نام شما:
ایمیل مقصد:

آرمان هاي اصلاحات سر جايش است / گفت و گو با محمد رضا خاتمي درباره انتخابات 24 خرداد و ماه هاي پس از آن

آرمان هاي اصلاحات سر جايش است / گفت و گو با محمد رضا خاتمي درباره انتخابات 24 خرداد و ماه هاي پس از آن


گروه: میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع.
تاریخ درج: 1392/9/10
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 1

نويسنده: ساسان آقايي

 


    
     در طبقه پنجم يكي از قديمي ترين بيمارستان هاي دولتي ايران، دفتر كار كوچك برادر رييس جمهور پيشين ايران قرار دارد. بيمارستاني به شدت شلوغ با مردمي گرفتار بروكراسي اداري و هزينه هاي گران دارو و درمان. «محمدرضا خاتمي» كه رييس بخش كليوي بيمارستان امام در مركزنشين تهران است، خودش مي گويد كه اين «توفيق اجباري» است. وقتي به بيماران و قشرهاي مختلف اجتماعي در بيمارستان اشاره مي كند، مي خندد و به كنايه مي گويد كه «آن وقت مي گويند ما با مردم ارتباط نداريم، خودمان را جدا كرده ايم، من اينجا در دل مردم هستم». شايد همين مجال گرانبهاي زندگي با دردهاي مردم در ساختمان كهنه بيمارستاني باقدمت و پياده بالارفتن از پنج طبقه، وقتي كه آسانسور قديمي به روال هميشگي خراب است، باشد كه محمدرضا خاتمي را پخته تر از هميشه نشان مان مي دهد اما از بخت بد «بلوغ سياسي اصلاح طلبان» كه در اين گفت وگو نشانه هايش هويداست، زماني سراغ آنها آمده كه سوداي قدرت هم از خيلي از آنها رخت بسته است. بازي سياست اما هميشه به يك سان نيست، شايد بخت اصلاح طلبي بار ديگر باز شود و اگر بار ديگر شاهين دولت بر شانه آنها بنشيند، دولت اصلاح طلب ميراثي ماندگار از گذشته داشته باشد.
    
    
     اعتماد ما به خود روحاني است
    
     آزادي زندانيان سياسي با يك امضا ممكن مي شود
    
     دولت اگر خيرنرساند، شر هم نرساند
    
     اميدواريم اين ماه عسل تمام نشود
    
    مردم ميان عارف و روحاني انتخاب كردند
    
    عارف هم كانديداي نهايي ما بود، پيروز مي شد
    
    22 خرداد، يك دوم خرداد ديگر است
    
    مردم پاداش اصلاح طلبان را دادند
    
    اصلاح طلبان به بلوغ رسيده اند
    
    
    صبح تان به خير، گزارش آقاي روحاني را ديديد؟
    بله، از اندك وقت هايي بود كه تلويزيون ايران را ديدم. ا ن شاءالله از اين پس بيشتر هم بشود تلويزيون ايران را ديد.
    
    وقتي گزارش را شنيديد، واكنش تان چه بود، جا خورديد؟ فكر مي كنيد آمار و ارقامي كه آقاي روحاني ارائه داد، حقيقت جاري كشور بود يا بخشي از بخشي گذشت و آمارها مي توانست بدتر از اين هم باشد، رييس جمهور بخشي را به شيريني نگفت. انتظار داشتيد كشور در همين وضعيت باشد يا بدتر از اين وضعيت؟
    فكر نمي كنم فعالان سياسي، اقتصادي و اجتماعي كه در جريان وضعيت كشور قرار دارند از اين گزارش جا خورده باشند. احتمالاكمي روحاني را تحسين كرده اند، به اين دليل كه از بازگو كردن برخي واقعيت ها خودداري كرد چرا كه بخشي از آنچه وجود دارد به راستي تكان دهنده است. اگر اينها را روحاني مي گفت شايد اين نگراني را در مردم ايجاد مي كرد كه آيا اصلامي شود اين همه خرابي را اصلاح كرد يا نه؟ در مجموع گزارش معتدلي بود و همه موردهايي كه بايد گفته مي شد، بيان نشد اما موردهاي اساسي به ويژه در زمينه اقتصاد براي مردم بازگو شد و اگر در باقي زمينه ها هم اشاره داشت آقاي روحاني مي فهميديم كه خرابي در آن حوزه ها هم همين قدر است. من از اين گزارش جا نخوردم و فكر مي كنم براي اينكه ما توقعات خود را كنترل كنيم و بدانيم كه با اين وضعيت كشور، سرعت رشد و پيشرفت تا چه ميزان خواهد بود، گزارشي قابل قبول و منطقي بود.
    
     فكر مي كنيد كه بخش مهمي از اين نابساماني به وجود آمده در بخش هاي مختلف سياسي و سياست خارجي و اجتماعي و به ويژه در بخش اقتصاد مربوط به دولت نهم احمدي نژاد است يا دولت پس از نهم وي؟
    ما وقتي بازتاب هاي اين گزارش را در ميان اصولگرايان مي بينيم، خيلي جالب است كه همه آقايان دارند فرار به جلو مي كنند و اين گزارش را «انتقاد از عملكردهاي دولت احمدي نژاد» مي دانند، خب اين كمي بي انصافي است چون در اين نابساماني ها تنها دولت آقاي احمدي نژاد مقصر نبوده است، اركان و نهادهاي ديگر قدرت هم در اين شرايط تاثير جدي داشتند. مگر زماني كه آقاي احمدي نژاد بر سر كار آمد، بيان نشد يا گفته نشد كه اين دولت برنامه ندارد، ناكارآمد و چه و چه؟ مگر همين شرايط را خيلي ها پيش بيني نكردند. دستگاه هاي مملكتي، اين سازمان هاي عريض و طويل حكومتي پس در اين هشت سال چكار مي كردند؟ بنابراين در اين وضعي كه امروز ايجاد شده است، بايد منصف باشيم تنها آقاي احمدي نژاد مقصر نيست بلكه بسياري از اشخاص و اركان ديگري هم بايد پاسخگو باشند. اين روند از سال 84 شروع شد، روند هم تصاعدي بود، يعني اگر مشكلات كم بود هر روز بيشتر و بيشتر شد و به اينجا رسيد. طبيعي بود كه حوادث سال 88 به دليل تكميل كردن بي اعتمادي بين حاكميت و جامعه ايراني در تشديد اين روند خيلي موثر بود و البته نتيجه سياست هاي نابجاي دولت در چهار سال اول هم در چهار سال دوم در مسائلي چون برنامه هسته يي، سياست خارجي و... نمايان شد. من اين را يك حلقه به هم پيوسته مي دانم و اگر حوادث سال 88 هم اتفاق نمي افتاد و همان دولت احمدي نژاد ادامه طبيعي مي يافت، كماكان ما همين وضعيت را داشتيم چرا كه اداره كشور ما با عقل و تدبير و برنامه انجام نگرفته بود و با چنين شرايطي هم وضعيت موجود براي هر كشور طبيعي است.
    
     در گزارش آقاي روحاني، يك نقطه خالي و يك حفره وجود داشت. در گزارشي كه داد تنها درباره اقتصاد و دستاوردهاي اخير دولت در پرونده هسته يي صحبت كرد. نگران جاي خالي برنامه هاي دولت براي توسعه فضاي باز سياست داخلي نيستيد؟
    البته آقاي روحاني خودشان هم منصفانه و هم فروتنانه اعلام كردند كه ما براي سياست داخلي و براي مساله هايي چون مسائل فرهنگي هنوز فعاليت خاصي انجام نداده ايم و تنها كاري كه انجام گرفته برداشتن آن فضاي امنيتي و مداخله گرايانه دولت در اين حوزه ها بوده است. خود اين هم دستاورد مباركي است...
    
     سايه فضاي امنيتي از سر اصلاح طلبان و شما در جبهه مشاركت برداشته شده؟
    بايد انصاف داشته باشيم، فضاي ويژه يي كه وجود داشت، امروز به فضاي قابل قبول سياسي تبديل شده است. آن فشارها، آن تنگناها و آن مداخله گري هايي كه در فضاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي و فعالان داشتند، كمرنگ شده اما آنكه بگوييم يك اقدام فعالانه و با برنامه يي وجود داشته براي رسيدن به اين مسير، هنوز شاهد آن نبوده ايم. خود دستاورد كنوني نتيجه ؟خرداد است: آنقدر 24 خرداد در جامعه پرطنين بوده كه خود به خود اين دستاورد را براي كشور داشته است. البته آقاي روحاني اهداف خيلي بلندي را براي توسعه سياسي و فرهنگي تدوين و بيان كردند و برنامه هايي هم براي آن دارند كه اميدواريم شاهد عملي شدن و به اجرا درآمدن آنها باشيم، نه اينكه به خود فعالان سياسي، اجتماعي و فرهنگي واگذار كنند. البته اين نكته را از ياد نبريم كه بايد واقع نگر بود. اگر فضاي سياسي و فرهنگي در دوران احمدي نژاد بسته شده بود اين تنها به سبب دولت احمدي نژاد نبود بلكه قوه مجريه در آن دوران هماهنگ شده بود با ديگر ارگان ها و جريان ها در بستن فضا اما فشار اصلي در همان دوران هم روي فعالان، در حقيقت از سوي ارگان هايي به جز دولت بود، خب دولت احمدي نژاد هم با آنها همراهي مي كرد. براي نمونه همين هيات نظارت بر مطبوعات را ببينيد، سهم دولت در آن چقدر است، چند نفر آن را دولتي ها تشكيل مي دهند؟ قواي ديگر و نهادهاي ديگر به شدت بر اين مسائل تاثيرگذارند. آنچه در 24 خرداد اتفاق افتاده، تنها تغيير قوه مجريه است و روي كار آمدن دولتي كه به آن سياست ها اعتقادي ندارد و در پي اين است كه رويه ها را تغيير دهد اما ما بايد در انتظار بنشينيم تا ببينيم كه نهادهاي ديگر تا چه ميزان اين پيام را دريافت كرده اند. اميدواريم پيام 24 خرداد در اين دستگاه ها هم كارآمد و تاثيرگذار باشد. البته نمي توان اين را هم ناديده گرفت كه دولت در تقابل با نهادهاي ديگر مي تواند آنها را از مشي هاي تند و افراطي باز بدارد و با خود همراه و مشي آنها را تعديل كند اما در هر حال اين واقع نگري را بايد داشت كه هنوز هم اين قوا و ساير نهاد ها مي توانند در راه توسعه فرهنگي چوب لاي چرخ دولت بگذارند و اجازه ندهند آن چيزهايي كه به دنبال آنها هستيم، محقق شوند.
    
     به نظر مي رسد، شما خوشبين هستيد كه آقاي روحاني در 200 روز آينده كه گزارش يك سال دولتش را مي دهد، بخش بزرگي از فعاليت هاي خود را متمركز فضاي داخلي كرده باشد...
    200 روز چرا، ان شاءالله همين هفته بعد...
    
     اين خوش بيني فكر مي كنيد كه المان هاي حقيقي هم دارد؟
    ببينيد ساختن اقتصاد سخت است. در سياست خارجي اعتماد سازي خيلي سخت است اما آزادي زندانيان سياسي كار زيادي ندارد، با يك امضا شدني است. البته گفتم كه اين در اختيار دولت نيست اما تلاش و رايزني هاي او مي تواند منجر به اين اتفاق ها شود. دولت به تنهايي نمي تواند ولي اين را مي تواند كه با تعامل سازنده با ساير نهاد ها و قوه قضاييه، همين مورد را شتاب دهد. شما فكر كنيد كه آزادي زندانيان سياسي تا چقدر فضاي سياسي كشور را تغيير مي دهد، 180 درجه دگرگون خواهد شد. همين كه آقاي روحاني مي گويد كينه نباشد، نفرت نباشد و دوستي و برادري باشد در عين حال كه رقابت باشد، ، با يك اقدام ساده تحقق پيدا مي كند. بنابراين ما صبر داريم: حالاده روز، صد روز، دويست روز، چهار سال. نخستين چيزي كه مي خواهيم اين است كه اين فضا بسته نشود. توسعه سياسي بايد به دست خود فعالين سياسي و نهادها و سازمان ها و احزاب انجام بگيرد، دولت تنها نقشي كه مي تواند داشته باشد، اين است كه سنگ جلوي پاي آنها نيندازد. دولتي كه اينجا مي گويم، به مفهوم حاكميت است كه نبايد سنگ اندازي و كارشكني كند. اگر همين عدم دخالت دولت كه آقاي روحاني بيان كرد، در حوزه هاي فرهنگ و ورزش نباشد، به نظرم جامعه سياسي ما هم اين ظرفيت را دارد كه در راه توسعه سياسي قدم بردارد. من مي خواهم انتظارم را از دولت حداقلي كنم كه اين دولت در اين مسير خيري برساند اما اگر به دليل آرايش سياسي موجود نتوانست خيري برساند، انشاالله شري هم نرساند.
    
    جمله يي گفتيد كه انتظار توسعه سياسي از دولت داشتن نابجاست. فكر مي كنيد كه اين نتيجه تجربه سياسي اصلاح طلبان در اين ؟سال است. به هر ترتيب توسعه سياسي از محورهاي اصلي دولت آقاي خاتمي بود و آن زمان گفته مي شد كه دولت متولي توسعه سياسي است. حالاآن تجربه انگار اصلاح طلبان را واقعگرا كرده است.
    ببينيد من اين تجربه را با توجه به تجربه ساختار قدرت در ايران مي گويم وگرنه از دولت توسعه گرا حتما انتظار مي رود كه توسعه سياسي را هم در دستور كار خود قرار دهد. در همين دولت اصلاحات درست است كه شعارش توسعه سياسي بود اما بيشترين دستاوردش در اقتصاد بود، در زمينه سياست خارجي هم كه يك نتيجه درخشاني داشت. وقتي به آرايش قدرت در ساختار سياسي كشورمان نگاه كنيم، مي فهمم موانع و سدراه ها را، با توجه به تجزيه و تحليل ساختار حقيقي قدرت، خيلي انتظار نداشتم از اين دولت. ما مي گوييم كه نه حمايت مادي كنند، نه حمايت معنوي، من حداقل را گفتم، حداقل اين است كه مانعي در راه ايجاد نكند، حالااگر از نظر وضع قانون است، از نظر به وجود آوردن فضاي امن است يا هر چه كه لازم دارد.
    
    با توجه به اينكه 16 سال پيش اينقدر حداقلي فكر نمي كرديد، مي شود نتيجه گرفت كه اصلاح طلبان به بلوغ رسيده اند؟
    آن زمان هم بلوغ داشتند، نه اينكه الان دچار بلوغ شده اند اما مي شود گفت كه واقعگراتر شده اند. اصلاح طلبان از آرمان هايشان دست نكشيده اند، آرمان هاي ما سر جايشان است اما برآورده شدن اين آرمان ها نيازمند امكانات خاص خودش است. ما به اين نتيجه رسيده ايم كه براي دستيابي به همه آرمان هايمان امكاناتي لازم است كه همه آنها در كشور ما وجود ندارد، بنابراين بيشتر با واقعيت ها سر و كار داريم، توقعات خود را محدود مي كنيم، به اين باور رسيده ايم كه بايد قدم هاي كوچكي برداريم. نمونه اش همين انتخابات 24 خرداد بود كه اصلاح طلبان خيلي حداقلي فكر كردند اما دستاورد خيلي خوبي هم داشت.
    
     اگر بخواهيد در پرانتز جواب دهيد، دولت آقاي روحاني را شبيه دولت آقاي خاتمي مي دانيد يا آقاي هاشمي؟
    هيچ كدام. دولت آقاي روحاني دولت آقاي روحاني است.
    
     از كدام اينها بيشتر ارث برده است؟
    ببينيد من فكر مي كنم كه دولت آقاي روحاني به واقعيت هاي جامعه ما توجه دارد و بايد هم داشته باشد. اين گونه كه فكر كنيم يك دولت تنها دولت توسعه اقتصادي خواهد بود، درست نخواهد بود. اين هم كه بگوييم دولت توسعه سياسي محض هم خواهد بود، اين گونه نخواهد بود. به نظر من آن شعار اصلي اصلاحات و دولت آقاي خاتمي كه اصلاحات به معناي يك توسعه متوازن بود، مدنظر دولت آقاي روحاني قرار دارد، تركيب كابينه هم اين را نشان مي دهد اما مساله مهم در اين است كه اولويت هاي دولت كجاست. كشور در شرايطي است كه مردم از نظر اقتصادي و معيشتي بسيار در تنگنا قرار دارند بنابراين توافق همه عقلابر اين است كه دولت گام هاي نخست خودش را براي مهار تورم، افزايش رشد اقتصادي و اشتغال بردارد. به نظر مي رسد كه دولت متوجه اين نكته هم هست كه بدون نيم نگاهي به توسعه سياسي و اجتماعي، اين توسعه اقتصادي هم روي نخواهد داد. جالب است كه آقاي روحاني در تمامي سخنراني هاي خود تاكيد بر سخنان و آرمان هاي زمان انتخابات خود دارند و مداوم تاكيد مي كند كه من فراموش نكرده ام در حوزه سياست چه گفته ام، در حوزه اجتماعي چه گفته ام. ممكن است كه كمي تاخر و تقدمي داشته باشد، يك اولويت بندي حتما وجود دارد اما فكر مي كنم رسيدن به كمي ثبات در سياست خارجي و آرامش در اقتصاد در اين شرايطي كه سياست هاي اصلي اقتصادي دولت هم تدوين شده، اين انتظار هست كه ما شاهد تحقق عملي وعده ها و برنامه هاي دولت در سياست داخلي و حوزه هاي اجتماعي هم باشيم. در اين مرحله هم ما بايد در ابتدا شاهد فضا دادن به فعالان سياسي و اجتماعي باشيم. دولت بايد از اين حق قانوني آنها دفاع كند تا بتوانند در عرصه سياست و اجتماع بدون نگراني هايي كه پيش از اين وجود داشت، حرف خود را بزنند و فعاليت كنند.
    
    اشاره كرديد به تركيب كابينه، يك گرانيگاه جدي براي شناخت دولت كه البته مورد انتقاد برخي اصلاح طلبان هم هست. به اين دليل كه در كابينه ما ژنرال هايي تنومند و تكنوكرات اقتصادي داريم اما در بعضي وزارتخانه ها نگراني هايي وجود دارد.
    اين يك قضاوت است درباره اشخاص و ممكن است خيلي ها اين قضاوت را قبول نداشته باشند. ما اعتمادمان به خود آقاي روحاني است، بايد به اين اعتماد كرد. آقاي روحاني تنگناهايي دارند، مشكلاتي دارند كه براي عبور از اين بحران كابينه يي لازم است و ممكن است اين كابينه باب ميل هيچ كس هم نباشد. اكنون همان گونه كه اصلاح طلبان از بخشي از كابينه انتقاد مي كنند اصولگرايان هم از بخش ديگري انتقاد مي كنند، حتي تندتر، مي خواهند استيضاح كنند و نظير اينها، برخوردها را ديده ايم. بنابراين بايد به تدبير و به درايت روحاني تكيه كنيم. ممكن است كه درقبال برخي وزرا انتقادهايي وجود داشته باشد و من فكر كنم كه اين چهره نمي تواند آن برنامه هاي مورد وعده آقاي روحاني را اجرا كند اما نبايد اين نكته را فراموش كرد كه بيش از هر كسي خود آقاي روحاني به موفقيت خودش علاقه مند است و هدايت و نظارتي كه بر اركان مختلف دولت خواهد داشت، ما را به جلو مي برد. البته جاي اين وجود دارد كه به تدريج بحث شود كه در اين توسعه همه جانبه، در حوزه هاي مختلف از ديد دولت چه ميزان توسعه نياز است؟ براي نمونه اگر در حوزه اقتصادي بايد 100 درجه پيشروي كنيم آيا در حوزه سياسي هم نياز به همان ميزان پيشروي هستيم يا تنها ؟درجه پيشرفت نياز داريم. خب خود ؟درجه هم يك پيشرفت است. به نظرم نبايد از پيشروي هاي محدود هم نااميد شد، بايد به دولت فرصت داد.
    
    شما افزون بر شخصيت حقيقي يك شخصيت حقوقي هم داريد. شايد متر و معياري از اين پرسش به دست آوريم. فكر مي كنيد كه برگزاري كنگره جبهه مشاركت كه منحل اعلام شده است، چند درصد اين پيشرفتي است كه شما مي گوييد. اصلاجزيي از مطالبه حزبي شما از دولت آقاي روحاني است يا نه و اگر اين اجازه صادر نشد، آن وقت چگونه درباره كارنامه سياسي دولت داوري مي كنيد؟
    مطالبه ما از آقاي روحاني دو چيز است: اول اجراي برنامه ها، هر كه مي خواهد انجام دهد مهم نيست، تنها اجراي برنامه ها و دوم جايگاه رييس جمهور به عنوان مجري قانون اساسي است. اين مطالبه جايگاه آقاي روحاني را از جايگاه ديگر قوا بالاتر مي برد و اين اصل قانون اساسي حقي به وي مي دهد كه در برابر انحراف قانون اساسي با راهكارهايي كه خودشان دارند، برخورد كند. ما اين را مي خواهيم، البته با آرامش، بدون تنش و بدون جنجال اين بايد دنبال شود. ما در جبهه مشاركت به دنبال اين هستيم كه حق خود را بگيريم، به دنبال تنش آفريني و ايجاد جنجال نيستيم. بر اين باوريم كه حق ما پايمال شده اما اين حق را از راه تعامل و گفت وگو نه تنها با دولت كه با ديگر اركان مختلف قدرت دنبال خواهيم كرد. بنابراين برگزاري كنگره جبهه مشاركت در اين راستاست و اگر اين مراسم برگزار شود، بي شك تاثير بزرگي در راه توسعه سياسي خواهد داشت، گام بزرگي است...
    
     و اگر برگزار نشود؟
    ما به اين فكر نيستيم كه بايد به هر قيمتي، با تنش، با جنجال كار خود را پيش ببريم. مي خواهيم تعاملي رخ دهد و البته در جريان همين رايزني ها و تعامل به اين نتيجه رسيده ايم كه احتمال برگزاري كنگره زياد است.
    
     من مي خواهم دريابم كه متر و معيار شما در سياست چيست. در اقتصاد ما يك شاخص هايي داريم كه خب قابل اندازه گيري است، گرچه دستكاري در همان ها هم كار ساده يي است. اين شاخص در فضاي سياسي چيست كه اگر اين اتفاق بيفتد، مي گوييم مثبت است و اگر اتفاق نيفتد، مي گوييم يك عقبگرد است.
    يكسري مسائل روزمره و كوتاه مدت داريم. من مي گويم اگر كسي يك مقاله اعتقادي در روزنامه يي نوشت و آن روزنامه بسته نشد و آن فرد دستگير نشد، فكر مي كنم كه اين گام مهمي در توسعه سياسي است. اگر ديدم، فردي انتقاد كرد و خائن ناميده نشده، متصل به بيگانه خوانده نشد، فكر كنم كه اين يك معيار خوبي است. اگر ديديم كه دولت از انتقادها استقبال كرد و از مخالفان خود شكايت نكرد، بلكه به آنها پاداش هم داد، فكر مي كنم كه اينها را مي توان قدم هاي مثبتي دانست. اينها يكسري شاخص هايي است كه در زندگي روزمره مي توان ديد اما در درازمدت، نگاه ما به انتخابات است. اگر بشود انتخاباتي برگزار كرد كه همه كساني كه واجد شرايط هستند، بتوانند در آن شركت كنند و احزاب در آن جايگاه خود را داشته باشند، به نظرم ما در راه توسعه سياسي گام مهمي برداشته ايم. برگزاري انتخابات آزاد به اين معنا نيست كه ما ديگر مشكل سياسي نداريم اما نشان مي دهد كه قطار ما در ريل افتاده و در نهايت مي توان به جاهاي خوبي رسيد. بنابراين در كوتاه مدت و ميان مدت و درازمدت شاخص هايي داريم كه بخشي از آنها تا حدودي تحقق پيدا كرده و بايد اميدوار بود كه مابقي هم به مرور رخ دهد. البته توسعه سياسي در زماني اتفاق مي افتد كه همه نهادها با يكديگر همراهي داشته باشند و به اين نتيجه رسيده باشند كه توسعه سياسي لازمه جامعه امروز ما است. اگر اين توافق وجود نداشته باشد، ما اگر يك دولت توسعه گراي خيلي خوب هم داشته باشيم، با وجود قوه ديگري كه به اين توسعه سياسي باوري ندارد، مي توان گفت همه رشته ها، پنبه خواهد شد.
    
     آنچه شما ليست كرديد را مي شود، سرليست مطالبه اصلاح طلبان از روحاني قلمداد كرد يا چيزهايي از قلم افتاد؟
    ما در شرايط كنوني مطالبه يي از دولت آقاي روحاني نداريم، مطالبه ما برنامه هاي آقاي روحاني و اجراي همان هاست. من شاخص هاي كلي توسعه سياسي را گفتم. كه همه بتوانند در انتخابات آينده شركت كنند اما مهم قدم گذاشتن در اين راه است. به نظر مي رسد كه برنامه هاي آقاي روحاني به گونه يي طراحي شده كه ما را مي تواند در اين مسير به پيش ببرد. در نهايت مطالبه ما انجام برنامه هاي دولت است.
    
     اصلاح طلبان چقدر در پيروزي آقاي روحاني نقش داشتند؟ چند درصد سبد راي وي براي اصلاح طلبان بود؟
    نبايد سهم خواهي كنيم، نمي خواهيم هم وزن كشي كنيم. مردم همه مي دانند كه هر كسي چقدر وزن داشته، اين چيزي نيست كه كسي بخواهد بگويد اصلاح طلبان تاثير داشته اند يا نداشته اند. اين بحث ها گذشته و مساله اصلي، نجات كشور است، اين بايد در اولويت باشد. هركسي در پيروزي آقاي روحاني تاثير داشته، دستش درد نكند، كار مثبتي انجام داده، كار خيلي خوبي كرده چون كشور را از سراشيبي نجات داده است، الان هم همين است، هر كسي كه مي تواند به دولت كمك كند، بايد كمك كند و ما بايد از وي تقدير كنيم. گفتم كه مهم نيست، اصولگرا در كابينه باشد يا اصلاح طلب بلكه مهم اين است كه هركسي مي آيد بتواند برنامه هاي آقاي روحاني را پياده كند.
    
     با توجه به پاسخ قبلي و بحث هاي ديگر اين گفت وگو، فكر نمي كنيد كه اصلاح طلبان يك چك سفيد براي آقاي روحاني كشيده اند؟
    اصلااين جوري نيست. ببينيد ما مساله را اهم و مهم مي كنيم. ما درك مي كنيم كه كشور در چه شرايطي است. امروز روز مطالبات حزبي، روز مطالبات فردي و جناحي نيست بلكه امروز روز مطالبات ملي است. امروز منافع ملي ما كه به شكل جدي در خطر است، ما داريم بر اين اساس از دولت پشتيباني مي كنيم. البته اگر احساس كنيم كه در جايي، اتفاقي در دولت افتاده كه مخل دستيابي ما به منافع ملي است يا روندي كه دولت دارد، زيان بخش به حال كشور است، آن وقت حتما حرف خود را خواهيم زد. ما تجربه دولت آقاي احمدي نژاد را داريم. تجربه يي كه اصولگرايان چشم خود را به روي همه واقعيت ها بستند و چشم وگوش بسته از همه كارها و رفتارهاي دولت احمدي نژاد تمام قد دفاع كردند و در برابر انحراف ها و خطاهاي او حتي تذكري هم ندادند. اين تجربه، تجربه بسيار گرانبهايي است. اصلاح طلبي داراي پرنسيب خودش است، داراي اصول و مطالبات خودش است و روي اينها كار مي كند اما در شرايط كنوني، مساله اساسي ما نجات كشور است آن هم در همه حوزه هاي مختلف. مساله اصلي اين نيست كه ما در اقتصاد منهاي 7/5 رشد منفي داشته ايم، در سياست داخلي هم همين رشد منفي را داشته ايم، حتي شايد بيشتر. همه ما بايد تلاش كنيم كه برسيم به صفر. من فكر مي كنم كه در سياست خارجي رسيده ايم به صفر، آقاي روحاني گفته اند كه اميدواريم آخر امسال رشد اقتصادي هم به صفر برسد، خيلي خب، اميدواريم كه سياست داخلي را هم به صفر برسانند. مفهومش اين است كه فضاي سياسي داخلي از منفي 7/5 كه خيلي هم بيشتر منفي بوده، تلاش كنند، اين را برسانند به همان صفر. اين قابل تحقق است اگر اجزاي دولت به شعارهاي روحاني باور داشته باشند.
    
     پس اصلاح طلبان همچنان جزو فعالان كمپين «روحاني مچكريم» باقي مي مانند؟
    ما همراه مردم هستيم. اصلاح طلبان چشم هاي بيدار و گوش هاي شنواي مردم هستند. ممكن است برخي چيزها با تاخير به گوش مردم برسد اما چشم ها و گوش هاي اصلاح طلبان كار مي كند و با اين مسائل روبه رو خواهند شد تا از راه تعامل با دولت مساله ها حل بشوند. ما به شكل انتقادي، و با ارائه راهكار با دولت تعامل خواهيم داشت، اين گونه نيست كه هركاري كه دولت كرد بگوييم روحاني مچكريم!
    
     فكر مي كنيد كه ماه عسل دولت با نهادهاي قدرت كي تمام بشود؟
    ماه عسل معمولي، چند روزه!؟ ما اميدواريم كه همه اين 4 سال ماه عسل باشد. به نظرم تمامي جناح ها وبه ويژه اصولگرايان به اين نتيجه رسيده اند كه ادامه روند قبلي غيرممكن است. يك اقليتي وجود دارد در آن سو كه البته اين اقليت قدرت هم دارد، اينها منافعي داشته اند و احساس مي كنند كه آن منافع با اين سياست ها به خطر بيفتد. خب اگر عاقل باشند، بايد به سود ملت و كشور از آن بگذرند. بخش اصلي اصولگرايان اين وظيفه را دارند كه اين بخش تندرو و افراطي درون خودشان را كنترل كنند. به نظر مي رسد تا حدي اين اتفاق در حال افتادن است. بنابراين وقتي همه به لزوم تغيير رسيده اند، تنها كار ما اين است كه با هم به گفت وگو و تعامل بپردازيم تا درباره شدت و سرعت و درجه تغيير به تفاهم برسيم. ممكن است ما بگوييم كه كشور 180 درجه منحرف شده بود، آنها ممكن است بگويند كه 90 درجه، خب ما جواب مي دهيم كه بياييد همان 90 درجه يي كه قبول داريد را اصلاح كنيم. اين لازمه ادامه اين ماه عسل است.
    
     فكر نمي كنيد كه به همين آساني نيست. تجربه نشان داده كه وقتي منافع به خطر افتاد، همان نيروهاي پرقدرت تندرو، بر بستر تابلوهاي كاذبي سوار مي شوند تا دولت را زمين گير كنند.
    ببينيد، يك پايه يي بايد باشد كه بنشينيم روي آن پايه دعوا كنيم. وقتي اين پايه لرزان و در حال فرو ريختن است، ديگر دعوا بر سر منافع معني ندارد، اين نكته يي بود كه من گفتم. بخشي از اصولگرايان به اين نتيجه رسيده اند كه اين پايه به ميزاني سست شده كه ما بايد از خيلي چيزهايي كه فكر مي كنيم درست است، بگذريم. اصلاح طلبان هم به همين نتيجه رسيده اند.
    ما بايد همه با هم همكاري كنيم تا اين پايه هاي لرزان مستحكم شود، وقتي كه درست شد، آن وقت آن بالابا هم دعوا هم مي كنيم. به باور من اكثريت اصولگرايان پيام 24 خرداد را درك كرده اند و اين پديده مباركي است. اما آن اقليت هنوز هستند. ما بايد مسيري را برويم كه مبنايش ترساندن طرف مقابل نباشد، و تحقير طرف مقابل نباشد، اگر اين مسير را رفتيم، روز به روز دايره اين اقليت افراطي و تندرو تنگ تر و كوچك تر خواهد شد و ان شاءالله كاري از دست شان برنخواهد آمد.
    
     اگر به ماجراي انتخابات 92 برگرديم. فكر مي كنيد، مسيري كه اصلاح طلبان پيمودند، درست بوده يا قابل مديريت بيشتري هم بود؟
    يك روند را مي شود دو جور نگاه كرد. يكي روند گام به گام است، يكي ديگر هم نتيجه و محصول روند. خب اگر به محصول انتخابات 24 خرداد نگاه كنيم، مي بينيم كه راه درست آمديم، با وجود همه كاستي ها و اشتباه ها و عدم انسجام ها و... اما وقتي به محصول 24 خرداد نگاه مي كنيم، به نظرم من اصلاح طلبان از20 ، 20 گرفته اند...
    
    20 از20 !
    در اين مسيري كه آمدند، بله. به اين دليل كه شرايط كشور به گونه يي بود كه بيشتر از اين نمي شد به دست آورد.
    
     يك دوره از يا هاشمي يا خاتمي به تحريم رسيديم و باز دوباره شركت در انتخابات...
    اين هم يكي از تاكتيك ها بود و تحريم هم هيچ وقت در آن مرحله يي كه شما به آن اشاره داريد، در دستور كار قرار نداشت. مساله اين بود كه جامعه ما به يك دلسردي رسيده بود و اميد به اصلاح و تغيير را از دست داده بود. اصلاح طلبان بايد شوكي ايجاد مي كردند كه اين شوك به جامعه با تاكتيك هاي ويژه و موردي به وجود آمد كه اوج آن آمدن هاشمي بود. در نهايت موجي كه به وجود آمد، قابل انتقال به سبد راي كانديداي واحد اجماعي بود، همان جوري كه پشت سر آقاي روحاني قرار گرفت. همان ابتدا هم نظر ما اين بود كه در انتخابات تنها و تنها با يك كانديداي واحد البته در مرحله اول حداكثري و در مرحله بعدي كانديداي اجماع شركت كنيم.
    
    من فكر مي كنم كه شما مسير را از 24 خرداد به عقب مي خوانيد. بياييد از كمي قبل ترش آغاز كنيم مرورمان را. شب 27 ارديبهشت كه هاشمي ردصلاحيت شد، شخص شما چه احساسي درباره 24 خرداد داشت، فكر نمي كرد كه آن روز پاي صندوق غايب است؟
    ببينيد با رد صلاحيت شدن آقاي هاشمي يك فضاي سردي در تمام اردوگاه اصلاح طلبان حاكم شد. نمي دانستيم بايد چه كار كنيم. گروهي مي گفتند شركت نكنيم، يك سردرگمي بزرگي به وجود آمد اما اين منجر به اين نشد كه اصلاح طلبان فردا به شور ننشينند كه راه چاره يي بيابند. وقتي ما ارزيابي كرديم و شوراي مشورتي گردهم آمد، با جمع آوري خبرها از استان ها وشهرستان ها به اين نتيجه رسيدند كه فضا براي اجماع و شركت بسيار مثبت است. البته بايد اعتراف كرد كه در اين راه نقش نيروهاي شهرستان بسيار موثر بودند و فضاي دلمردگي در تهران بسيار بيشتر از شهرستان ها بازتاب داشت. مي شود گفت كه حماسه 24 خرداد را نيروهاي فعال شهرستاني آفريدند. وقتي نيروهاي شهرستان فضاي آنجا را منتقل كردند و در مركز به رهبران فشار وارد كردند كه فضا مثبت است منجر به اين شد كه رهبران اصلاح طلب بتوانند تصميم درست را بگيرند و با اجماع شركت كنند.
    
    تا جايي كه من مي دانم كه چهار نفر از شوراي مشورتي هفت نفره تا روزهاي آخر، هوادار عدم شركت بودند...
    شوراي مشورتي حتي پيش از آمدن آقاي هاشمي به اين نتيجه رسيده بود كه بايد ميان كانديداهاي ديگر به جز آقاي خاتمي و هاشمي، يعني بين عارف، جهانگيري، روحاني و ديگران يكي را انتخاب كنند. حتي سازوكارش را هم درست كرده بودند. آقاي خاتمي كه گفت نمي يايم، اگر آقاي هاشمي هم نمي آمد، شوراي مشورتي البته حتما يك نفر را انتخاب مي كرد از بين آقايان، البته اما اين حماسه ممكن بود آفريده نشود. اين را هم بگويم كه من مدعي نيستم، همه آنچه در انتخابات رخ داد، برنامه ريزي شده بود از سوي ما، خيلي از بخش هايش هم امدادهاي غيبي بود. اما دو، سه نكته اصلي داشتيم. عزم ماشركت در انتخابات بود، عزم ما شركت با يك كانديداي واحد بود و تلاش شان براي آمدن با كانديداي حداكثري شان بود.
    
    شما عضو شورايي بوديد كه نظر نهايي را داد. زماني كه چند روز مانده به انتخابات به اين نتيجه رسيديد كه روحاني بماند و مورد پشتيباني خاتمي و هاشمي قرار بگيرد و نظر نهايي را به اين دو منتقل كرديد، نگران آبروي اين دو نفر نبوديد؟ نگراني نداشتيد كه اعتبار سياسي آقايان را هزينه فردي كنيد كه انتخابات را مي بازد؟
    هيچ كس نمي توانست صددرصد پيش بيني كند كه چه اتفاقي مي افتد اما به قولي پرچم هاي پيروزي از دور نمايان بود، البته كمي هم مبهم بود كه اين پرچم ها به سود چه كساني بالامي رود. ما به اين نتيجه رسيده بوديم كه پيروزي كانديداي اصلاح طلبان به شرط برگزاري يك انتخابات سالم و درست، قطعي است، هر كانديدايي كه باشد، البته به شرط اينكه يك كانديدا باشد. نشانه هايي از درون حاكميت به ما رسيد كه اين انتخابات به اينگونه خواهد شد. بنابراين برداشت ما هم از همه ظرفيت ها اين بود كه شركت در اين انتخابات به ريسكش مي ارزد. اين را هم مدنظر داشتيم كه اگر در انتخابات كانديداي پيروز نداشته باشيم، خب به جايش يك برنامه پيروز داريم.
    
     البته من فكر مي كنم تمام اصلاح طلبان بعدازظهر جمعه متوجه شدند كه آقاي روحاني مي تواند پيروز بشود.
    اين جوري نيست...
    
    يعني شما پيش از جمعه پيش بيني پيروزي آقاي روحاني را كرده بوديد؟
    من گفتم، ما مطمئن بوديم كه اگر انتخابات با معيارهاي قانوني، درست و سالم برگزار شود، پيروزي ما قطعي است. دوم اينكه از روزهاي قبل خبرهايي از سوي حاكميت به ما رسيد كه در اين انتخابات، حوادث سال 88 اتفاق نخواهد افتاد، ما مطمئن نبوديم اما اميدوار بوديم كه به نتيجه يي كه مي خواهيم برسيم.
    از دوشنبه اين خبرها شدت گرفت و بر اميدواري ها افزود. به تدريج وقتي جلوتر آمديم، در سه شنبه و چهارشنبه ديگر خيلي اميد پيروزي فزوني گرفت. آن روزها ديگر تنها نگراني اين بود كه اين بازي شطرنج به هم بخورد. اينجايش را ديگر توكل كرديم به خدا.
    
    تصميمي كه منجر به حذف آقاي عارف شد تا چه ميزان درست بود؟
    اينها گذشته است... ما به اين نتيجه رسيده بوديم كه بايد با يك كانديدا شركت كنيم. وقتي قصه صلاحيت ها تمام شد، دو نفر بيشتر نمانده بودند: آقاي روحاني و آقاي عارف. درست است كه آقاي روحاني از ابتدا گفته بود كه اصلاح طلب نيست اما صحبت ها و برنامه ها و مواضعي كه گرفته بود، در عمل نشان مي داد كه برنامه، برنامه يي اصلاح طلبانه و بسيار خوب است. بنابراين بي انصافي بود كه ايشان در درون جبهه اصلاحات معرفي نشود ولو اينكه خودشان آن بيان را داشتند. گفتم كه بحث ما بر سر منافع ملي بود. ما ناچار بوديم ميان اين دو، يكي را انتخاب كنيم. يك حالت داشت كه تمايل شخصي را دخالت دهيم، يكي با آقاي عارف رفيق تر است، يكي با آقاي روحاني، يكي را نزديك تر به اصلاحات مي دانيم و چيزهايي از اين قبيل. براي اين كار بايد درون جبهه اصلاحات بين نخبگان رايزني مي شد كه نتيجه اش هم معلوم نمي شد. يك راه ديگر هم اين بود، ميان اينها كه مناظره هايشان را كرده اند، حرف هاي شان را زده اند، سفرهاي شان را رفته اند، نظرسنجي شود و به مردم واگذار شود، با يك روش كاملاعلمي. در 10 استان ما راي گيري كرديم ميان مردم عادي كه كدام يك راي مي آورند. خب تفاوت اينجا آنچنان قابل توجه نبود...
    
     در حدود يك درصد...
    نه بيشتر از يك درصد بود. تفاوت زيادي نداشتند اما به هر روي اين يك معياري است براي ما. معيار ديگري نداشتيم كه بشود همديگر را با آن قانع كرد. ما تجربه سال 84 را داشتيم كه اگر انتخاب كانديداي اصلح را به افراد خاص و خودشان واگذار كنيم، هيچ وقت كسي قبول نمي كند كه من نسبت به ديگري ارجح نيستم. همين يك درصد هم خودش ملاك است، مجبور بوديم كه به اين اعتنا كنيم. اين فصل الخطاب ما شد. البته اين را مطمئن بوديم كه اين 5 درصدي يا 10 درصدي كه مردم گفتند راي مي دهيم، مربوط به زماني است كه پشتيباني آقايان خاتمي و هاشمي نباشد. وقتي آنها آمدند وسط، آن موجي كه اصلاح طلبان در سه ماه به تدريج ايجاد كرده بودند، پشت سر كانديداي واحد ايجاد شد. من اينجا بگويم كه اگر كانديداي ما آقاي عارف هم بود، همين اتفاق مي افتاد اما ما مجبور بوديم كه بين اين دو، يكي را انتخاب كنيم، يكي را انتخاب مي كرديم!؟ معيار ما نظر مردم بود.
    
     مديريت آقاي عارف براي اصلاح طلبان آسان تر نبود؟
    اينها ديگر ملاك هاي شخصي است. خب اصلاح طلبان جريان هاي مختلفي هستند و ديدگاه هاي خودشان را دارند. حتي در شوراي مشورتي آقاي خاتمي كه راي گيري مي شد، نه عارف و نه روحاني، هيچ كدام برتري غالبي بر يكديگر نداشتند، اگر آنجا يك برتري وجود داشت، شايد يك سري مي گفتند كه ديگر نظرسنجي هم نكنيم. بسياري از اصلاح طلبان شناخته شده، هزينه داده، مورد قبول و مورد احترام، اصلاح طلبان پايدار در ستاد آقاي روحاني بودند، خب گروه ديگري هم طرفدار عارف بودند. اگر بحث نظر شخصي من باشد، ممكن است يك چيز را بگويم، اگر منظور جريان اصلاحات باشد، كه بايد برآيند همه نيروها را داشت. اين جريان هم تندرو دارد و هم كندرو، همه جور داريم، به راستي يك نظر كلي درنمي آمد از دل جريان اصلاحات كه كدام را بايد انتخاب كنيم پس راي مردم شد فصل الخطاب.
    
     شما به عنوان كسي كه در اين مناقشه تا آخرين لحظه ها هم حضور داشتيد، به نظرتان اگر راي شوراي مشورتي آقاي عارف بود، آقاي روحاني هم از راي آقاي هاشمي پيروي مي كرد و حاضر به كناره گيري مي شد؟
    والله من نه در ستاد آقاي روحاني بودم و ملاقاتي جز يك نيم ساعتي پس از پيروزي 24 خرداد با وي نداشتم. اطلاعي ندارم كه آن وقت چه اتفاقي مي افتاد. من فكر مي كنم كه اگر مبناي منطقي داشته باشيم، هر دو هم مي پذيرفتند و اين مبناي منطقي، راي مردم شد. حالاهم كه خوب شد ديگر آخرش. نشان مي دهد كه مسير را درست آمديم.
    
     24 خرداد را ادامه كدام يك از دوره از انتخابات رياست جمهوري مي دانيد: 2 خرداد يا 23 خرداد؟
    بيشتر شبيه دوم خرداد است.
    
     به چه دليلي، اعلام نتيجه!؟
    به اين دليل مي گويم كه دوم خرداد كه بايد شرايط كشور را مقايسه كنيم. در آن سال هم ما به ويژه در سياست خارجي بحران هاي بزرگي داشتيم. انتخابات آن سال، برون رفتي از آن بحران ها بود اما انتخابات 22 خرداد، بحران هاي كشور را عميق تر كرد. اين انتخابات 24 خرداد، باز مرحله مهمي بود براي آغاز مسيري كه كشور را از اين بحران ها نجات دهد.
    
     فكر مي كنيد اگر 22 خرداد، برنامه اصلاح طلبان نتيجه مي رسيد، مي شد جلوي اين روند تخريب را گرفت؟
    قياس بگيريد. اكنون گفته مي شود كه اگر اين دولت از بهترين افراد استفاده كند، هيچ مانعي هم سر كارش نباشد، 4 سال ديگر ممكن است ما به سال 22 بازگرديم، خيلي هم همين را بعيد مي دانند.
    ما در سال 88 در شرايطي بوديم كه تخريب هاي بسياري انجام گرفته بود اما بحران هاي كنوني را نداشتيم. درآمد هاي نفتي ما هنوز بالابود، تخريب ها وسعت نداشت و در سال 88 ما مي توانستيم جلوي سوءمديريت را بگيريم. اگر آن زمان برنامه اصلاح طلبان اجرايي مي شد امكان داشت كه از نقطه يي كه اكنون در آن هستيم، جلو تر مي بوديم و حتي بخش هايي از سند چشم انداز برآورده مي شد. كشور اين فرصت را از دست داد.
     اصلاح طلبان مي خواهند سال 88 را به عنوان يك طلب هميشگي از نظام با خود داشته باشند يا از آن عبور مي كنند؟
    اصلاح طلبان در همان سال 88 از طلب شان گذشتند. طلب ما اين بود كه زندان و حصر و اينها نباشد. ما طلب مان اين بود اين كارها نشود، طلب مان اين نبود كه بيايند ما را وزير و وكيل كنند. مي گفتيم ظلم را بايد كم كرد. اگر هم طلبي وجود داشته باشد، مردم پاداش اصلاح طلبان را در 24 خرداد دادند، بنابراين امروز اصلاح طلبان از هيچ كس طلب ندارند، هيچ ادعايي ندارند و حتي در شرايط كنوني كه بخشي از حقوق اوليه آنها هم گرفته شده، باز راضي هستند و صبوري مي دارند و پايداري مي كنند و پيش مي روند. به اين دليل كه احساس ما بر اين است كه بايد خيلي از حقوق خود بگذريم چرا كه منافع ملي ما در خطر است.
    
     تدليس انتخابات كه آقاي حجاريان گفت، پالسي از سوي اصلاح طلبان براي همين عبور از سال 88 بود يا ديدگاه شخصي اش؟
    تدليس را كه اگر كسي بفهمد، بدتر از تقلب است (با خنده). همه اينها به اين معناست كه بايد تاريخ را بخوانيم و پند گيريم، نه اينكه در تاريخ بمانيم و كينه ورزي كنيم و بخواهيم انتقام گيري كنيم. اصلاح طلبان به بيان هاي مختلف و در راس همه آقاي خاتمي، مساله گذشت را بيان كرده اند و اين پيام شان بود كه سال 88 يكي از اتفاق هاي مهم و تلخ در تاريخ جمهوري اسلامي و تاريخ اين كشور است اما گذشته است. گذشته است نه اين معنا كه ما نبايد از آن پند بگيريم و آن را فراموش كنيم بايد از آن پند بگيريم، درس بگيريم تا آن اشتباهات بار ديگر تكرار نشود. من ممكن است بگويم طرف مقابل اشتباه كرده، آنها هم بگويند كه من اشتباه كرده ام، خيانت كرده ام، ايراد ندارد. ما نمي خواهيم نظرات يكديگر را عوض كنيم اما مهم اين است كه برگي ورق خورده، همانند تمامي برگ هايي كه ورق خورده است. هرچند آن حوادث خيلي مهمي بود اما بايد با درس گرفتن از آن سال، مسير جديدي را پيگيري كنيم.
    
     فكر مي كنيد كه تلاش اصلاح طلبان براي عبور از گردنه 88 ، با مرافقت و موافق موسوي و كروبي هم همراه است؟
    بي ترديد همين گونه است. براساس اطلاعاتي كه من دارم هر دو اين بزرگواران، آقايان موسوي و كروبي، از شرايط پيش آمده خشنودند، از شرايط خودشان ناراضي اند اما گفته اند كه از شرايط به وجود آمده در 24 خرداد راضي هستند.
    
    فكر كنم اين ديگر پرسش آخرم باشد. امروز با چه كسي گفت وگو كردم: با يك دبيركل مستعفي يك حزب منحل شده كه اپوزيسيون داخل كشور به شمار مي آيد يا يك اصلاح طلب وفادار به چارچوب نظام!؟
    (فكر مي كند) من اين فرصت را داشته ام كه وقتي به زور نه تنها از حكومت كه از سياست ورزي هم كنار زده شده ام: بيشتر روابط اجتماعي مان را تقويت كنم. بنابراين من الان كه اينجا نشسته ام، يك انسان عادي در اين جامعه هستم كه يكسري تجربه ها و دانش و تحليل هاي خاص خودم را دارم، خودم را عضوي از همين جامعه عادي كشور مي دانم. من با مردم ضعيف، فقيرترين قشر كشور، دانشجويان، اساتيد، كارمندان و... در اينجا برخورد دارم كه همه شان برشي از جامعه ايران است و از طبقه خاصي هم نيست. با اين وجود، به هر حال روابط سياسي خودمان را هم دارم، حزب مان را هم داريم و قانوني است، هيچ ايرادي هم بر فعاليت آن نيست، گرچه ما به دنبال تنش نيستيم و مي خواهيم با گفت وگو و تعامل مشكلات را از سر راه برداريم. يك اراده يي سياسي بر سر راه فعاليت حزب است كه فكر مي كنيم با گفت وگو مي شود آن را دنبال كرد و ما اين مساله را دنبال مي كنيم. شما گفتيد كه اصلاح طلبان به بلوغ رسيده اند، فكر مي كنم ما نسبت به آن سال ها، پخته تر شده ايم. من خوشحالم كه يك فرصت بادآورده يي براي من به وجود آمد كه شكل جديدي از تعامل با جامعه ايراني را تجربه كنم.
    
    مردم، اينجا چقدر شما را مي شناسند!؟
    متاسفانه، مريضان همه من را مي شناسند، اگر هم نشناسند، يكي بالاخره معرفي مي كند.
    
    به آقاي خاتمي هم سلام مي رسانند!؟
    حالاكه خيلي زياد، ديگر آن ترس امنيتي هم برداشته شده است. البته ديدن و گفت وگو با من، شايد خيلي واقعي نباشد اما من اين را دو سال پيش به آقاي خاتمي گفتم كه از هر صد نفري كه مرا مي بيند، 10 نفر مخالف شماست، بد مي گويند، نفرين مي كنند و نظير اينها اما 90 تاي ديگر، نگران وضع موجودند و از شما مي خواهند كه كاري كنيد و شما را قبول دارند. البته در اين 90 درصد هم متفاوت است نظرها، برخي مي گفتند بايد بيا يند و كاري كنند، برخي مي گفتند نمي ذارند كاري كنند. البته گفتم كه برخوردها با من كمي غلو شده است، شايد ملاك واقعي جامعه ايران نباشد.
    حال آقايان موسوي و كروبي را هم از شما مي پرسند؟
    حتما! هر كس ما را مي بينيد و مي شناسد، حال آنه

بستن http://www.modarair.com/news/میراث/محمد-رضا-خاتمي.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 496055     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: