نام شما:
ایمیل مقصد:

سیدهادی خامنه‌ای: عبدالعلی بازرگان جوا‌ب‌های خوبی به اظهارات سروش داده است

سیدهادی خامنه‌ای: عبدالعلی بازرگان جوا‌ب‌های خوبی به اظهارات سروش داده است


گروه: گفتگو و تعامل تمدن ها و ادیان
تاریخ درج: 1393/12/13
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 2

به گزارش امید به نقل از ایسنا، حجت‌الاسلام و المسلمین سیدهادی خامنه‌ای در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران با اشاره به فعالیت‌های سیاسی تشکل‌های دانشجویی در دهه اول انقلاب، ادامه داد: عده‌ای تردید دارند که آیا فعالیت‌های انتخاباتی می‌تواند از وظایف تشکل‌های دانشجویی باشد یا خیر که من معتقدم این فعالیت‌ها جزء برنامه‌های تشکل‌های دانشجویی است.

وی با تاکید بر ضرورت تعامل سلیقه‌های مختلف دانشجویی با یکدیگر، اظهار کرد: دانشجویان باید با یکدیگر جلسات مباحثه داشته تا همه حرف‌ها شنیده شود. دانشجویان نباید پیشاپیش از هیچ کسی طرفداری کنند بلکه باید ابتدا مواضع مختلف را گوش کنند و سپس موضع درست را انتخاب کنند.
وی همچنین با توصیه به دانشجویان برای ارتقای سطح آگاهی خودشان و مردم، خاطرنشان کرد: دانشجویان باید نشست‌های مختلفی را با حضور کارشناسان برگزار کنند تا بدین وسیله به آگاهی‌بخشی دانشجویان و جامعه بیفزایند البته نباید صرفا به موضوعات سیاسی اکتفا و از سایر موضوعات مثل مسائل فرهنگی، حقوقی، مذهبی یا مسائل منطقه‌ای غفلت کنند. من بارها گفته‌ام سیاسی‌ترین فعالیت پرداختن به مسائل فرهنگی است؛ زیرا اگر مسائل فرهنگی ما حل شود ما به نتایج سیاسی مورد نظر خود می‌رسیم. شعار دادن علیه کسی دردی را دوا نمی‌کند.
دبیرکل مجمع نیروهای خط امام همچنین افزود: باید مسائل مربوط به منطقه مثل فلسطین، حزب‌الله، سوریه و داعش مورد بررسی قرار گیرد. اصلاح‌طلب کسی است که نسبت به غزه و لبنان حساس باشد. آن‌ها که شعار نه غزه، نه لبنان را سر دادند نسبتی با اصلاح‌طلبان نداشتند. وظیفه ما حمایت از فلسطین و لبنان است؛ زیرا امنیت همگی ما به یکدیگر بستگی دارد. شعار نه غزه، نه لبنان خلاف انقلاب اسلامی و اصلاحات است.
وی همچنین با تاکید بر این‌که «باید دانشجویان تلاش کنند تا کتابخوانی در کشور رواج پیدا کند»، گفت: من پیش از انقلاب در یکی از دانشکده‌ها و حوزه علمیه مشهد، مطالعه کتاب‌های شهید مطهری، مرحوم بازرگان و شریعتی را به دانشجویان توصیه می‌کردم که بابت آن هم دستگیر شدم ولی تلاش‌های ما به نتیجه رسید و افراد بزرگ و فهمیده تربیت شدند. همین شیوه باید امروز ادامه یابد تا افراد فهمیده و متدین تربیت شوند. در مسائل دینی باید پایه و اساس آثار شهید مطهری باشد؛ زیرا این شهید بر مسائل مذهبی تسلط زیادی داشت و اندیشه‌های وی استانداردترین اندیشه‌های مذهبی است.
وی همچنین در پاسخ به سوالی درباره آثار سروش، گفت: استاد فلسفه دکتر سروش شهید مطهری است، پس بهتر است به خود شهید مطهری رجوع کرد. ادبیات خوبی دارد اما من نظرات او درباره قرآن را قبول ندارم؛ زیرا هیچ استناد قوی ندارد و وی به اشعار مولانا استناد کرده است. عبدالعلی بازرگان هم جوا‌ب‌های خوبی به اظهارات وی داده است.
وی ادامه داد: ادعای این‌که قرآن صحبت‌های پیامبر(ص) است به راحتی قابل نفی است. این ادعاها را ابتدا در قرون ششم و هفتم تعدادی از کشیش‌ها مطرح کردند و در عصر ما هم یک یهودی مجاری این ادعا را تکرار کرد. مترجم فارسی این کتاب هم یک کمونیست است. به نظر من نباید چنین اظهاراتی مبنای شناخت دین و جهان باشد. باید مبنا را آثار شهید مطهری در نظر گرفت و سپس به سراغ کتاب‌های دیگران رفت.
دبیرکل مجمع نیروهای خط امام همچنین درباره فعالیت‌های سیاسی در دانشگاه گفت: هر فعالیت سیاسی اتهاماتی را هم در بر دارد و در واقع فعالیت سیاسی بدون اتهام‌خوردن شدنی نیست، البته با رعایت چند مساله مثل توجه به مسائل دینی، پرهیز از استفاده از سیگار و موادمخدر، موضع‌گیری علنی و صریح درباره مسائل فلسطین و حزب‌الله و پرهیز از ارتباط غیرضروری دختران و پسران در دانشگاه می‌تواند مانعی برای اتهام‌زنی به فعالیت‌های سیاسی در دانشگاه باشد.
خامنه‌ای همچنین با اشاره به این‌که «این اعتقاد که دانشگاه نباید محل فعالیت احزاب باشد، حرف درستی است»، گفت: با این وجود آگاهی‌یابی دانشجویان در اثر ارتباط با احزاب شکل می‌گیرد که این ارتباط اشکالی ندارد و یک دانشجو می‌تواند هم عضو تشکل‌های دانشجویی باشد و هم عضو حزب باشد.
وی در ادامه با اشاره به ضرورت فعالیت احزاب در کشور، گفت: احزاب به دنبال رسیدن به قدرت با شیوه قانونی و مشروع هستند. برخی گروه‌های سیاسی علاوه بر تلاش برای دستیابی به قدرت، به دنبال کادرسازی هم هستند. اولویت ما در مجمع نیروهای خط امام همین کادرسازی است البته ما در انتخابات هم شرکت کرده و نامزد خود را معرفی می‌کنیم اما برای این‌که نامزد ما وارد یک لیست شود با کسی نمی‌جنگیم.
وی همچنین با بیان این‌که «اکنون احزاب برای انتخابات سال آینده مجلس فعال شده‌اند»، گفت: شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در حال حاضر محور فعالیت اصلاح‌طلبان شده است. معتقدم اگر لیست واحدی در انتخابات ارائه شود مردم راحت‌تر می‌توانند دست به انتخاب بزنند. راه دستیابی به ائتلاف هم فعالیت حزبی است. امروزه دیگر روش‌های سنتی مثل لویی‌جرگه و محافل خصوصی جواب نداده و احزاب باید محور باشند.

دبیرکل مجمع نیروهای خط امام در پایان با تاکید بر این‌که «هر کس احزاب را به رسمیت نشناسد، دموکراسی را به رسمیت نشمرده است»، گفت: احزاب می‌توانند از خواسته‌های مردم آگاهی یابند و آن‌ها را در جامعه مطرح کنند؛ بنابراین باید احزاب را به رسمیت شمرد. مردم هم به فعالیت احزاب توجه کرده و بخصوص در زمان انتخابات به لیستی که احزاب ارائه می‌کنند توجه دارند

 

مهندس عبدالعلی بازرگان فرزند مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت ،در مطلبی با عنوان " «هــوٰى یا هــدٰى در كلام وحى» به اظهارات اخیر دکتر عبدالکریم سروش درباره قرآن مجیدپاسخ داده است.

بنابراین گزارش متن کامل این پاسخ به شرح زیر است:

. . . و راسخان (ریشه داران) در علم گویند:
بدان باور داریم ، همه كتاب از جانب پروردگار
ماست ، و تنها خردمندان پذیرای این پندند.
(آل عمران ۷)


استاد عالیقدر جناب آقاى دكتر سروش مصاحبه خبرنگار رادیو جهانی هلند با جنابعالی را كه تحت عنوان « كلام محمد » منتشر شده بود ، پس از مدتی از انتشار آن خواندم و استقلال رأی و شجاعت علمی شما را در بیان آنچه درست می پندارید ستودم ، بی تردید نظریات شما در مواردی هم كه خلاف باورهای عمومی است ، از آنجا كه حركت آفرین و انگیزنده ایمان های آرام گرفته و ساكت است ، باید مورد استقبال و استفاده قرار گیرد و صاحبان اندیشه را به میدان تضارب آراء و تبادل افكار فرا خوانده و در جدالی احسن و دعوتی حكیمانه به سوی حقیقت ، فضای فرهنگی بسته و بی نور جامعه ما را گشایشی بخشد.

این قلم نیز كه همواره از آثار فكری شما سود برده و گهگاه نیز نقد و نظریاتی تقدیم داشته است ، این بار نیز می خواهد با طرح سئوالاتی كه از تعارض استنباط خود از كتاب خدا با نظریات اخیر جنابعالی ناشی شده است، به بارور شدن این بحث با بضاعت مزجات خود مددی برساند ، باشد تا به یاری نازل كننده كتاب ، گامی به شناخت كلام وحی نزدیك تر شویم.

عرایض بنده پراكنده و از زوایای مختلفی است كه ذیلاً به استحضار می رساند:



گوینده و مخاطب قرآن كیست؟

پاسخ این سئوال را خارج از بحث های كلامی و مجادله های لفظی ، به سادگی می توان با یكبار مرور این كتاب دریافت كرد. ظاهر قرآن آشكارا نشان میدهد كه حتی یكبار هم پیامبر سخنگو نیست و حتی یك آیه هم در سراسر قرآن نمی یابیم كه گوینده اش رسول مكرم باشد ! البته ، در مواردی با ذكر : قال الرسول ، اذ تقول و . . . گفتار او نقل شده است ، ولی گوینده آن خداست نه پیامبر ! واین حقیقتاً شگفت آور است.

چند سال قبل ترجمه ای از قرآن را به یك معلم آمریكائی كه پس از وقایع یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ كنجكاو به محتویات قرآن شده بود ، دادم . اولین سئوالی كه در دیدار بعدی بلافاصله از من كرد ، این بود كه : « گوینده و مخاطب قرآن كیست ؟ !»

او كه در كتاب مقدس همواره حواریون و نویسندگان بخش های مختلف كتاب را « گوینده » مستقیم ( یا از قول حضرت موسی و حضرت عیسی ) یافته بود ، از تنوع و تغییر دائمی گوینده و مخاطب در قرآن ( كه كاملاً مغایر و متفاوت با كتابهای متداول بشری است ) شگفت زده شده و این تغییر مستمر ضمائر و زمان (گذشته ، حال و آینده) او را آشفته كرده بود!!

من البته در آنروز پاسخ مختصری به او دادم ، ولی سئوالش همچنان در ذهنم باقی مانده بود تا امروزكه به بركت مصاحبه شما توانستم پاسخ دقیق تری برای آن به شرح ذیل پیدا كنم: الف : گوینده قرآن البته « خدای نامه » است و یكسره از قول او با ضمائر متكلم وحده (من) ، متكلم مع الغیر ( ما ) یا غائب و در زمان های مختلف روایت می كند ، با این حال گاهی فرشتگان گوینده می شوند ، گاهی انبیاء ، گاهی هم خود ما ( در سوره حمد ، یا در خلال ربناهای قرآن ) و بالاخره گاهی هم ابلیس !

از آن عجیب تر از آن ؛ در مواردی هم زمین و آسمان و پوست بدن ( فصلت ۱۱ ، ۲۱ و مشابه آن ). ب : مخاطب تنوع در مخاطبین قرآن به مراتب بیش از گویندگانش است و این فراگیری و شمول را در هیچ كتاب دیگری نمی بینیم . خودِ همین تغییر دائمی زمان ( ماضی ، مستقبل و حال ) و ضمائر ( همه حالات ششگانه ) و تفاوت مخاطبین ، نشانه خدائی و فرا زمانی فرا مكانی بودن آن است كه دیگران را از آوردن مشابهش نا توان می سازد.

امّا انواع مخاطبین:

• مخاطب قرآن در مواردی ، بخصوص در سالهای نخست ، شخص پیامبر است یا اهل بیت او . . . (۱)
• گاهی مخاطب مومنین اند و خدا درباره پیامبر با آنها سخن میگوید !در این حالت آورنده قرآن غائب فرض می شود.(2)
• مردم معاصر پیامبر ( اعم از مومن و كافر و منافق ) مخاطب مستقیم آیات زیادی هستند.
• در بسیاری از موارد ، اهل كتاب و بنی اسرائیل مخاطب واقع شده اند ، به گونه ای كه انگار این كتاب برای هدایت آنها و در تائید و تصدیق و تقویت تورات و انجیل نازل شده است.
• « ناس » ، یعنی توده های مردم ، صرفنظر از ملت و آئین با خطابهای : یا ایها الناس ( ۱۹ بار ) یا ایها الانسان، یا بنی آدم و . . . مخاطبین آیه های زیادی هستند. قرآن خود را : « هدی للعالمین » (هدایت برای عالمیان) ، « كافه للناس » ( فراگیرنده همه مردم ) ، « نذیراً للبشر» ( هشدار دهنده به بشریت ) و « رحمهً للعالمین » معرفی كرده است.
• مخاطب قرآن گاهی فرشتگان هستند (۳) ، گاهی هم ابلیس (۴)
• زمین و آسمان (۵) و حتی موجودات (۶) نیز گاهی مخاطب قرآن واقع شده اند! در موارد فوق ، اعم از گوینده یا مخاطب ، خدا به عنوان یكی از دو طرف گفتگو و پیام مطرح است.
عجیب این كه در آیاتی از قرآن خدا نه گوینده است و نه مخاطب ، بلكه آنچه نقل شده « دیالوگ » یا گفتاری است در زمینه های زیر: • مكالمه اهل بهشت با یكدیگر یا با جهنمیان (۷)
• مكالمه جهنمیان با یكدیگر یا با بهشتیان (۸)
• مكالمه فرشتگان با بهشتیان یا جهنمیان (۹)
• مكالمه ابلیس با جهنمیان ( و بر عكس) (۱۰) عالم قیامت هنوز رخ نداده است و جز خدا ، كه خالق زمان و مكان و خارج از آندوست ، كسی نمی تواند ناقل این احوال و اقوال باشد. چگونه پیامبر محدود در زمان و مكان می توانسته گوینده این سخنان باشد؟

همانطور كه گفته شد ، حتی برای نمونه ، یك آیه هم در قرآن نمی بینیم كه پیامبر به زبان خودش ( نه نقل خداوند ) مردم را مخاطب قرار داده باشد. در حالی كه اشعار مولوی و حافظ ، مگر در مواردی نادر ، تماماً سخن مستقیم آنان خطاب به مردم است.

آیات قرآن در پنج زمینه: ۱
- گذشته ( تاریخ انبیاء و امت های پیشین)
۲- حال ( معاصرین پیامبر )
۳ - آینده ( احوالات قیامت )
۴- طبیعت ( آیات خدا در آفاق و انفس )
۵- شریعت ( اصول و قوانین زندگی سالم )
نازل شده و هر سوره ای تركیب و آرایشی از این هماهنگی را نشان میدهد.

پیامبر اسلام به دلیل « امّی » بودن ، به جز مختصری از مورد سوم ، هیچ اشراف و اطلاعی از این مجموعه ، نداشته است تا گوینده این شگفتی ها باشد.
قرآن اصرار دارد بر این نكته تأكید كند كه او ( قبل از نزول قرآن ) « نمیدانست كتاب چیست و ایمان كدام است ». (۱۱) در عمر خود نه كتابی خوانده و نه خطی نوشته بود (۱۲) و «فقط» از «وحی» تبعیت می كرد. (۱۳)
دیكته كردن قرآن چگونه ممكن است قرآن كلام پیامبر باشد در حالیكه در این كتاب ۳۳۲ بار فرمان « قل » ( بگو ) به پیامبر داده شده و او عیناً این فرمان را با ذكر كلمه « قل » در قرآن آورده است!!
از قزافی ( راست یا دروغ ) نقل شده است كه گفته بود حال كه پیامبر همه این اوامر را ابلاغ كرده است ، بهتر است برای خلاصه كردن قرآن همه « قل ها » را حذف كنیم !!
باز هم عجیب آن است كه ۳۳۱ بار در این كتاب سخن دیگران و عموماً مخالفین ( با افعال : قالوا ، یقولون و . . . ) آمده و قرآن با آزاد منشی پند آموزی عیناً گفتار دشمنان خدا و رسول را نقل كرده تا یكطرفه به قاضی نرفته باشد!!

آیا می توان گفت پیامبر شخصاً خلاف تعالیم خود چنین تصمیمی را گرفته بود؟
لحن قرآن درباره پیامبر آنچه برخی از خوانندگان قرآن را به شگفتی ، و برخی از مفسران را به توجیه و تغییر ظاهری برخی آیات وا داشته است ، لحن این كتاب درباره پیامبران ، به طور اعم و پیامبر مكرم اسلام به طور اخص است ، به طوری كه بیش از تجلیل و تمجید و تحسین ، لحن تذكر و تربیت و تنبیه و حتی تهدید !! دارد. ما معتقد هستیم كه « متولی باید احترام امام زاده را نگه دارد» ! راستی چرا خدا بندگان برگزیده اش را عتاب و خطاب می كند و هشدارهای هراس آور می دهد؟

• حد اقل چهار بار در موضوعات مربوط به : قضاوت میان مردم ، تحمل مخالفین ، توحید و قیامت ، به پیامبر اسلام دستور «استغفار» داده است (۱۴) هر قدر هم در توجیه و تأویل و تغییر معنای متعارف « استغفار ذنوب » تلاش كنیم ، اصل آنرا نمی توانیم انكار نمائیم.
• نوزده بار در قرآن هشدار صبور بودن به پیامبر داده شده است. :
احقاف ۳۵- همچون رسولان دارای اراده صبر كن و بر( ایمان آوردن مخالفان یا عذاب آنان ) طلب شتاب مكن. . .
ص ۱۷- بر آنچه می گویند صابر باش و بنده ما داود را بیاد آر كه ( در تحمل گفتار مخالفین ) نیرومند بود.
قلم ۴۸- در تحقق حكم پروردگارت صابر باش و همچون صاحب الحوت ( یونس ) نباش كه . . .
• ۹ بار خداوند با فرمان « لا تطع » ( مبادا اطاعت كنی ) پیامبر را از پیروی كافرین ، منافقان ، غافلان ، اكثریت گمراه و . . . هشدار داده است.
• سوره احزاب كه بخشی از آن درباره پیامبر و اهل بیت آنحضرت است ، با جمله : « ای پیامبر از خدا بپرهیز » « یا ایها النبی اتق الله . . . » آغاز می گردد.
• اصلاً یك سوره در قرآن با اشاره به « محروم كردن پیامبر بر خود ، آنچه را كه حلال بود ) ! سوره « تحریم » نامگذاری شده است ، تا با مذمتی تلویحی نشان دهد پیامبر اسلام حتی در مورد شخص خود نیز اختیار اِعمال نظر نداشته است ، چه رسد به اصل كتاب ! :
یا ایها النبی لم تحرم ما احل الله لك . . . ( ای پیامبر چرا چیزی را كه خدا بر تو حلال كرده بود بر خود حرام كردی . . . )
• تنها مذمت فوق نیست ، كه در ارتباط حبیب و محبوب صادر می شود ، سوره ای دیگر به نام « عبس » یك چهره در هم كشیدن ساده پیامبر را در برابر كوری كه مجلس هدایتی مهمی را با خطاب های بلند « یا محمد » خود مختل كرده بود ، نامگذاری می شود و این نقد را در تاریخ ابدی می كند!

ابطال پذیرى اشارات تاریخى قرآن جناب دكتر، از آنجائیكه شما در تأئید نظریه تان اشاره ای به دیدگاه مرحوم طالقانی داشتید ، عبارت ذیل را كه عیناً در تفسیر سوره « عبس » و درباره روی در هم كشیدن رسول آمده باستحضارتان می رسانم: «شخص پیامبر اكرم (ص) در طریق رسالت و دعوت آنچنان محكوم و مقدور وحی بوده كه در كمترین اندیشه و حركاتش مراقبت می شده ، و همین دلیل قاطع است كه وحی پیامبران از نوع كشف و الهامات عادی نیست و همچنین از مبدء لاشعور كه روان كاوان جدید برای توجیه هر پدیده نفسانی به آن روی می آورند و آن را كلید رمز برای گشودن اسرار روحی می شمارند نمی باشد . . .

مبدء وحی كه در طریق انجام رسالت الهی و پیشرفت آن ، مراقب رسول مسئوول رسالت بود آن چنان كه به اندیشه ها و اطوار و حركات ، حتی نگاه ها و خطوط چهره اش عنایت خاص داشت» جنابعالی اظهار داشته اید : « آن چه قرآن درباره وقایع تاریخی ، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی می گوید ، لزوماً نمی تواند درست باشد.» در جای دیگری اضافه كرده اید: « اگر قرآن را بخوانید ، حس می كنید كه پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناك و بسیار فصیح ، در حالیكه گاهی اوقات پر ملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معولی است.» امّا آن چه خداوند « درباره وقایع تاریخی و سایر ادیان » در قرآن ذكر كرده است صریحاً مؤكد ساخته كه: « اینها اخبار غیبی است كه بر پیامبر وحی می شود ( ذلك من انباء الغیب نوحیه الیك ) نه نقل سینه به سینه مردم و اسطوره های تاریخی» نگاه كنید:
سوره هود آیه ۴۹ ( درباره داستان طوفان نوح )
این از اخبار غیبی است كه بر تو وحی می كنیم . نه تو و نه قومت هیچكدام قبلاً از آن آگاهی نداشتید .

سوره یوسف آیه ۱۰۳ ( درباره ماجراهای یوسف و برادرانش )
این از اخبار غیبی است كه بر تو وحی می كنیم ، تو نزد آنها نبودی آنگاه كه قرعه كشی می كردند تا كدامیك كفالت مریم را به عهده بگیرند و آنگاه ( نیز ) كه با یكدیگر در این موضوع مخاصمه می كردند.

سوره هود آیه ۱۰۰ ( درباره ماجراهای فرعون و قومش )
این از اخبار مردم شهرهاست كه « ما بر تو می سرائیم ) برخی همچنان بر پا و برخی از صحنه هستی درو شده اند .

به طور كلی قرآن همه قصص انبیاء را « كلام خدا » و ذكر و یاد آوری مستقیم او بر رسول نامیده ( طه ۹۹) و آنها را «قصص الحق » یعنی ماجراهای تحقق یافته و راستین ، نه سمبلیك و اسطوره ای شمرده است.

خداوند از این كه پیامبر با حسن نیت و خوش بینی ذاتی خود همواره اجازه خواستن منافقان برای ترك جبهه به بهانه های مختلف را رخصت می داد و حكمت و ضرورت «نه گفتن» را بعضاً نادیده گرفته بود ، او را « مشمول عفو خدا » می شمارد:
توبه ۴۳ – خدا تورا ببخشد ! چرا به آنها اجازه دادی . . . (عَفَا اللّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ. . . ) جناب دكتر ، اگر « پیامبر آفریننده و تولید كننده وحی است » ، چگونه می توان دلائل روشن و تهدیدهای بسیار شدید ذیل را نادیده گرفت:
حاقه ۳۸ تا ۴۹ :
«سوگند به همه آنچه می بینید و همه آنچه نمی بینیدكه این قرآن قطعاً سخن رسول گرامی (جبرئیل ) (۱۵) است و سروده های یك شاعر نیست ، ولی اندكی باور می كنند ! گفتار یك كاهن هم نیست ، هرچند اندكی پند می پذیرند، بلكه نازل شده ای از جانب رب العالمین است . اگر او ( پیامبر ) سخنانی بر ما بسته بود، قطعاً او را به چنگ قدرت می گرفتیم ، آنگاه شاهرگش را قطع می كردیم ، در حالیكه هیچیك از شما قادر به دفاع از او نبود.»

همچنین : اسراء ۷۳ و ۷۴
« نزدیك بود از آن چه بر تو وحی كردیم غافلت كنند كه غیر آن را به ما نسبت دهی ، تا در این صورت تورا به دوستی گیرند، و اگر تو را ثبات قدم نبخشیده بودیم ، نزدیك بود اندكی به آنان متمایل شوی .در این صورت تو را دو چندان در حیات دنیا و دو چندان پس از مرگ می چشاندیم و در برابر ما هیچ یاوری برای خود نمی یافتی.»

پیامبرى و شاعرى جنابعالی با استفاده از استعاره شعر برای تبیین مسئله وحی آورده اید: وحی « الهام » است. این همان تجربه ای است كه شاعران و عارفان دارند. . . وحی بالاترین درجه شعر است ، شعر ابزاری است معرفتی . . . شاعر احساس می كند منبعی خارجی به او الهام می كند . . . شاعر می تواند افق های تازه ای را به روی مردم بگشاید. بنده مطلقاً منكر وجوه مثبت شعر و ادب و انواع هنرها در تلطیف روح انسانی و تقویت اهداف آرمانی آدمی نیستم ، و نیز میدانم كه كاربرد و مدعای شعر امروز با آنچه در روزگار جاهلیت مرسوم بود بعضاً متفاوت است ، با این حال از آن جائی كه شناسائی وحی از طریق استعاره شاعری را در تعارض با اصرار جدی قرآن در تفكیك این دو مقوله می یابم ، بیم دارم كه چنین تمثیل و تشبیه و استعاراتی محتوای خدائی وحی را در سطح ذهن پردازی های بشری نازل كند.

جنابعالی بهتر می دانید كه « شاعری » اتهامی بوده است كه منكرین پیامبر علیه او به كار می بردند و قرآن اصرار داشته تصریح نماید: « پیامبر را شعر نیاموخته ایم و ( شاعری ) شایسته او هم نیست ، آن ( چه عرضه كرده ) جز یادآوری و خواندنی روشنگری نیست . تا هر آن كس را كه زنده است از خطرات هشدار دهد و گفتار را درباره ناسپاسان تحقق بخشد » ( یاسین ۶۹ )
شما شعر را در كنار علم و فلسفه ابزاری معرفتی تلقی كرده اید ، كه از منبعی خارجی به شاعر الهام می شود. امّا قرآن این منبع را اوهام و خیالات و ذهنیات دور از عمل می نامد كه موجب سرگردانی در وادی های بی مسئولیتی و دل خوشی به خیال پردازی های سرگرم كننده می شود ، البته بااستثناء شمردن كسانیكه هنر خود را در خدمت دفاع از محرومین و ظلم ستیزی قرار می دهند:
سوره شعراء آیه ۲۲۴:
شاعران را رهروان گمراهی ( نه رشد ) پیروی می كنند، آیا نمی بینی كه در هر صحرای سخن سرگردانند و سخنانی (به مبالغه) می گویند كه به آن عمل نمی كنند؟

اگر شاعرانی همچون سعدی و حافظ و مولوی و امثال آنها در سرزمین های دیگر سخنانی نغز و نكته آموز گفته اند ، یا از منبعی الهی الهام گرفته و به « حبل الله » چنگ زده اند و یا به حبلی از مردم ( حبل الناس ) و حمایت از آنها در برابر ستمگران آویخته اند. و گرنه تاریخ ما لیست بلندی از شاعران مدیحه سرای درباری كه صله بگیر سلاطین و سرپوش ستم كاریهای آنها بودند پیش رو دارد.
وحى مكانیسمى عام جنابعالی در تبیین خود از مسئله وحی و با نقد دیدگاه سنتی ، در واقع دو نظریه مخالف را به سادگی تعریف كرده اید:
۱- دیدگاه سنتی ، كه قرآن را به تمامه كلام خدا ، مصون از خطا ، و پیامبر را همچون ضبط صوت تكرار كننده الهامات می داند .
۲- دیدگاه نو گرایان ، كه قرآن را كلام پیامبر، و در مسائل این جهانی و جامعه انسانی خطا پذیر و قابل نقد می داند. این قلم را گمان بر این است كه ضمیر به كاربرده شده در مكانیسم وحی، چه بسا راهنمای مفیدی برای نزدیك شدن به فهم مسئله و رسیدن به تلفیقی از این دو تلقی باشد و به خواست خدا برخی سوء تفاهم ها را مرتفع سازد .

توضیح آنكه خداوند در قرآن افعال خود را گاهی با ضمیر « من » ( انی ، انا ، و . . . ) مطرح كرده است (۱۶) و گاهی هم با ضمیر « ما » ( انّا ، نحن و . . . ) (۱۷) و عجیب اینكه مسئله وحی را ، به غیر از یك استثناء (۱۸) ، همواره ( ۳۳ مرتبه ) با ضمیر متكلم مع الغیر ( ما ) عنوان كرده است ! (۱۹) مثل : اوحینا ( ما وحی كردیم ) ، نوحی ( ما وحی می كنیم ) ، نوحیه ، نوحیها ، وحینا ( وحی ما ) .

براستی چه تفاوتی میان « منِ » خدا با « مای ِ» او در مكانیسم وحی وجود دارد و چرا مسئله وحی را مربوط به « ما » شمرده است ؟! این ما چه كسی یا چه كسانی هستند؟!
در مثالی ساده شاید بتوانیم به فهم مسأله نزدیك شویم ، وقتی مدیر مدرسه ای اعلام می كند « ما » امسال یكصد نفر در دانشگاه قبولی دادیم ، هیچكس فكر نمی كند كه این موفقیت با دخالت شخصی و پارتی بازی شخص مدیر حاصل شده است ، بلكه بدیهی می داند كه عملكرد مدیران ، معلمان و كاركنان مدرسه تحت سرپرستی و برنامه ریزی مدیر از یكطرف ، و همت و تلاش قبول شدگان از طرف دیگر این پیروزی را بار آورده است.

در مدرسه هستی نیز پیامبران و اولیاء الهی شاگردان ممتازی هستند كه توفیق ورود به دانشگاه سعادت و رضایت رب را پیدا می كنند، با این تفاوت كه نقش مدیر در مدارس دنیائی محدود و معین و عاملی در كنار عوامل دیگر است و نقش «رب العالمین» مطلق و همه جانبه و مولد و موجد بقیه عوامل می باشد.

جنابعالی با دخالت دادن احساسات و احوالات روحی پیامبر و حتی تأثیر شاد و طربناك یا ملول و محزون بودن او در متن این كتاب ، در حقیقت قرآن را به دو بخش خدائی (مربوط به خدا شناسی، آخرت و اخلاقیات) و بخش تاریخ و اجتماعیات و . . . كه ابطال پذیر و در معرض خطا هستند تقسیم كرده اید !؟ و پیامبر را شاگرد اولی شمرده اید كه تنها بعضی از نظریات مدیر مدرسه هستی را منتقل كرده است.

از آن جائی كه در مكانیسم وحی ، ضمیر « ما » ، نقش پروردگار ( مشیت حكیمانه هدایت و رحمت او ) را در به كار انداختن انرژی ها و عوامل وحی ( جبرئیل امین ) نشان می دهد، و شخص رسول جزئی از ضمیر « ما » و میوه و محصول این فرآیند است ، این جزء كه « امانت دار » پیام و مأمور ابلاغ آن به مردم است، نمی تواند حامل بخشی از پیام بوده و بخشی دیگر را « به زبانی كه خود می داند ، و به سبكی كه خود به آن اشراف دارد ، و با تصویر و دانشی كه خود در اختیار دارد منتقل نماید.»

اگر شاگرد اول مدرسه هستی ، نقش كاملاً مشابه بقیه شاگردان (در مدارس دنیائی) پس از خاتمه تحصیلات داشت ، اشكالی پدید نمی آورد كه به راه خود برود ، اما از آنجا كه حامل امانتِ « نبوت » و آگاهی بخشی به دیگران شده ، منطقاً نمی تواند تعالیمش مخلوطی از «جنبه های كاملاً بشرى» و محصول طربناكی یا تلخكامی او از یك طرف و «جنبه های الهی» از طرف دیگر باشد.
«مـن ِ» محمّد در تسخیر «وحى» الهى (۲۰) آیا دین و كتاب الهی محصول تراوشات ذهنی خّلاق پیامبر است ،كه پس از جستجوها و تجربیاتی طولانی و تفكرات و تلاش هائی در حل معضلات اجتماعی ، تحت تاثیر الهامات الهی به تدریج شكل گرفته است؟

آیا منشأ و محور و مقصود اصلی ، شخص پیامبر است و او آفریننده وحی و قرآن است؟

چنین باورى تناقض صریح با برخی آیات قرآن كه مكانیسم دریافت وحی را صد در صد مستقل از تجربه و تلاش و حتی اراده رسول معرفی كرده است دارد. از جمله: قیامت ۱۶ الی ۱۹
لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ. إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ. فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ .ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ
( ای رسول ، به هنگام دریافت وحی ) زبان خویش حركت مده تا بر ( خواندن ) آن شتاب كنی . جمع كردن آن ( در حافظه تو ) و خواندنش بر ماست، پس همینكه ما خواندیم آن را دنبال ( تكرار ) كن ، پس از آن نیز بیانش بر ماست. مرحوم علامه طباطبائی ( ره ) در تفسیر المیزان ، این توصیه را به عنوان جمله معترضه ای برای « رعایت ادب الهی برای پیش نیفتادن در خواندن وحی قبل از اتمام آن » تلقی كرده است ، مثل اینكه معلمی به شاگرد خود كه در حین درس سئوال می كند ، می گوید حرف نزن بگذار من سخنم تمام شود و اضافه كرده است : « جمع كردن آنچه به تو وحی می شود و پیوسته كردن اجزاء آن بیكدیگر و قرائت آن بر تو به عهده ماست و هیچیك از اینها از ما فوت نمی شود تا تو عجله كنی و قبل از خواندن ما آنرا بخوانی . . . نخست آنرا در ذهن تو از فراموشی و دگرگون شدن حفظ نموده و سپس با زبانت برای مردم می خوانیم و بیان می كنیم.» هرچند توضیحات مرحوم طباطبائی مستقل بودن وحی را از تلاش ذهنی و حافظه و حواس و حتی زبان گیرنده آن نشان می دهد ، با این حال جمله « رعایت ادب الهی » و مثالی كه زده شده ، قیاسی بشری به نظر می رسد.

برداشت دقیق تر و فنی تر و علمی تر از این آیه را در تحلیل « مالك بن نبی » نویسنده نو گرای ِ متفكر و مبارزِ بزرگِ الجزائری در كتاب « پدیده قرآنی » می توان یافت كه مناقضات بین وحی قرآنی و « من ِ» محمد یا استعداد و گرایش طبیعی او را با آنچه وی را در حالت پذیرندگی وحی قرار می داد به روشنی بیان كرده است: « در آغاز رسالت ، هنگامی كه پیامبر خود را در حالت پذیرش وحی می یافت ، طبیعتاً حافظه اش را به كار می گرفت تا آیات را به تناسب وحی شدنشان حفظ نماید. این عمل ، یك رفتار غریزی و ماشینی بوده مثل هركس كه به دیگری گوش می دارد و می خواهد گفتار او را حفظ نماید و به همین دلیل گفتار را در دل خود تكرار می نماید. تكرار كردن ، در واقع ، اجرای یك عمل ذهنی غریزی و فطری اساسی است . . .
این عمل به طور طبیعی از خود « من » در هر مرحله ای از آگاهی باشد سرچشمه می گیرد. . . آیه بالا دقیقاً در جهت عكس و بر خلاف رفتار طبیعی محمد نازل می شود ، چه وی برای تكرار و حفظ كلماتی كه در فضای ذهن او پدیدار می شوند و ذهن او را با طنین آهنگین خود، تحریك كرده و متمركز ساخته اند تا حدی اراده خود را آزاد گذارده است . . . و به این دلیل ، آیه قصد دارد كه در وجود محمد فعالیت آزادانه حافظه را – كه مكانیسم آن دقیقاً در « تكرار منع شده » است ، حذف نماید. . . بدین ترتیب ، آیه باز هم فراتر می رود ، نه تنها قدرت اختیار و اراده انسانی و تمایل موجود در محمد برای عمل ذهنی غریزی ( حفظ آیات ) را ، بلكه حتی قانون روانی فعالیت « حافظه » را نیز در بر می گیرد و منع می نماید . . . تضاد دوگانه این آیه با تمایل طبیعی محمد و با قانون كلی حافظه ، به نحوی خاص غرابت و شگفت انگیزی پدیده ای را مطرح می سازد كه بدین ترتیب ، در زمینه ای مطلق و مستقل از عوامل مؤثر روانی و زمانی جایگزین می گردد، در نتیجه ، این تضاد دوگانه ، ویژگی ماورائی و مطلق پدیده قرآن را مشخص می نماید.» (۲۱) پدیده فوق شبیه نوشتن متنی عالمانه به دست فردی عامی و بی سواد است كه به عنوان « مدیوم » تحت تأثیر هیپنوتیزم و القای روانی در حالت خواب قرار گرفته باشد، یا كسی كه با چشمان بسته نیمه های شب از بستر خارج شده و مسیری مشخص را به راحتی طی كرده باشد. (۲۲) در این مورد گوئی اندام و اعضاء و جوارح او در اختیار نیروئی بیرونی است و به اراده او حركت می كند. آیا می توان گفت پیامبر در اخذ و انتقال وحی شبیه دستگاههای ضبط و پخش عمل كرده است؟

ما هر قدر ذهن پیامبر را پاك و خالص و حافظه او را نیرومند و خطا پذیر تصور كنیم ، نمی توانیم نسبی بودن ظرفیت درك و فهم انسان و تأثیر زمینه های تجربی و تربیتی او را در آنچه می فهمد نادیده بگیریم. در این صورت جریان وحی همچون آب خالصی كه از منشآ جوشش و جریان خود به تدریج رنگ و رسوب بستر را می گیرد ، سخنان پیامبر تلقی او از كلام الهی و درك و فهمی نسبی ، با توجه به امی بودن آن رسول ، محسوب می گشت ، نه عین كلام الهی و آنچه برای هدایت بشر تا آخرت نازل شده است.

شكیب نه شتاب: طه ۱۱۴
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَى إِلَیْكَ وَحْیُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا
پس خداوندِ پادشاهِ حقِ برتر و بالاتر است و تو به خواندن ( آنچه بر تو وحی می شود ) قبل از اتمام آن شتاب مكن و بگو پروردگارا علم مرا بیفزای. این آیه نیز همچون آیه ۱۱۶ سوره قیامت رسول را از شتاب برای خواندن آنچه بر او الهام می شود ، قبل از انقضای وحی ، باز می دارد و انگیزه اش را برای علم بیشتر افزایش می دهد.
آیا چنین توصیه ای اگر محتوای وحی محصول تراوشات فكری و تجربه و تفكر و تلاش های سیاسی اجتماعی پیامبر بود معنائی داشت؟

كدام منطق ممانعت از شتاب و شكوفائی ذهن خلاق و جرقه های جستجو گرانه را می پذیرند؟
در این صورت ، مطالبِ علمیِ فراوان قرآن را كه دور از ذهن معاصرین پیامبر بوده است ، چگونه می توان توجیه كرد؟

به قول « موریس بوكای » پزشك عالیقدر فرانسوى: « نمی توان پذیرفت كه بسیاری از مطالب قرآنی كه جنبه علمی دارند ، با توجه به درجه آگاهی و معلومات در زمان محمد(ص ) اثر یك انسان باشد. . . بدین ترتیب كاملاً معقول و صحیح است كه نه تنها قرآن را به عنوان یك وحی بپذیریم ، بلكه حتی به اصالت تضمین شده ای كه عرضه می دارد، و وجود قضایای علمی كه پس از تحقیق در زمان ما به عنوان یك شكست برای فرضیات بشری تلقی می شود، برای « وحی قرآنی » نیز مكانی كاملاً ممتاز قائل شویم.»
مكانیسم محافظت كننده از وحى ( در برابر عوامل بیرونی و درونی ذهن پیامبر ) سوره جن ۲۶ تا ۲۸
عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا .
إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُكُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا .
لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا .

( خداوند ) ، دانایِ پنهانی های عالم است و هیچ كس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد.
مگر رسولی را كه پسندیده باشد ، ( در این صورت حتماً ) رصدی ( نیروی نگهبان و مراقبی ) از پیش رو و پشت سر ( مسیر بین گیرنده وحی تا مردم و بین مبدأ وحی تا رسول ) داخلِ ( سیستم ) می كند.
تا بداند ( اطمینان حاصل نماید ) رسالت پروردگارشان ( انتقال وحی به مردم را ) ابلاغ كرده اند یا نه ، خداوند به انچه در ( اندیشه و دل ) آنان است ، احاطه كامل دارد و به شماره ( كمیت ) هر چیز در عالم آگاه است. از آیات فوق اجمالاً نتایج مهم زیر استنباط می شود:
۱- خداوند رصدی ( نیرو یا فرشته ای ) بر رسولان گیرنده وحی می گمارد تا آنچه را بر آنان وحی می شود ، بدون كم و كاست و دخالت ذهن و اندیشه به مردم ابلاغ نمایند.
۲- این رصد ، هم مسیر ابلاغ به مردم را حفاظت می كند و هم مسیر مبدأ صدور تا گیرنده وحی ، یعنی جبرئیل را (بین یدیه و من خلفه )
۳-ظرفیت های ذهنی گیرندگان وحی و میزان معلومات و تجربیات زندگی آنها برای فرستنده وحی كاملاً آشكار است و او احاطه كامل به افكار و اندیشه های آنان دارد، لذا می تواند از نفوذ نظریات و برداشت های شخصی آنان در محتوای وحی ممانعت نماید.
۴- عدد اشیاء ، یعنی نظام مقداری همه چیز ، از جمله وحی و مباحث هدایتی ، نزد خدا شمرده شده و متناسب و مقدر است. بنابر این ، نمی تواند تابع تلقی ذهنی و استنباط های مستقل و پیش بینی نشده و خارج از نظام تقدیریِ فرد گیرنده باشد. مرحوم طباطبائی ذیل این آیه در تفسیر المیزان گفته است: « سلوك رصد پیش رو و پشت سر رسول برای حفظ وحی از هر تخلیط و تغییر دادن ، یعنی كم و زیاد كردن است . . . برای این رصد می گماریم تا محقق شود كه رسولان رسالاتِ پروردگارشان را به مردم ابلاغ كرده اند و بدون تغییر و تبدیل ابلاغ كرده اند. . . آیه شریفه می رساند كه وحی خدا ، از مصدر وحی گرفته تا نفس رسول و از رسول گرفته تا مردم ، از هرگونه تغییر و تبدیلی ایمن است.» طباطبائی مفهوم تعبیر « بین یدیه و من خلفه » را « امتداد و مسافت موهومی دانسته كه انسان از شنیدن كلمه رسالت در ذهن خود تصور می كند». « بین یدیه » ، یعنی مردمی كه رسول به سوی آنها فرستاده شده و « من خلفه » یعنی مصدر وحی.
تضمین حفاظت ابدی در برابر عوامل ابطال كننده علاوه بر آیات ۲۶ تا ۲۸ سوره جن كه مكانیسم محافظت كننده از وحی را از طریق «رصد» ( نیرو یا فرشته محافظت كننده » بیان می كند ، آیات دیگری نیز بر تضمین سلامت وحی ، از دخالت عوامل بیگانه تكیه دارد كه ذیلاً به مهمترین آنها اشاره می كنیم: ۱- حجر ۹
اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
همانا ما خودمان ذكر را نازل كرده و همانا ما خود محافظ آن هستیم.
در این آیه كوتاه ، مسئله محافظت از وحی از چندین طریق ادبی مورد تأكید قرار گرفته است (۲۳) همه این ادوات تأكید نشان می دهد تا چه حد موضوع حفاظت از وحی مهم و محوری می باشد.
منظور از « ما » ( انّا ، نحن ) در آیه فوق خداوند و فرشتگان ، یعنی همه عوامل و نیروهای مؤثر و دست اندر كار جهان هستی ، می باشند كه در حفاظت از « ذكر » ( قرآن ) در برابر عوامل و اندیشه های ابطال پذیر بشری مشاركت دارند.
منظور از حفاظت ، حفاظت مطلق و همیشگی از زمان نزول وحی تا قیام قیامت بوده ، هم ظرفِ پذیرنده وحی ، یعنی قلب پیامبر را شامل می گردد و هم ظرف زمانی ِ پس از ابلاغ و تلاوت آیات برای مردم را ، تا آخر زمان. این سخن را آیه زیر بهتر توضیح می دهد: ۲- فصلت ۴۱ و ۴۲
. . . َإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِیزٌ
لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَكِیمٍ حَمِیدٍ
محققاً آن ( قرآن ) كتابی فراتر ( ابطال ناپذیر ) است. باطل نه از پیش رو ( زمان حال و آینده ) و نه از پشت سر ( گذشته تاریخ ) بر آن راه نمی یابد ، ( چرا كه ) از جانب حكیمی حمید نازل شده است. به تعبیر« المیزان»: «ما بین یدیه و من خلفه» زمان نزول قرآن و عصرهای بعد از آن تا روز قیامت را در بر می گیرد. یعنی قرآن از هر جهت مصون از دستخوش بطلان بوده ، ممكن نیست چیزی كه از قرآن نباشد در آن راه یابد و یا تحریف و تغییر نماید.» اینكه مكانیسم این محافظت چگونه است ، برای ما روشن نیست ، همین قدر گفته شده كه آن حقیقت ، پیام خواندنی دارای مجد و معنائی بس بلند است كه در « لوح محفوظی » قرار گرفته است: بروج ۲۱ و ۲۲
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ . فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ
بلكه این قرآنی مجید است . در لوحی محفوظ. اتفاقات غیر منتظره ای همچون : افك عایشه ، جنگ احزاب ، داستان ابولهب ، شیطنت های منافقین و امثالهم كه به آنها به عنوان حوادث غیر مترقبه و پیش بینی نشده ای كه در شكل گیری قرآن نقش داشته اند ، نگاه می شود ، تماماً محمل ها و مصادیقی برای انتقال پیام بوده اند و اگر چنین حوادثی اتفاق نمی افتد ، در قالب حوادث دیگری این پیام ها منتقل می گردید.
ما اگر شرایع الهی را صد در صد تابع تحولات تدریجی شخصیتی و تجربه تاریخی رسولان بدانیم ، در توجیه تحولاتی كه قرآن از زندگی آنها بیان داشته ، دچار تناقض می شویم.
علوم دقیقه نظم فعلى قرآن را اثبات مى كند آیا جای یك یك سوره ها و آیات به دستور خدا و زیر نظر خاص پیامبر تعیین شده و قطعیت یافته و به همان ترتیبی كه الان در دست ماست تقدس ماورائی دارد، یا بر مبنای دخالت نظر و اجتهاد اصحاب شكل گرفته است؟

اگر در گذشته های دور با فلسفه و كلام و عرفان و ادبیات ، رسیدن به حقیقتِ وحیانی بودن كامل قرآن ، مشكل و محال می نمود، امروز از طریق علوم دقیقه ، بخصوص ریاضیات و آمار و به كمك كامپیوتر و ابزار الكترونیكی ، به نتایجی می توان رسید كه با كنكاش هایِ قابلِ چون و چرایِ عقل نظری ، تفاوت اساسی دارد. در اینجا دیگر ذوق و سلیقه دخالتی ندارد و ارقام و اعدادِ قطعی ، منصفان را مجبور به تسلیم می كند.

ملاحظات « رشاد خلیفه » محقق مصری ، در كشف كد ریاضی قرآن ( هرچند بعد ها ادعاهای باطلی كرد و برخی یافته هایش جای چون و چرا دارد ) حقایق غیر قابل انكاری را آشكار ساخت. مضرب مشترك بودن عدد ۱۹ در ۲۹ سوره ای كه با حروف مقطعه آغاز می شوند ، و صدها شاهد آماری برای اثبات این نكته و نكات ریاضی فراوانی كه توسط او یا شاگردانش مطرح گردید ( از جمله روابط بسیار حیرت آوری كه اعداد ۷ و ۹ و ۴۰ و . . . در قرآن دارند) نشان داد كه حتی یك كلمه را نمی توان در قران جا به جا كرد ، چه آنكه خواسته باشیم اجتهاد اصحاب را در ترتیب فعلی قرآن دخیل بدانیم.

تحقیقات فوق در ایران نیز از جمله توسط آقای دكتر سید محمد فاطمی استاد فیزیك دانشگاه تهران پیگیری و تكمیل گردید و در سال ۱۳۷۲ در مجموعه ای به نام « آیت كبری » همراه با دهها جدول و نمودار با صدها رابطه شگفت آور ریاضی عرضه گردید.

نویسنده دیگر مصری « عبدالرزاق نوفل » در كتاب « معجزات عددی قرآن » به حدود ۱۵۰ رابطه یا تساوی عددی در قرآن اشاره كرده همچون تساوی واژه های متضاد : دنیا و آخرت ، صبر و شكر ، زن و مرد، شیطان و فرشته و . . . همچنین تكرار ۳۶۵ بار كلمه یوم ( مساوی تعداد روزهای سال ) ، ۱۲ بار كلمه شهر ( تعداد ماه های سال ) و . . . روشنگر این حقیقت اند.

كتاب « سیر تحول قرآن » (۲۴) كه از زاویه و با متدی دیگر در جستجوی كشف ترتیب نزول آیات سوره های قرآن بوده ، بدون پیش داوری و فرضیه ذهنی قبلی و تحمیل تئوری و تمایلات اعتقادى، به نتایجی رسیده است كه نشان می دهد تعداد كلمات و آیات نازل شده در ظرف ذهن پیامبر ، در تمامی بیست و سه سال رسالت ، چه آن زمان كه پیامبر فقط خدیجه ( س ) و علی ( ع ) را در كنار داشت و مذهبش مخفی بود، چه آن زمان كه دعوتش علنی گشت و اسلام شبه جزیره را فرا گرفت و هر ماه در جنگ و جریانی اجتماعی بود و مناسباتی با دنیای آن روز پیدا كرد ، در همه حال ثابت و یكنواخت و « كیلی » ثابت ! داشته است ، این سخن یعنی استقلال وحی از تجربه درونی و بیرونی پیامبر !

جناب دكتر سروش عزیز،

با عذر خواهی از تصدیع و طولانی شدن كلام و با دعای سلامتی و سعادت و سبقت و سرعت در نیل به مغفرت و رحمت الهی برای شما ، سخن خود را با تكرار آیه ای كه در ابتدای مطلب آوردم، و دعائی كه از زبان راسخین علم به دنبال آن آمده است ، ختم می كنم: . . . و راسخان ( ریشه داران ) در علم گویند:

بدان باور داریم ، همه كتاب از جانب پروردگار ماست ، و تنها خردمندان پذیرای این پندند.
پروردگارا ، دل های ما را پس از آنكه هدایتمان كردی دستخوش انحراف مگردان
(تا دركشف مبهمات قرآن دچار لغزش نشویم) و از جانب خویش رحمتی بر ما ارزانی دار
كه بخشاینده توئی ، تو

عبدالعلى بازرگان
اسفند ۱۳۸۶
 

بستن http://www.modarair.com/news/گفتگو/1393-12-13-14-47-53.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 496072     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: