نام شما:
ایمیل مقصد:

در آستانه 11 اردیبهشت روز جهانی کارگر- کارگری در ابرها/ روی خط خطر/ اینجا طبقه 18+، کارگران با مشکلات فراوان مشغول کارند...

در آستانه 11 اردیبهشت روز جهانی کارگر- کارگری در ابرها/ روی خط خطر/ اینجا طبقه 18+، کارگران با مشکلات فراوان مشغول کارند...


گروه: میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع.
تاریخ درج: 1394/2/9
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

خيلي وقت است صبح‌ها زود بيدار مي‌شود خورشيد كه نزده، وقتي كه هنوز از ترافيك و هياهوي صبحگاهي خيابان‌ها خبري نيست از خانه مي‌زند بيرون...
 
روزهای کاری برایش زودتر از بقیه شروع می‌شود و کمی دیرتر تمام، که در این صورت نه تنها ناراضی است بلکه با تمام وجود شکرگذار از اینکه امروز کاری داشته برای انجام دادن و تا فردا باز خدا بزرگ است، البته اگر فردایی باشد...
 
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)- منطقه خراسان، باز هم 11 اردیبهشت و روز جهانی کارگر بهانه‌ای می‌شود تا به سراغ این قشر همیشه مظلوم بروم، «کارگر» واژه مقدسِ مظلومِ بر روي كاغذ مانده‌ای که خيلي‌هايمان علی‌رغم آنچه وانمود می‌کنیم فراموشش كرده‌ايم و اين واژه حالا برايمان خلاصه مي‌شود در همان سالي يك بار و برگزاري چند مراسم و اعطای لوح تقدير‌هاي الكي و … بعد هم تمام. 
 
 دوباره از روز بعد كارگر است و باز هم همان مشکلات تکراری، امسال كه رفتم ببینمشان، دوباره همان گلايه‌ها بود همان كمبود كار، دستمزد پايين، عدم پرداخت حق بيمه توسط كارفرما، ‌عدم امنيت شغلي، عدم…عدم… عدم... و من انديشيدم چند بار بايد اين عدم‌ها را تكرار كنم تا چراغ زندگيشان پرنورتر شود.

سکانس اول، یک پروژه تجاری_اداری در حال ساخت
 
در طبقه 3+ ايستاده‌ام كارگران در ارتفاع مشغول جوشكاري‌اند، باد مي‌وزد مهندس بستن كمربند ايمني را به همه گوشزد مي‌كند. 
 
 از كمبود كار که از مهندس پروژه مي‌پرسم، می‌گوید: در پروژه‌هاي قبلي دو نفر از كارگرها، كارشناسي كشاورزي و مكانيك داشتند و يكي ارشدMBI! متاسفانه كار نه تنها فقط براي كارگران ماهر و ساده كه براي تحصيل‌كرده‌ها هم كم است.
 
 به سراغ يكي از كارگرهاي روزمزد مي‌روم، اسم مشكلات را كه مي‌آورم بلافاصله مي‌گويد مشكل كه زياد است كدام را بگويم. از اتباع بيگانه گلايه مي‌كند از بيمه‌اي كه نيست از اين روزمزدي و عدم امنيت شغلي و ... حرف‌هايش بسيار است و البته تكراري...
 
فقط تشكر خشك و خالي از دستم برمي‌آيد و گفتن اين جمله كه نگران نباشيد همه چيز درست مي‌شود.
 
همان‌طور كه به یکی از قالب‌بندها كه در يك طبقه پايين‌تر بین زمين و هوا در حال كار است خيره شدم يك حساب سرانگشتي مي‌كنم، اگر در حالت خيلي خوشبينانه تمام روزهاي هفته را كار داشته باشد نهايتا يك ميليون درآمد خواهد داشت، يك ميليون ناقابل… راستي خط فقر دقيقا كجا بود!؟
 
 رو میکنم به مهندس ایمنی و از دلخراش‌ترين حادثه‌اي كه طي اين چند سال شاهد آن بوده مي‌پرسم، چند لحظه سكوت… كمي چهره‌اش را در هم مي‌كشد، دو سال پيش بود كه يكي از كارگران از ارتفاع 60 متري پرت شد وقتي براي تنفس مصنوعی بالاي سرش رفتم از بيني  و دهانش خون بيرون مي‌زد… تمام كرده بود.

سکانس دوم_ پروژه مسکونی در حال ساخت
 
هر روز صبح كه از خانه مي‌زنم بيرون 1000 تومان صدقه مي‌دهم شب كه سالم بر مي‌گردم خدا را شكر مي‌كنم. اولين جملاتي بود كه بلافاصله بعد از شنيدن جمله «از مشكلاتتان بگوييد» به زبان آورد، جوشكار اسكلت است در ارتفاع 90 متري روي تير‌آهن راه مي‌رود نگاهش كه مي‌كنم از فاصله دور پراز استرس مي‌شوم از كمربند هم خبري نيست، بيفتد كارش تمام است.
 
 از حقوقش كه مي‌پرسم مي‌گويد روزي نهايتا 50 هزار تومان و اين حقوق يك كارگر ساده است، در حالی که جوشكاري اسكلت جزو مشاغل سخت و زيان‌آور محسوب مي‌شود و ما بايد پس از 20 سال كار بازنشست شويم اما چون روز مزد كار مي‌كنيم و بيمه روزانه و به عنوان يك كارگر ساده براي ما حساب مي‌شود از بازنشستگي پس از 30 سال كار هم خبري نيست و اين قبیل مسائل معمولا از ديد بازرسان كار پنهان مي‌ماند.
 
از مهندس ايمني پروژه در مورد كمربند ايمني كارگران ارتفاع که مي‌پرسم، مي‌گويد: بايد بين تيرآهن‌ها سیم بوكسل بسته شود تا كمربند ايمني كارگران كه در ارتفاع روي تيرآهن‌ها حركت مي‌كنند به آن بسته شود، به این سیم‌ها در اصطلاح لاين لایف يا خط زندگي مي‌گويند، اما متاسفانه كارفرما و پيمانكار مسئوليت ايجاد لاین لایف كارگران ارتفاع را به عهده نمي‌گيرند و در نهايت دود اين شانه خالي كردن مسئوليت به چشم كارگران مي‌رود.
 
وي بر دشواري‌ كار كارگران ارتفاع تاكيد مي‌كند و مي‌گويد: كارگران ارتفاع در شرايط واقعا سختي كار مي‌كنند اينجا به دليل ارتفاع زياد در مواقع آلودگي هوا يك لايه سربي ايجاد مي‌شود كه تنفس را مشكل مي‌كند علاوه بر اين انجام اين كار سخت در ارتفاع زياد بدون كمربند ايمني در سرماي وحشتناك زمستان و گرماي شديد تابستان واقع طاقت‌فرساست.
 
مهندس ايمني اين پروژه  كه دل پري از اجحاف به حق كارگران و به خصوصي كارگران ارتفاع دارد در ادامه خاطرنشان مي‌كند: اين كارگران روزمزد هستند و هيچ روز تعطيلي ندارند، در شرايط سخت كار مي‌كنند و در نهايت حقوق آنان نسبت به خطري كه متحمل مي‌شوند واقعا كم است.
 
روبه جوشكار اسكلت مي‌كنم و مي‌پرسم خب با اين حقوق كم و شرايط سخت كاري وقتي حتي از بيمه هم آن طور كه بايد خبري نيست، چرا تن به اين كار مي‌دهيد؟ جواب يك كلمه است، كوتاه و صريح: مجبوريم.
 
وي كه از وضعيت كمبود كار به شدت گلايه‌مند است، ادامه مي‌دهد: كارگر حق انتخاب ندارد چرا كه فرصت‌هاي شغلي كم است و زماني كه از شرايط گلايه مي‌كند تنها يك جمله تكراري مي‌شنود،«ناراحتي از فردا نيا سركار!» و خب چون كار خيلي كم است مجبوريم با همين شرايط بسازيم.
 
صحبت‌هايمان تمام مي‌شود از من تشكر مي‌كند و دوباره باز مي‌گردد روي تيرآهن‌ها. نگاه نگرانم را از او مي‌دزدم و روبه مهندس ايمني مي‌پرسم تا به حال حادثه ‌دلخراشي ديده‌ايد؟ با پوزخندي تلخ مي‌گويد: بارها.
 
ادامه می‌دهد: همين چند وقت پيش بود كه بازوي جرثقيل در يكي از پروژه‌هاي بزرگ مشهد شكست و روي يكي از كارگرها افتاد، كارگر بیچاره به حدي له شده بود كه تا چند روز نمي‌توانستند بقاياي او را از زير بازوي اسكلت خارج كنند.
 
دوباره به فكر فرو مي‌رود و پس از چند ثانيه انگار چيزي به خاطرش رسيده باشد، ادامه مي‌دهد: يك بار ديگر هم سنگ فرز در رفته بود و سر يكي از كارگرها را نصف كرد، در يكي از پروژه‌ها هم ميلگرد از طبقه 17+ آزاد شده بود و جمجمه يكي از كارگران را سوراخ كرد، یکبار دیگر هم...
 
چهره در هم رفته‌ام را كه مي‌بيند با لبخندي مي‌گويد خب خودتان گفتيد از حوادث دلخراش بگويم! و من فقط سكوت مي‌كنم و دوباره نگاه نگرانم را روانه كارگراني مي‌كنم كه در وزش ملايم ولي سوزناك باد روي تيرآهن‌ها راه مي‌روند، اختلاف دما در این ارتفاع کاملا مشهود است.
 
مهندس ايمني پروژه در خصوص فراواني حوادثي كه در ساختمان‌ها و به خصوص برج‌ها اتفاق مي‌افتد، مي‌گويد: خطراتي كه در صنعت پتروشيمي و گاز وجود دارد 10 برابر خطرات ساختمان است اما حوادث آنجا به حدي كم است كه با حوادث ساختمان قابل مقايسه نيست.
 
وي در خصوص علت اين امر،عنوان مي‌كند: فرهنگ ايمني در اين صنايع كاملا جاافتاده است و مهندس ايمني در آنجا تصميم گيرنده است اما ما در پروژه‌هاي ساختماني حقوق‌بگير رئيس كارگاه هستيم و بعضا مجبوريم با رئيس كارگاه كنار بيایيم!
 
 مسئول ایمنی پروژه در ادامه می‌گوید: در پروژه‌های بزرگ پيمانكار اصلي با پيمانكاران خرد قرارداد مي بنددند و به کارگیری كارگران به عهده پيمانكاران خرد است، اين پيمانكارها غالبا دو برابر پولي كه به كارگر مي‌دهند از پيمانكار اصلي دريافت مي‌كنند و در اين بين در حق كارگران اجحاف مي‌شود اين پيمانكاران حتي هزينه لباس كار و كفش ايمني را نيز دريافت مي‌كنند اما براي كارگران لباس و كفش نمي‌خرند. 
 
او ادامه مي‌دهد: وقتي يك كارگر 70 ساله را در حال کار مي‌بينيد فقط مي‌شود يك نتيجه گرفت، آن هم اينكه حق بیمه آنان درست پرداخت نشده است چرا که اگر حق بيمه اين پيرمرد 70 ساله كه از سال 56 در حال كار است درست پرداخت مي‌شد او حالا بازنشست بود و مجبور نبود از كساني كه همسن نوه‌اش هستند دستور بگيرد.

از بين حرف‌هاي مهندس كه نامش به خواست خودش محفوظ است مي‌فهمم يك ماه پيش يكي از كارگران اين پروژه از ارتفاع سقوط كرده و از ناحيه كمر به پايين فلج است، فرصت را مغتنم مي‌شمارم و سوالي كه هميشه در مورد حوادث ذهنم را قلقلك مي‌داده به زبان مي‌آورم:

مهندس، قضيه رشوه به بازرسان كار چقدر صحت دارد؟! 
 
 پوزخندي مي‌زند و داستان را اينگونه برايم شرح مي‌دهد: حدود يك ماه پيش بود كه متاسفانه يكي از كارگران اين پروژه از ارتفاع سقوط كرد و پس از چند روز بستري در ICU و انجام چند عمل جراحي مشخص شد براي هميشه از ناحيه كمر به پايين فلج شده است، بازرس اداره كار كه براي بازرسي سر پروژه حاضر شده بود پس از بازرسي روبه رئيس كارگاه كرد و گفت: خواهرزاده من مهندس عمران خوانده و بیكار است، اگر بتوانید براي او در اين پروژه كاري جور كنيد از اين گزارش صرف نظر مي‌كنم؟!
 
چشمان گرد شده‌ام را كه مي‌بينيد با پوزخندي ادامه مي‌دهد، قوانين خيلي خوبي داريم اما متاسفانه در اجرا و نظارت دچار مشكلات جدي هستيم و از این مسایل به وفور اتفاق می‌افتد.
 
وي ادامه مي‌دهد: دل آن كارگري كه گوشه بيمارستان افتاده و براي هميشه فلج شده است به گزارش بازرس اداره كار خوش‌است، آن وقت بازرس حاضر است از حق كارگر در ازاي فراهم شدن كار براي خواهرزاده‌اش چشم پوشي كند و خب معلوم است كه كارفرما هم از خدا مي‌خواهد!
 
براي بازگشت به طبقه همكف سوار آسانسور مي‌شويم راننده آسانسور پيرمرد جا افتاده‌ای است بعد از اينكه مي‌فهمند خبرنگارم خودش سر صحبت را باز مي‌كند: از سال 56 در پروژه‌ها و شركت‌های مختلف كار كرده‌ام اما در هر جا به ازاي هر 2-3 سال فقط چند ماه بيمه شده‌ام و حالا پس از 38 سال كار هنوز بازنشسته نشده‌ام، پس از اين همه سال  كار سخت تنها 28 سال بيمه و آن هم به عنوان كارگر عادي برايم رد شده است، با اين وجود اين همه مشكلات روزكارگر به معناي واقعي براي ما وجود ندارد.
 
آسانسور با سر و صداي زيادي مي‌ايستد، پياده كه مي‌شويم مهندس ايمني مي‌گويد كار طولاني‌مدت با اين آسانسورها به دليل ارتعاشات زياد، خون را رقيق مي‌كند لذا مسئول آسانسور از نظر ايمني بايد هر سه ساعت يك بار استراحت كند اما پيرمردي كه ديديد از ساعت 7 و نيم صبح تا پاسي از شب فقط حدود 2 ساعت براي صرف صبحانه و ناهار وقت استراحت دارد.
 
از برج كه بيرون مي‌زنم دوباره به ارتفاع آن نگا مي‌كنم و به اين مي‌انديشم که همه ما مي‌دانيم كارگر بايد باشد تا كار ما راه بيفتد تا ساختمان‌ها و برج‌ها و آسمان‌خراش‌هايمان بالا برود تا چمن‌هاي وسط بلوار آبياري شود، تونل‌ها حفر شود، ناني پخته شود و تا زندگي جريان داشته باشد، اما اين را نمي‌دانم كه با اين وجود، چرا از هيچ تلاشي براي پايمال كردن حق‌شان فروگذار نمي‌كنيم.
 
آنجا در طبقه 18+ كارگران با مشكلات فراوان مشغول كارند...
 
 

اسامی بازرس خاطی و سایر مصاحبه‌شونده‌ها نزد خبرگزاری ایسنا محفوظ است.
 
 
 
تهیه و تنظیم گزارش از عاطفه چوپان، خبرنگار ایسنا- منطقه خراسان
 

 

بستن http://www.modarair.com/news/میراث/روز-جهانی-کارگر.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 498299     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: