نام شما:
ایمیل مقصد:

مهدی شجاع : ضرورت پذیرش مسئولیت اجتماعی توسط روشنفکران

مهدی شجاع : ضرورت پذیرش مسئولیت اجتماعی توسط روشنفکران


گروه: میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع.
تاریخ درج: 1392/8/11
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0
مهدی شجاع، پژوهشگر اجتماعی یادداشتی را برای «سلام نو» ارسال کرده که در ادامه می‌خوانید:
 
روشنفکر واقعی، از جامعه قهر نمی‌کند، اگر چه مصائب زیاد ببیند، اگر چه او را به چوب برانند. روشنفکر در داخل مرداب هم به روشنگری خود ادامه می‌دهد و امید دارد که این مرداب را به گلستان تبدیل نماید؛ اگر اعتقادی به مردم داشته باشد مسوولیت اجتماعی روشنفکران، ایجاب می‌کند که به پرورش نیروهای روشنفکر بپردازند تا آن‌ها نقش پل واسط بین نخبگان و عوام‌الناس را برعهده بگیرند و سطح آگاهی را بازبان ساده به میان توده‌ها ببرند.
 
روشنفکر در تعریف عرفی به کسی اطلاق می‌شود؛ که اولاً «نسبت به وضع موجود معترض است»، ثانیاً «می‌کوشد آنچه را که بهتر است، جایگزین وضع نامطلوب جامعه کند»
 
در هر جامعه‌ای، معمولاً سه دسته افراد زندگی می‌کنند؛ آدم‌هایی که تولید فکر نمی‌کنند و بیشتر دنباله رو هستند، کسانی که خود به تولید فکر و اندیشه می‌پردازند و همچون چراغی راهنمای جامعه هستند و بالاخره کسانی که نه خود تولید فکر می‌کنند و نه از فکر دیگران استفاده می‌کنند، این‌ها کسانی هستند که باری به هر جهت زندگی می‌کنند.
 
در هر جامعه‌ای کسانی که به تولید فکر و اندیشه می‌پردازند، بسیار اندک هستند که اصطلاحاً به آن‌ها روشنفکر می‌گویند. روشنفکر، نه مطیع محض افکار جامعه است و نه باری به هر جهت زندگی‌می‌کند. این قبیل افراد معمولاً سرمایه‌های انسانی هر جامعه به حساب می‌آیند؛ سرمایه‌هایی که جامعه با بهره گیری از افکار نو و تولیدی آن‌ها، از کجروی‌ها رهایی پیدا می‌کند و راه اصلی را می‌یابد.
 
جامعهٔ رو به تکامل، جامعه‌ای است که روشنفکران آن جامعه، نقش اصلی را در آن ایفا می‌کنند و برعکس جامعه‌ای که رو به انحطاط می‌رود، جامعه‌ای است که قادر نیست از افکاراندیشمندان و روشنفکران خود استفاده کند. 
 
روشنفکران بر‌تر، معمولاً از مرزهای جغرافیایی خود فرا‌تر می‌روند و تاثیر گذار بر همه جوامع انسانی هستند. به عنوان مثال ماکس وبر، به عنوان یک روشنفکر، هرگز متعلق به مردم خود نیست؛ بلکه هم اکنون افکار و اندیشه‌های وی در بسیاری از کشور‌ها تدریس می‌شود؛ در مقابل روشنفکرانی هستند که در محیط زندگی خود نیز ناشناخته هستندو اگر چه ممکن است صاحب دیدگاهی تازه باشند اما قدرت انتقال اندیشه‌های خود را ندارند.
 
سال‌ها پیش مرحوم شریعتی، رسالت روشنفکر را «تحقق یک پروژه‌ رهایی بخش» می‌دانست و معتقد بود که «روشنفکران برای این پروژه باید تلاش کنند». وی، تمام عمر خود را وقف آگاهی و رهایی بخشی کرد و چون به نیروهای خود اعتماد داشت، توانست اعتماد مردمان جامعه را نیز بدست آورد.
 
متاسفانه امروز روشنفکران جامعه ما، اعتماد خود را به اصلاح جامعه از دست داده‌اند و به واسطه برخوردهای صورت گرفته، ترجیح می‌دهند که بیشتر «تقیّه کنند». به باور این‌ها، هرگاه جامعه به آن‌ها نیازداشته به سراغشان خواهد آمد، در حالی که جامعه هرگز به سراغ روشنفکران خود نمی‌رود؛ بلکه این روشنفکران هستند که به سوی افراد جامعه باید بروند تا با ایجاد هوشیاری و آگاهی بخشی، رهایی آن‌ها را تضمین کنند. 
 
شکست پی درپی نهضت‌های روشنفکری در ایران، شرایطی را در کشور فراهم کرده است که جامعه فعّال و فرهنگی ایرانیان، پس از انقلاب مشروطه، آرمانگرا و اتوپیاگرا باشد و برای همین روشنفکران ایران معمولاً از دردهایی سخن گفته‌اند که درد مردم نبوده است و اگر نقدی هم کرده‌اند، نقد هر آنچه هست نبوده، بلکه نقد هر آنچه باید باشد، بوده است. 
 
روشنفکر امروز ایران، مسوولیت اجتماعی خود را فراموش کرده و بیشتر به دنبال کسب قدرت است.در این شرایط درست است می‌تواند فرایند پروژه‌ رهایی بخشی را سرعت دهد؛ ولی ازعمق آگاهی جامعه‌ می‌کاهد.
 
در گذشته اگر مکتب خانه‌ها به این امر مهم می‌پرداختند، اما امروز حتی دانشگاه‌ها نیز از انجام این مهم باز مانده‌اند.چراکه در دانشگاه‌ها، روشنفکران یا جایی ندارند و یا اگر حاضر باشند، اجازه صحبت پیدا نمی‌کنند؛ بنابراین لازم است حلقه‌های اندیشه در درون جامعه تشکیل شود. مثل تمام حلقه‌هایی که قبلاً به نام جلسات مختلف تشکیل می‌شد و نخبگان جامعه اندیشه‌های خود را در جامعه ساری و جاری می‌کردند و دانشجویان حاضر نیز مثل جویبارهایی که از سرچشمه‌ای تغذیه شوند، افکار و اندیشه‌های نو را به میان توده‌ها می‌بردند. اما امروز روشنفکر جهان سومی و نوعاً ایرانیهم می‌خواهد از مزایای روشنفکری برخوردار باشد و مردم وی را به عنوان روشنفکر بشناسند و هم حاضر نیست کتابخانه و سالن خانه خود را به مرکز تدریس تبدیل کند و جویبارها را ایجاد نماید. او منتظر است دیگری سالن مجلّل تهیه کند، تریبون بگذارد، پذیرایی کند و وی کلمات روشنفکران را واکاوی نماید.
 
اگر یک دهه پیش روشنفکران همه به دور یک رسانه جمع می‌شدند، اکنون نیز باید این کار صورت گیرد و قهر روشنفکران از حلقه‌های مطبوعات به آشتی تبدیل شود؛ البته اگر روشنفکری باشد که دغدغه اجتماعی داشته باشد کار پیش می‌رود و اگرنه خیلی‌ها هستند که برخود نام روشنفکر گذاشته‌اند، اما نه می‌نویسند ونه می‌گویند. فقط مطالعه‌ می‌کنند و هیچ نقشی هم در آگاهی مردم ندارند. 
 

برخی از روشنفکران جامعه، پس از سال‌ها تلاش در جهت آگاهی بخشی به جامعه، به پایان خط رسیده‌اند و فکرمی‌کنند کههمسالان آن‌ها، قلّه‌های اقتصاد و رفاه را فتح کرده‌اند، ولی آن‌ها فقط به تولید فکر پرداخته‌اند واکنون پشیمان شده و به دور اهل قدرت جمع شده‌اند تا به نان و نوایی برسند یا قدرتی پیدا کنند و مناسبی را اشغال نمایند.غافل از اینکه قدرتمندان، سرسازگاری با روشنفکران را ندارند و آن‌ها را نمی‌توانند برای همیشه تحمل کنند و بیشتر به دنبال توجه می‌گردند تا خوش فکری. آن‌ها کسی را می‌خواهند که بدون فکر، مطیع اوامر بی‌چون و چرای آن‌ها باشد و کدام روشنفکر می‌تواند دستور بی‌فکری را بگیرد و اجرا کند و فکر او را آزار ندهد

بستن http://www.modarair.com/news/میراث/مهدی-شجاع.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 494622     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: