل اصلي که اين بحث در ايران داشت و بعدها هم همين مشکل منشا تلاش در فروپاشي آن شد، سياسي بودن و محوريت سياستمداران به عنوان داعيه‌داران و صاحبان آن بود. محوريت يافتن سياستمداران امکان طرح آن در سطح جهاني شد و به همين دليل نيز از طرف دولتمرد ديگري مورد چالش قرار گرفت و همه ساخته شده‌هاي دوره گفت‌وگوي تمدن‌ها به يکباره نابود شد. آمدن دولت اصولگرايي بعد از دولت اصلاحات راهي در ضديت با بحث و انديشه و جريان گفت‌وگوي تمدن‌ها شد. با توجه به توضيحي که در فوق آمد چندين نکته قابل طرح است: 1- در اين زمينه به طور بينادي يک آشفتگي مفهومي و معنايي وجود دارد. تلاش روشني هم در تمايزبخشي بين عبارات و تعابير متعدد اشاره شده در اين زمينه صورت نگرفته است و همچنان نيازمند به کالبدشکافي مفهومي و معنايي در اين زمينه هستيم. اين کاري است که برعهده متفکران و روشنفکران ايراني است. البته روشنفکران ايراني بي‌اعتناي به اين نياز، ساحت دوگانه يافته و عده‌اي موافق و عده‌اي مخالف شده‌اند. روشنفکران ايراني راست‌گرا و چپ‌گراي درون نظام با نگاه دوگانه بحث را پيش برده و در نتيجه غلبه رويکرد مورد طلب هر يک از گرايش‌ها منشا سوگيري متفاوتي در بحث گفت‌وگوي تمدن‌ها شده است. 2- کمتر تلاشي در تمايزبخشي بين بحث از گفت‌وگوي تمدن‌ها در غرب و ايران صورت گرفته است. بسياري از وارد شده‌هاي در اين بحث اصل را در تابعي بودن گفت‌وگوي تمدن‌ها از بحث هابرماس مي‌دانند. در حالي که ممکن است فردي چون هابرماس در غرب هم به گونه‌اي سخن گفته باشد که مفهوم گفت‌وگوي بين تمدن‌ها را به ذهن متبادر بسازد ولي طرح بحث گفت‌وگوي تمدن‌ها در ايران‌ بنیان و مايه و جهت داشته و نتيجه‌اي متفاوت مي‌توانست در پي داشته باشد. طرح بحث‌هاي هابرماسي يکي از افت‌هاي عمده بحث گفت‌وگوي تمدن‌ها شد و در زمان حال نيز با آن باقي است. جريان روشنفکري ايراني متاسفانه توان و صلاحيت تمايزبخشي بين اين دو وضعيت را نداشت و هم‌اکنون نيز به اين سمت حرکت نمي‌کند. البته وظيفه اصلي بيشتر بر دوش صاحب نظران علوم اجتماعي است که به شفافيت مفهومي و معنايي در اين زمينه پرداخته و روشن سازند که چه تفاوت‌ها و تمايزاتي بين گفت‌وگوي تمدن‌ها در ايران با بحث‌هاي هابرماس وجود دارد. 3- روشنفکري ايراني در اين بحث يک اغفال عمده ايجاد کرد که گذر از آن نيازمند به وقت، انرژي و کار زيادي است و آن هم بي‌توجهي به «جريان گفت‌وگوي تمدن‌ها» تا مفهوم گفت‌وگوي تمدن‌ها است. روشنفکران ايراني بيشتر گفت‌وگوي تمدن‌ها را بخشي از جريان مدرنيته يا بعضا جريان پست‌مدرنيته قلمداد کرده‌اند؛ تصوري که من از گفت‌وگوي تمدن‌ها دارم متفاوت از اين دو روايت و درک است. گفت‌وگوي تمدن‌ها نه بخشي از جريان فکري مدرنيته است و نه بخشي از جريان فکري پست مدرن. اين جريان مستقل است و مي‌تواند به عنوان جايگزيني هم قلمداد شود. 4- روشنفکري ايراني در اين حوزه دچار يک بدفهمي ديگر هم شده است و آن بي‌توجهي به نتايجي است که مي‌توانست در ادامه شکل‌گيري جريان فکري مورد اشاره براي جامعه و فرهنگ ايراني فراهم شود. به نظر مي‌آيد يکي از اصلي‌ترين نتايج اين جريان مي‌توانست گذر از ساحت تعارضي جهاني براي رسيدن به ساحت تعاملي باشد. اگر به شرايط اجتماعي و سياسي حاکم بر جهان نگاه کنيم اين معني را درک خواهيم کرد. اين ساحت تعاملي زمينه طرح و ظهور اشکال گوناگوني تمدن‌ها و فراهم شدن شرايط پيوند و رابطه بين تمدن‌ها است.
خدمات متقابل گفت‌وگوي تمدن‌ها و روشنفکران ايراني چگونه بوده است؟
به دليل نحوه ورود بحث در مورد گفت‌وگوي تمدن‌ها که به واسطه سياستمداران و کنشگران دولتي بوده است، نوع مراوده و برخورد و اثر روشنفکري ايراني خاص است. اين خاص بودن به تابعي بودن اثر روشنفکري ايراني بر بحث گفت‌وگوي تمدن‌ها بر مي‌گردد. اين روشنفکري ايراني نبوده است که گفت‌وگوي تمدن‌ها را طرح کرده است بلکه سياستمداران ايراني بوده‌اند که به بحث گفت‌وگوي تمدن‌ها اعتبار و منزلت بخشيده و جريان روشنفکري ايراني را متاثر ساخته‌اند. لايه آغازين روشنفکري ايراني که ضد نظام سياسي ايراني است با بي‌اعتنايی با بحث گفت‌وگوي تمدن‌ها برخورد کرده و هم چنان درگير گفتمان‌هاي قبلي‌شان (مارکسي، ليبرالي و ملي‌گرايانه شان) بودند. دوگانه روشنفکري ايراني (راست‌گرايانه وچپ‌گرايانه) بودن منشا قضاوت و برخورد دوگانه با گفت‌وگوي تمدن‌ها شده است. بخش مدافع جامعه مدني و باز به دفاع از گفت‌وگوي تمدن‌ها اقدام کرده و بخش مخالف جامعه مدني و باز به تعارض با آن برخاسته است. هر دو بخش از جريان روشنفکري ايراني به دليل تابعي بودن از حوزه سياسي است که در جهت دفاع و نقد و اعتراض به گفت‌وگوي تمدن‌ها اقدام کرده‌اند که حاصل اين دوگانه‌گرايي ساحت مناقشه‌اي گفت‌وگوي تمدن‌ها بوده است. عده‌اي مدافع و عده‌اي هم مخالف شدند ولي به دليل باقي ماندن حضور روشنفکري در حد بحث و گفت‌وگو کمتر مدل مفهومي و نظري از آن استخراج شده است. از طرف ديگر، بحث گفت‌وگوي تمدن‌ها بر دامنه مباحث روشنفکري درايران افزوده است که نتايج عمده آن باعث توجه به فرهنگ و تمدن در ايران شده است. به نظر مي‌آيد يکي از نتايج مهم ديگري که براي روشنفکري ايجاد شده است ارائه تصوري تمدني از فرهنگ ايراني همراه با طرح تصوري فرهنگي از تمدن در ايران است. اين دوگانه که سنگ بناي مهمي در شکل دهي به گفتمان‌هاي فکري مهم در ايران است در اين مراوده شکل گرفته و توجه به آن‌ها مي‌تواند به ظهور نظريه‌اي جديد بينجامد.
از سال 2001 تاکنون فرآيندي بر موضوع گفت‌وگوي تمدن‌ها صورت گرفت يا نگرفت؟ آيا در حوزه روشنفکري تلاشي براي تبديل شدن گفت‌وگوي تمدن‌ها به نظريه انجام گرفت؟
از سال طرح گفت‌وگوي تمدن‌ها به واسطه آقاي خاتمي، رييس‌جمهور پيشين ايران در سطح جهاني، در داخل ما با سه مرحله متفاوت روبه‌رو هستيم؛ در مرحله اول گفت‌وگوي تمدن‌ها به صورت يک صاعقه ظهور کرد و در کل حوزه فرهنگي و سياسي فراگير شد. بسياري از مديران و روشنفکران ايراني سطح دوم (در حوزه مطبوعات) و روشنفکران سطح سوم (در حوزه سياسي و اجرايي و مديريتي) مياندار بودند. آن‌ها به دلايل متعدد بحث را محوري کرده و قصد اين را داشتند تا از طريق نظام اداري وارد سيستم دانشگاهي بسازند. تاسيس مرکز گفت‌وگوي تمدن‌ها در ايران و چاپ کتاب و مقاله و برگزاري سمينار و نشست اصلي‌ترين آن‌ها بود. مرحله دوم، همراه با دو سال آخر حضور دولت اصلاحات است که تا حدود زيادي گفت‌وگوي تمدن‌ها همراه با طرح نقدها و اشکالات مفهومي و تجربي شد. در اين مرحله گروه رقيب با صداي بلند در مطبوعات انتقادي نسبت به سياست‌هاي فرهنگي دولت همراه با روشنفکران مستقل به نقد و نفي بحث، اقدام کردند. تلاش هماهنگ گروه رقيب گفت‌وگوي تمدن‌ها زمينه اقدام عملي در نفي آن را براي مرحله سوم فراهم ساخت. در مرحله سوم که با به قدرت رسيدن دولت اصولگرا همراه شد همه ساخته شده‌ها (در سطح مفهومي و سازماني و نيروي انساني و مديريتي) مورد يورش قرار گرفت. اولين اقدام دولت اصولگرا تبديل مرکز گفت‌وگوي تمدن‌ها به مرکز گفت‌وگوي اديان و در نهايت خارج کردن آن از دايره اثرگذاري بود. اين مرکز در اين دوره نابود شد و نيروهايي که در طول حدودا يک دهه ساخته شده بودند، پراکنده شدند. بر این اساس نحوه ظهور و افول گفت‌وگوي تمدن‌ها از يک طرف و وضعيت روشنفکري ايراني از طرف دیگر (ساحت لايه‌لايه و دوگانه‌اش) فرصت کمتري را براي تمرکز زمان‌دار بر روي گفت‌وگوي تمدن‌ها ایجاد کرده است. بيشتر اين بحث در حد مفهومي و در نهايت جرياني فکري ايده آلي باقي مانده است. کمتر توجهي به تبديل اين بحث به حوزه‌اي انديشه‌اي صورت گرفته است. اگر اين کار اصل مي‌شد، روشنفکري باید چندين گام عمده بردارد: 1- پيوند اين مفهوم با ديگر مفاهيم نزديک معلوم شود. 2- نحوه ورود سياستمداران و روشنفکران همراه با فلاسفه معلوم شود. و 3- جايگاه و نقش متخصصان انديشه و جامعه و فرهنگ براي فراخ شدن بحث‌ها معلوم شود. شايد محور شدن رشته‌ها و حوزه‌هاي انديشه‌اي چون جامعه‌شناسي و تاريخ و علوم سياسي بعد از بازي روشنفکري ايراني مي‌توانست زمينه ظهور فضاي فکري و در نهايت نظريه‌اي خاص را فراهم سازد ولي به دليل نادیده گرفتن اين رشته‌ها در ايران و به طور خاص در مورد گفت‌وگوي تمدن‌ها، کمتر بحث جدي نظري در اين زمينه شکل گرفته است. از همه مهم‌تر سياسي‌کاري فلاسفه ايراني در اين بحث دردسر ساز شده و خواهد بود؛ فلاسفه ايراني به جاي تنقيح مفهومي بحث به شبهه‌انگيز شدن آن افزوده و شرايط شفافيت مفهومي و تاريخي را از بين برده‌اند.
ائتلاف تمدن‌ها برآمده از گفت‌وگوي تمدن‌هاست که توسط آقاي خاتمي مطرح شد اما با محوريت اسپانيا و ترکيه هر سال در دنيا برگزار مي‌شود و ما حتي نقشي نمادين هم در اين حضور نداريم. علتش چيست؟
درست است. گفت‌وگوي تمدن‌ها به واسطه آقاي خاتمي در سطح جهاني مطرح شد ولي به دليل تعارضي که جريان اصولگرا نسبت به اين بحث داشت و بي‌اعتنايي نظام روشنفکري و دانشگاهي نسبت به آن و در نهايت اقدام خصمانه دولت اصولگرا در نفي ساحت ساختاري ايننهاد، گفت‌وگوي تمدن‌ها در ايران ابتر شد. به عبارت ديگر دچار فروپاشي انفجاري شد و کمتر کسي اجازه توجه به بحث را داشت. حمله انتحاري دولت اصولگرا به اين بحث زمينه هر نوع ادامه کار در ايران را از بين برد. گروه به قدرت رسيده براي برخورد با جريان اصلاحات برخورد با گفت‌وگوي تمدن‌ها را اصل قرار داد و در ادامه مسير تعارض با دنيا اصل شد. ما در اين دوره در سطح جهاني همان نقشي را بازي مي‌کرديم که سرمايه‌داري جهاني دنبال مي‌کرد. سرمايه‌داري جهاني مدعي تماميت‌خواهي و معارض با رقيب بود. ما هم در اين دوره مدعي نفي همه خارج از خودمان با ارائه تصويري تماميت خواه از ايران و اسلام بوديم. به همين دليل نيز در حوزه مناسبات سياسي، جهان دو قطبي (ايران و غيرايران) شکل گرفت. همه غيرايران در طول حدود هشت سال در مقابل ايران قد علم کردند و منشا اقدام‌هاي متعدد سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي شدند. اگر بحث تحريم‌ها عليه ايران را به لحاظ اجتماعي مورد توجه قرار دهيم معني اشاره شده را خواهيم فهميد؛ تحريم‌ها کمرشکن عليه ايران وقتي توانست فراگير شود که دوگانه ايران و غيرايران با گفتمان افراطي اصولگرايان احمدي‌نژادي تقويت شد در حالي که گفت‌وگوي تمدن‌ها جهان را به خروج از دوگانه غرب و شرق دعوت مي‌کرد. گفت‌وگوي تمدن‌ها جهان را به تکثر دعوت مي‌کرد. مفروض اساسي اين گفت‌وگو، وجود جهاني بود که در آن تمدن‌هاي متعدد ظهور کرده و جاري است و راه زندگي کردن در آن بدون توجه به جايگاه تمدن‌ها امکان‌پذير نيست. گفتمان افراطي اصولگرايانه جهان را دچار يک دوگانه‌گرايي جديدي کرد که ايران يک طرف آن قرار گرفت و خارج از جهان ايراني، طرف ديگر آن. در اين فضا بود که نيروهاي اجتماعي معطوف به جامعه مدني از فرصت ايجاد شده در سطح جهاني تحت عنوان گفت‌وگوي تمدن‌ها بهره گرفته و تاسيس نهادي تحت اين عنوان را با هزينه جامعه جهاني اصل قرار دادند. ترکيه، لهستان، اسپانيا و بسياري از ديگر کشورها در جهان در اين زمينه اقدام کرده و مدعي ميانداري فرهنگي و اجتماعي شدند. اين فرصتي بود که از ايران در طول حيات دولت اصولگراي افراطي گرفته شد و به بخش‌هاي ديگر جهان داده شد.

بستن http://www.modarair.com/news/گفتگو/1392-06-28-13-48-42.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 496056     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: