نام شما:
ایمیل مقصد:

احتجاج با مروّجان بهائیت در پرتو آزادی عقیده و آزادی بیان / برگرفته از سایت اکبر اعلمی

احتجاج با مروّجان بهائیت در پرتو آزادی عقیده و آزادی بیان / برگرفته از سایت اکبر اعلمی


گروه: میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع.
تاریخ درج: 1391/8/9
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 1

... هر کس حق دارد که از آزادی فکر ، وجدان و مذهب بهره مند شود .این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هرکس می تواند از این حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد... ...

 
مقدمه: براساس اعتقادات شخصی و آموزه های دینی خود و همچنین به موجب اصل 23 قانون اساسی معتقدم که "تفتيش‏ عقايد ممنوع‏ است‏ و هيچكس‏ را نميتوان‏ به‏ صرف‏ داشتن‏ عقيده‏ اي‏ مورد تعرض‏ و مؤاخذه‏ قرار دارد." ، علاوه بر این قائل به هیچگونه تعارضی میان آموزه های دینی خود و مواد 1 ، 2 ، 18 و 19 "اعلامیه جهانی حقوق بشر" نیستم ،آنجا که خطاب به دولت های عضو سازمان ملل توصیه کرده است که:
"تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند .هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز ، خصوصا از حیث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، مذهب ، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت ، وضع اجتماعی ، ثروت ، ولادت یا هر موقعیت دیگر ، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است ، بهره مند گردد.
هر کس حق دارد که از آزادی فکر ، وجدان و مذهب بهره مند شود .این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هرکس می تواند از این حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد.
هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن ، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد . "
 از اینرو بموجب اصل 175 قانون اساسی حتی اصرار دارم که "در صدا و سيماي‏ جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏، آزادي‏ بيان‏ و نشر افكار با رعايت‏ موازين‏ اسلامي‏ و مصالح‏ كشور بايد تامين‏ گردد."
قهرا چنانچه  نقشی در تصمیم گیری های مربوط به رسانه باصطلاح ملی داشتم که این رسانه را با پول ملت به پایگاهی برای تبلیغ و بزرگنمائی و ترویج افکار و آراء عده خاصی از صاحبان قدرت و تامین منافع آنها تبدیل کرده است ،بطور حتم اولین تصمیم خود را به اجرای  ماده 25 قانون خط مشي كلي و اصول برنامه‌هاي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مصوب 17/4/1361 معطوف می کردم که صراحتا یکی از وظایف این رسانه را ناظر به "تشكيل جلسات مناظره و احتجاج و برخورد سازنده با صاحبان مكاتب و انديشه‌هاي غير اسلامي و انحرافي بر اساس آيه شريفه "‌ادع الي‌سبيل ربك بالحكمه و الموعظه‌الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن"." کرده است. زیرا اعتقاد راسخ دارم که اگر به اسلام از دریچه نگاه تنگ و تاریک برخی از کسانی که خود را متولی انحصاری دین می پندارند ،ننگریم ،دینی که خود را برترین دین ها پنداشته و همه را به مجادله و احتجاج منطقی دعوت می نماید در مواجهه با سایر ادیان و مکاتب نیز قادر است تا بر همه آنان فائق آید که خود مدعی است "الاسلام یعلو و لا یعلی عیه".
بر این اساس و با وجود اینکه تفتیش عقاید را امری مذموم و حتی غیر قانونی می پندارم و در یادداشت پیشین نیز بارها تاکید کردم که هیچگونه تمایلی به ادامه بحث پیرامون فرقه بهائیت و اعتقادات پیروان آن ندارم ،اما بدلیل اینکه چند تن از کاربران بهائی اصرار به تداوم مناظره در مورد اعتقادات بهائیت دارند تا آنجا که آقای خسرو که به گفته خود بیش از 60 سال سن دارند و از دوران نوجوانی در تشکیلات بهائی بوده و در تاریخ و آثار بهائی هم مطالعه دارند ،خطاب به برخی از منتقدین بهائیت نوشته اند که "بهائیّت راه جدیدی از زندگی است. شما دوست دارید که در همان راه قدیمی ‏خود مشی کنید؟ بسیار خوب! امّا چرا راه جدید را که آسفالته است و به گُل و ‏سبزه آراسته میخواهید با دروغ و دغل کاری کج و معوج و ناهموار نشان دهید؟"(اینجا)
و آقای "نوروز علی" نیز در پست قبلی با ارسال یادداشتی خطاب به راقم این یادداشت مدعی شده اند: "معتقدم که شما در مورد دیانت بهایی با بی طرفی تحقیق نکرده اید، چرا که به نظر نمی آید که از هیچ بهایی مطلع در این مورد کمک گرفته باشید، با هیچ یک تماس گرفته باشید و خواسته باشید که مشکلات پیش آمده را در یک محیط صمیمانه برطرف کنید. حقیقت شعاع ساطع از مشورت است. شما در تهران زندگی می کنید و پیدا کردن بهایی ای که مرجع قابل اعتمادی باشد بسیار آسان است. چگونه است که در فراگرفتن اسلام، آنطورکه در زندگی نامه تان ذکر کرده اید، از محضر چند عالم ربانی استفاده کرده اید، اما در مورد آیین بهایی چنین نیازی احساس نکرده اید؟"!
لاجرم با فرض درستی ادعای مذکور و به منظور انجام تحقیق بی طرفانه و شناخت عمیقتر و دقیقتر نسبت به افکار و اعتقادات بهائیت ،در این پست به توصیه آقای "نوروز علی" عمل کرده و ایشان و سایر همفکرانشان را طرف مشورت قرار می دهم تا اگر مایل بودند در محیطی صمیمانه در پرتو "شعاع ساطع مشورت" به کشف بیشتر حقیقت و رفع شبهات و ابهامات معطوف به بهائیت نائل آمده و به تعبیر آقای خسرو با جاده آسفالته فرقه ای آشنا شویم که به گل و سبزه آراسته است.
پرواضح است که از نامبرده و همفکرانش انتظار دارم اگر مشتاق پاسخگوئی باشند ،بدون اینکه به تاویل و تفسیر متوسل شوند ، با رعایت اختصار و تنها با استناد به نصوص مندرج در منابع اصلی و قابل استناد جناب سید علی محمد شیرازی (باب) و جناب میرزا حسینعلی نوری (بهاء الله) ، نقدا به سوالاتی که عنوان می شود بصورت مفید و مختصر که در حوصله این صفحه و کاربران آن باشد ،پاسخ گویند قهرا در ادامه این بحث ضمن بیان نقطه نظرات خود ،پرسش های جدیدتری نیز ممکن است که مطرح شود؛
الف- انتظار می رود که پاسخ دهندگان به پرسش ها و نظرات عنوان شده ،تصور نمایند که با یک مخاطب و محقق بیطرف و فاقد دین و مذهب که تحقیقات مختصری هم در مورد عقاید بهائیت انجام داده و در جستجوی دین دلخواه و برتر است مواجه هستند . در این صورت مجادله و مقابله به مثل ،مغلطه ، سفسطه و شبیه سازی و مثال آوردن از ادیان دیگر و همچنین استفاده از تعابیری مانند اینکه ، فلان نظر از فلان شخص و ردیه نویس و نظایر آن به عاریت گرفته شده ،فاقد وجاهت منطقی است
ب – اطمینان دارم که شرکت کنندگان در این تریبون آزاد برای احتراز از ملال آور شدن مباحث ، از اجتهاد در برابر نص و حاشیه رفتن در مورد نصوص خودداری خواهند ورزید ،زیرا با وجود صراحت نوشته های بنیانگذاران و رهبران بهائیت ،صرف وقت برای استدلال ،کاری لغو است و فرض خواهند کرد که مخاطب نیز دستکم به اندازه آنها عاقل است و پاسخ های مختصر را بخوبی درک می کند؛
پرسش ها:
علاوه بر ابهاماتی که در پست قبلی با عنوان (ملاحظاتی پیرامون بهائیت و حقوق شهروندی) بدون پاسخ باقی ماند ، نقدا پرسش ها و ابهامات زیر درباره بهائیت در انتظار پاسخ مناسب است:
س1- پیروان بهائیت در مورد ختم نبوت و رسالت توسط حضرت محمد (ص) چه دیدگاهی دارند؟ اگر آنرا قبول دارند ، دعوی باب و بهاء الله چگونه توجیه می شود؟
اگر انقطاع وحی پس از حضرت محمد (ص) را نمی پذیرند و به ضرورت استمرار آن عقیده دارند ،دوران بهائیت کی به پایان خواهد رسید و پیش بینی بهائیت از زمان ظهور پیامبر بعدی چیست؟ 
س2- آیا ادعای الوهیت بهاء الله صحیح است؟
س3- اهم  اصول و اعتقادات بنیادین و ویژگی های مهم و بدیع بهائیت که این فرقه را از سایر ادیان و مذاهب ممتاز می کند چیست؟ مهمترین تفاوت و آموزه هائی که ظهور دین و پیامبر جدید را ضروری ساخته تا جائیکه "بهاءالله" را وادار می کند که اعراض کنندگان از بهائیت را چهارپایان خواند1 و در کتاب "اقدس" به جز بهائیان را گمراه پنداشته و با معرفی خود به عنوان "مشرق وحی" و "مطلع امر" بنویسد: "اولین چیزی که خدا بر بندگان واجب کرده شناختمشرقوحی او و مطلع امر اوست همانکه در عالم امر و عالم خلق در جای خود اوست (بهاء الله).هرکسموفق به  شناخت او شد به همه خیرها دست یافته است و کسی که از چنین شناختی محرومشد از اهل گمراهی است هرچند که همه اعمال را بجا آورد."2 و آقای "خسرو" را نیز تا آن حد اقناع می کند که از بهائیّت به عنوان "راه جدیدی از زندگی" ، "راه آسفالته" و "آراسته به گُل و ‏سبزه" نام برده و ادیان الهی را به جاده خاکی تشبیه نماید!؟
س4–قران می گوید: " و ما أرسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبّین لهم" (هر پیامبری را با زبان قوم خود فرستادیم..)3 که امری ممدوح و منطقی است.با توجه به اینکه سید علی محمد و میرزا حسینعلی نوری (بهاء الله) هر دو ایرانی ،یکی اهل شیراز و دومی اهل مازندران بوده و دعوی ایندو  یعنی بابیت و بهائیت نیز منشاء ایرانی داشته اند چرا کتاب های خود را به زبان عربی به نگارش در آورده اند!؟
س5- قران و پیامبر اسلام پیروان خود را از هرنوع پرستش غیر خدائی منع کرده و هرگونه "همنوع پرستی" و سجده در برابر آنانرا شرک می داند4. سفارش بهاء الله به نماز گزاردن پیروانش به سوی او ،چگونه توجیه می شود؟ 5
س6- ظاهرا پیروان بهائیت نیز می پذیرند که تشریع امری آسمانی و منبع آن وحی است و در انحصار خدا و انبیاء او می باشد ،اگر چنین است چرا این امر (ادامه تشریع) به بیت العدل واگذار شده است که ادعا می شود اعضای آن انتخابی هستند و هیچ الزام و تضمینی به آگاهی و اشراف و پیروی آنان از امور و دانش لاهوتی و ناسوتی نیست؟
س7- بر خلاف دیگران هرگز بخود اجازه نمی دهم که به ناروا بهائیان را متهم به ازدواج با محارم خود نمایم ،اما مایلم بدانم که چرا بهاء الله با بیان " قد حرّمت علیکم ازواج آبائکم ... "6 (زنان پدر بر شما ، حرام گردید ) حرمت ازدواج با محارم را تنها منحصر به زنان پدر کرده است؟
س8- فلسفه تجدید اسباب خانه هر 19 سال یکبار که از اصول بهائیت می باشد چیست؟
س9- بهاء الله به پیروانش توصیه کرده است که اگر کسی خانه ای را آتش زد ،او را بسوزانید7 ،با توجه به لزوم  تناسب میان جرم و مجازات ،فلسفه صدور چنین حکمی چیست؟
س10- طبق عکس هائی که در دسترس می باشد ، آقای بهاء الله خود دارای ریش و گیسوان بلندی بوده است که تا روی شانه اش را می پوشاند8 در حالیکه او با بیان " لا تحلقوا روسکم...لا ینبغی ان یتجاوز عن حد الاذان" پیروانش را از اینکه  موی سرشان از حد گوشها تجاوز کند ، برحذر می دارد؟9 ،چرا؟
 آیا این درست است که او به پیروان خود سفارش کرده است که در هنگام دعا نیز این جمله را قرائت نمایند:
"اللهم انی اسئلک بشعراتک التی یتحرک علی صفحات الوجه" (خدایا ترا به موهائی که بر صورتت می جنبد قسمت می دهم)10؟ مقصود بهاء الله از ذکر این دعا چیست؟ آیا وی این جمله را در شان خود نگفته است؟
آیا استدلال سید مهدی گلپایگانی (از مبلغان بزرگ بهائیت) مبنی بر "خدائی که دست دارد و چشم دارد مگر نباید مو داشته باشد و شما می‌دانید اگر خدا با داشتن سایر اعضاء سرش بی مو باشد البته کچل خواهد بود و ما بهائیان به خدای کچل اعتقاد نداریم" که در توجیه دعای مذکور بیان شده است را موجّه می دانید؟11
*اطمینان دارم که با مشارکت دوستان صاحبنظر در این بحث ،بر غنای هرچه بیشتر این صفحه افزوده خواهد شد. 
زیر نویس:
(1) "نفوسی که از امر بدیع معرض اند از رداء اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین یدی الله محشور و ‏مذکور" ‏ (کسانی که از بهائیت روی می گردانند، پوشش نام و صفت انسانی از آنان فرو می افتد و همگی در ‏روز قیامت در پیشگاه خداوندی به صورت حیوانات چهار پا محشور و مذکور خواهند بود.‏)
 (2) "انّ اوّل ما کتب الله علیالعباد عرفان مشرق وحیه و مطلع امره الذی کان مقامنفسه فی عالم الامر والخلق من فاز به قد فاز بکل الخیر والذّی منع من اهل الضّلال و لو یاتیبکلالاعمال"
(3)- قران / ابراهیم آیه 4
(4) وَ قَالَ النَّبِیُّ ص لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِی قِبْلَة....(پیامبر ص فرمودند که قبر مرا قبله قرار مدهید) - من ‏لایحضره الفقیه ج 1 ص 178
(5) اقدس بندهای 14،15 و 107 و نیز درس نوزده کتاب دروس الدیانه
(6) کتاب اقدس یادداشت 107
 (7)"ومن احرق بیتا متعمدا فاحرقوه... و ان تحکموا لهماحبسا ابدیا لاباس علیکم"  ( کتاب اقدس)
(8)- فیضی در صفحه 240 کتاب خود بنام بهاء الله به افشان بودن گیسوان و محاسن بهاء الله اشاره کرده است
 (9)صفحه 313 گنجینه حدود و احکام
 (10)- کتاب ادعیه محبوب ص 123
(11)- مصابیح هدایت ،جلد سوم / صفحات 26 و 27
 
 
 
لینک مرتبط:
 
یادداشتهای مرتبط کاربران همراه با پاسخ های ارائه شذه در مورد بهائیت: 
 
مغزم سوت كشيد...عجب مباحث سنگين و پر پيچ و خميه...چه دنياي آشفته اي بين مذاهب و فرقه ها وجود داره؟
مگر هدف يك دين و مذهب بايد چي باشه كه در آخر منجر به پديد آمدن اين گونه اختلافات كشتارها و جنگ ها بين ملت ها در طول قرن ها شده و خواهد شد؟ صداقت راستي صلح درستكاري....مگر اهدافي كه ما بايد دنبالش كنيم جز اينها هستند؟
 ارسال کننده فرزانه, در تاریخ 17 ارديبهشت 1388 ساعت 22:08
*اولا هيچ جواب درست و عاقلانه اي به سئوالت شما داده نشده و فقط بحث حاشيه اي يا مباحث سياسي كرده اند ضمنا توجه شما و خوانندگان را به گوشه اي از اسناد و مدارك پيرامون رابطه سران بهائيت با صهيونيسم جلب مي كنم:
1-نظر شوقي افندي در مورد اسرائيل: تاسيس اسرائيل مصداق وعده الهي به ابناء خليل و وارث كليم، ظاهر و باهر است. توقيعات مباركه بديع125 ص290
2-نظر بن گورين(نخست وزير اسرائيل):
با نهايت افتخار و مسرت بسط و گسترش روابط بهائيت با اولياي امور دولت اسرائيل را به اطلاع بهائيان مي رسانيم و در ملاقات بابن گورين، احساسات صميمانه بهائيان را براي پيشرفت دولت مزبور به او نمودند و او در جواب گفتند: از ابتداي تاسيس حكومت اسرائيل بهائيان همواره روابط صميمانه با دولت اسرائيل داشته اند. اخبار امري سال1330 ش5 ص8و14
3-شوقي افندي: هر چيزي بنام مقام متبركه بهايي از اطراف عالم به اراضي مقدسه مي رسيد، از پرداخت عوارض و حقوق گمركي معاف بود و همچنين موقوفات بهائي از پرداخت ماليات (به صهيونيستها) معاف بود ....
آهنگ بديع سال1330 ش3 ص53
طبعا اين امتيازات رايگان در اختيار آنان قرار نگرفته و درمقابل حزب سياسي بهائيت مي بايست خدمات شاياني را نسبت به آنان انجام دهد.
4-يكي از بهائيان ساكن اسرائيل: هر دستوري كه حضرت ولي امر (شوقي افندي) بفرمايند و يا هر تقاضايي بنمايند، دولت اسرائيل فورا برآورده مي‌نمايند و در نتيجه ما بهائيان ساكنين فلسطين به نهايت روح و ريحان زندگي مي نماييم ... اخبار امري سال1333 ش8-9 ص5
5- يكي ديگر از بهائيان در رابطه با سفرشان به اسرائيل مي گويند:در گمرك تل آويو همين كه خود را بهايي معرفي نموديم، با كمال احترام بدون تفتيش ما را فورا مرخص نمودند. درصورتيكه سايرين از جمله خود كليميان را به دقت رسيدگي و تفتيش مي نمودند ... آهنگ بديع سال 1340 ش10 ص252
6- در طول مراسم تشيع و تدفين شوقي افندي،كاردار اسرائيل در لندن همچون يك صاحب عزا با قدم آهسته و گردني خميده پا به پاي سران بهائيت حضور داشت و از چهره‌اش غم و تاثر مي باريد.
آهنگ بديع سال1339 ش8تا9 ص268
7- در ارديبهشت 1342 اجلاس تعيي كادر مركزي بهائيان جهان در حيفا بر گزار شد. در اين مراسم كليه حاضران به مناسبت فوت رئيس جمهور اسرائيل اسحاق بن زاوري يك دقيقه سكوت كردند و پيام تسليت فرستادند.
اخبار امري 1342 ش8و9 ص505
8-' مقارن با ليله صعود حضرت عبد البها، بر حسب توصيه شهردار حيفا، وزير ماليه اسرائيل، سندی امضا نمود که به موجب آن از قطعه زمينی به مساحت 1300 متر، خلع يد فوری به عمل آمد. اين اقدام تاريخی مقدمه آنست که به زودی سند مالکيت زمين مزبور، از طرف حکومت اسرائيل به جامعه بهائی که حال مشغول تاسيس و تحکيم مرکز اداری خويش در آن ارض مقدس می باشد، انتقال يابد. '!! نامه 27 نوامبر 1954 برابر با 6 آذر 1333 ، هيات بين المللی بهائی، حيفا، اسرائيل
در انتها بايد اشاره كرد كه اسناد فوق به هيچ عنوان نمايانگر جاسوس بودن مردم بهائي و امثالهم نيست بلكه تنها گواه رابطه پليد سران بهائيت با رژيم صهيونيسم است
ارسال کننده مهران ايزدي, در تاریخ 02 دي 1387 ساعت 12:01
*جناب اعلمی سلام بر شما.
جنابعالی از بهائیان پرسشی کرده اید که آن را به حضرتعالی بر می گردانم و امید به پاسخ دارم:
شما نوشته اید: «با توجه به اینکه سید علی محمد و میرزا حسینعلی نوری (بهاء الله) هر دو ایرانی ،یکی اهل شیراز و دومی اهل مازندران بوده و دعوی ایندو یعنی بابیت و بهائیت نیز منشاء ایرانی داشته اند چرا کتاب های خود را به زبان عربی به نگارش در آورده اند!؟ »
استدلال بسیار زیبایی است. اکنون پرسش من این است: شما که بر اساس قرآن، هر پیامبری را متناسب با زبان همان قوم می دانید، چه شد که اعراب با هجوم به ایران، قصد داشتند دینی را به آنان بیاموزند که نه پیامبرش همزبان آنها بود و نه دستوراتنش به زبان فارسی؟
آیا همین خرده گیری را نسبت به آورندگان اسلام به ایران نیز جایز می دانید؟
اشتباه برداشت نشود، من نه بهایی ام و نه تابع هیچ دین دیگر. من بهائیان را پیروان یک آیین من درآوردی مبتنی بر اسلام می دانم. آن هم با زبان عربی پر از غلط و بعضاً ناخوشایند و ناموزون. ضمن اینکه برخی استدلالهای جنابعالی را در رد آن ضعیف می دانم. استدال هایتان در حدی است که فقط دل یک حوزوی را خنک می کند و بهائیان را نیز بر آیین جعلی شان مصمم تر.
اعلمی:
*برخی از پاسخ ها و استدلال های بنده متناسب با شیوه طرح سوالات از سوی کاربران بهائی ارائه شده است و ممکن است ضعیف باشد با این وصف داوری در مورد ضعیف و یا قوی بودن هریک از استدلال هایم را به خوانندگان آن وامی گذارم .
اما تعمیم دادن خرده گیری بنده در مورد بهائیان به حمله اعراب به ایران مصداق بارز قیاس مع الفارق است .زیرا:
1-ایراد من به بهائیت هم مبنای عقلی و هم مبنای قرانی دارد و چون بهائیان وانمود می کنند که به هردو معتقدند یعنی هم قران را قبول دارند و هم مدعی اند که آموزه های فرقه بهائیت مبتنی برعقلانیت است ، براین اساس با توجه به بعضی از آیات قران یکی از قواعد رسالت مبتنی بر این اصل بوده است که کتاب هریک از انبیاء منطبق بر زبان رایج آن قوم باشد تا بتوانند در مورد آموزه های آن بیاندیشند و معنای آنرا بفهمند و پس از تشکیل یک امّت ،آموزه های دینی را در سراسر دنیا و بزبان مردم هر منطقه ترویج دهند ،عقلا نیز امکان ندارد که پیامبر عرب زبانی که رسالت جهانی دارد در عربستان که همه به زبان عربی تکلّم می کنند کتاب خود را به زبان فارسی و یا انگلیسی ارائه نماید و انتظار داشته باشد که رسالت او فراگیر شود و همینطور عقلائی نیست که پیامبر عرب زبانی که با زبان فارسی بیگانه است مثلا کتابی به زبان فارسی آورده و با حضور خود در ایران در این مقام برآید که آیات کتاب خویش را در میان ایرانیان ترویج دهد! اما پیامبری که رسالتش جهانی است چاره ای ندارد که از یک منطقه و با یک زبان از نقطه ای آغاز و با تربیت یک امّت جغرافیائی خاص ،آموزه های دینی خویش را در سطح جهان گسترش دهد. پیامبران اولوالعزم به همین روش عمل کردند. مگر اینکه شما اساسا رسالت جهانی پیامبران را نفی کرده و قائل به این باشید که خداوند برای هر قوم و منطقه ای باید پیامبر خاص خود را می فرستاد ،البته این هم یک نوع نگرش است اما با تشکیل امّت جهانی که جزء آموزه های ادیان الهی نظیر یهودیت ،مسیحیت و اسلام است سازگار نیست و من به عنوان یک مسلمان از رسالت جهانی حضرت محمد دفاع می کنم و برای آنهم استدلال عقلی لازم را دارم که پرداختن به آنها از حوصله این نوشتار خارج است.
2- هجوم اعراب به ایران یک مقوله است و ترویج آموزه های دین اسلام در میان ایرانیان و سایر ملل نیز یک مقوله جداگانه است لذا گرچه هجوم اعراب در مسلمان شدن ایرانیان بی تاثیر نبوده است اما اشاعه و ترویج دین اسلام در ایران را الزاما نمی توان با هجوم اعراب به ایران پیوند زده و مسلمان شدن ایرانیان را نتیجه و علت العلل هجوم اعراب دانست ،زیرا در بسیاری از نقاط دنیا اسلام گسترش یافته است بدون اینکه به آنجا هجومی صورت گرفته باشد. شاید به همین سبب حضرت امیر(ع) نیز با هجوم و لشگر کشی اعراب به ایران مخالف بوده اند.
3- علوم و دانش حاضر حاصل تلاش های یک منطقه و کشور خاص نمی باشد بلکه نتیجه مبادلات و داد و ستد های فکری در جوامع مختلف می باشد ،با توجه به اینکه جوامع مختلف از یک زبان و فرهنگ واحد پیروی نمی کنند بنابراین اگر استدلال شما را بپذیریم و قائل به این باشیم که هرمنطقه ای باید دین خاص خود را دارا باشد در این صورت با همین استدلال هر منطقه ای باید علوم خاص خود را و بزبان همان منطقه مورد استفاده قرار دهند!
ارسال کننده رضا, در تاریخ 15 آبان 1387 ساعت 09:51
*آقای اعلمی سلام علیکم
من یک روحانی هستم و اگر حقیقت را بخواهید ،در اثر بعضی از جوسازی هائی که علیه شما صورت می گرفت ،به شما و اعتقاداتتان بدیده تردید می نگریستم و این تردید زمانی شکل گرفت که در روزنامه ها شما را متهم به جسارت نسبت به ساحت آقا ابا عبدالله الحسین(ع) کردند.با معرفی یکی از طلّاب آذری زبان با وبلاگ شما آشنا شدم و در طول این مدت علاوه بر مطالعه زندگی نامه جنابعالی و بخشی از مقالاتتان ،مناظره شما را نیز با فرقه ضاله بهائیت بطور دقیق مطالعه کردم. اکنون به این نتیجه رسیده ام که هم از شما حلالیّت بطلبم و هم خدمتتان عرض کنم جزاک الله خیرا و شیر مادرتان بر شما گوارا باد . 20 سال در حوزه های علمیه درس خوانده و درس داده ام و باید اقرار کنم که در هر صد طلبه و روحانی هم یکی را نمی توان یافت که به زیبائی و تلسط شما قادر به احتجاج با این فرقه گمراه باشد.برای شورای نگهبان متاسفم که مردم را از وجود شخصیتی مبارز ،صادق ،آزاده ،دینمدار ،با سواد و متعهد در مجلس شورای اسلامی محروم کرد. ارادتمند م-ص

اعلمی:
سلام ،از حسن ظنّ جنابعالی نسبت به خود سپاسگزارم
ارسال کننده م-ص, در تاریخ 03 آبان 1387 ساعت 15:06
*سرور گرامی آقای اعلمی
مقاله ای را که امروز در اینترنت خطاب به شما دیده ام حضورتان میفرستم.
شاد باشید
خسرو
نگارش یافته توسط دبیر
۰۲ آبان ۱۳۸۷
نگاهی به احتجاج جناب اعلمی
شهلا فیروز
مطالبی که جناب اعلمی تحت عنوان احتجاجی با مروجان بهائیت نگاشته اند از دو جهت برای من به عنوان یک بهائی جالب و خواندنی بود. از جهتی شاید جناب اعلمی جزو اولین – و نه معدود – روشنفکران ساکن ایران هستند که هم قائل به حقوق شهروندی بهائیان شده اند و هم شهامت ابراز و نشر مکتوب – البته اینترنتی – آنرا هم بروز داده اند.
طی سالهای متمادی بسیار بوده اند روشنفکران منصفی که علی رغم عدم اعتقادشان به امر بهائی ( به هر دلیل ) رعایت حقوق شهروندی و تساوی بهائیان در برابر قانون را قبول داشته اند. اما همیشه این اذعان با ترویج شایعه گرویدن این افراد به 'بهائیت' در محاق تردید و ترس و ارعاب پنهان شده و فرد مذکور به راحتی از صفحه تعاملات حذف می شده است.
در ایام اخیر هم شاهد چند نمونه از این مسائل بوده ایم که شاید حاد ترین آن ها نشر شایعه گرویدن خانم عبادی و دخترشان به دیانت بهائی است. در واقع هدف انتشار این شایعه این است القاء کند که 'طبیعی است که گمراهان از گمراهان دفاع کنند'. اما دفاع رستگاران از گمراهان را چگونه باید توجیه کرد؟
مطالب آقای اعلمی را در مجموع می ستایم چرا که هوشمندانه دو مقولهء 'انسان' و 'باورها' را از همدیگر جدا کرده اند و انسان ها را ذیحق و باور ها را چالش پذیر قلمداد نموده اند. همین کافی است که اقرار کنیم با فردی بالغ از لحاظ فکری و انسان شناختی در تعامل هستیم.
این رویه، ما را هم باید بر آن بدارد که با همین نگاه و رویکرد به جناب اعلمی و باورها – یا در اینجا سوالاتشان – نگاه کنیم و تعامل نمائیم. هر چند بالغی چون اعلمی نیک می داند که در تفکری پلورالیستی هر چند احتجاج پسندیده و ستوده است اما قالبی نهائی و رویکردی مطلق نیست چرا که در حیطه ای بحث می کنیم که شناخت تحلیلی علمی را درآن چندان اعتباری نیست و سر و کارمان با عرفان و ادراکات تالیفی است.
می دانم ،و مطمئنم که جناب اعلمی هم به خوبی واقفند ، که ای بسا سوالاتی کوتاه پاسخ هائی نه چندان کوتاه در پی خواهند داشت و نه در ذیل مقاله ایشان – همان گونه که خود چند بار متذکر شده اند – رواست که به درج پاسخی کامل بپردازیم و نه حتی مقاله ای مستقل هم در جواب کلیه سوالات درست می باشد، چرا که مخاطب مظلوم هم باید یارا و حوصله مطالعه آنرا داشته باشد. پس تصمیم بر آن شد که در سلسله مقالاتی موجز اما دنباله دار به این سوالات بپردازیم.
از جهت دیگر درباره سوالات هم باید تذکری بدهم. رویه طرح سوال از سوی جناب اعلمی هم نوعا بالغ است. فردی که ابهامات خود را بصورت سوال مطرح می کند نشان می دهد که قواعد روشنفکری را بلد است – حتی اگر آن را دوست ندارد. سالها جامعه بهائی با همین سوالات مواجه بود،اما به صورت اکاذیب و تهمت ها و در پشت جبهه ای از خشم نفرت و بدون مجال پاسخگوئی . اینک که جناب اعلمی این سوالات را مطرح می کنند می بینم که نه تنها ایشان و همه محتججان امر بهئی بلکه منصفانه بگویم که خود بهائیان هم باید تکلیف خود را با این سوالات و پاسخ آنها روشن کنند.
هر چند که باز هر کودکی که اندکی با حوزه معارف ادیان آشنا باشد می داند که پاسخ ها در واحد زمان و بسته به ادراک و عرفان پیروان متفاوت خواهد شد و هر مطلبی که در ادامه ارائه می شود هم واجد این خاصیت خواهد بود، بالاخص که بر خلاف آنچه به غلط در باره جامعه بهائی رواج داده شده دیدگاهی رسمی ( یا تشکیلاتی یا ....) درباره معتقدات بهائی جز منطوق آثار مقدسه بهائی وجود ندارد و الباقی آنچه گفته می شود نظر است و چالش پذیر و غیر قطعی. (چنانچه پیروان همه ادیان هم کم و بیش این نکته را تجربه کرده اند).
ارسال کننده خسرو, در تاریخ 02 آبان 1387 ساعت 19:30
*آقاي اعلمي ميدانم که اين يادداشت مرا چاپ نخواهيد کرد، زيرا تقيه سرتاسر وجود جامعه ما را فرا گرفته است و بهمين دليل تناقضات آشکاري در گفتار فرهنگي ما ديده ميشود.
شما از طرفي خود را انساني جستجوگر قلمداد مي کنيد ولي از طرف ديگر زماني که پاي واقعيت پيش مي‌آيدعملا همانند يک شيعه از تمام بيدادگري‌هايي که بر مال و جان دگر انديشان وارد شده‌است بدفاع بر ميخيزيد.
اين تناقض را چگونه پاسخ ميدهيد.
آيا اين يک واقعيت مسلم نيست که به نام خدا و زير لواي دين خانمان ها بر باد رفته و خون ها ريخته شده‌است، در صورتي که ديانت بايد سبب الفت و محبت باشد.
اين تناقض آشکار را چگونه جواب مي گوييد.
اين واقعيت خون ريزي به نام خدا و زير لواي دين نه قابل توجيه است و نه قابل تاييد.
به اميد روزي که ديوارهاي جدا کننده دين، نژاد، مليت، جنسيت و طبقات اجتماعي را درهم ريزيم و همه باهم زير لواي انسانيت مجتمع گرديم و افتخار همه ما در اين باشد که تاج افتخار انسانيت بر سرمان است نه ديانت.
دلتان شاد و لبتان خندان باد

اعلمی:
مدعی شده اید:"عملا همانند يک شيعه از تمام بيدادگري‌هايي که بر مال و جان دگر انديشان وارد شده‌است بدفاع بر ميخيزيد.". اگر "آزاده" اید، فقط یک مورد از این ادعای خود را به عنوان نمونه ثابت کنید!!
ارسال کننده پرويز, در تاریخ 23 مهر 1387 ساعت 02:34
*خواهشا از لفظ (شما وهم مسلکانتان ی.. )استفاده نفرمایید. شما که به این زیبایی این بحث را شروع کرده و پیش میبرید, چرا از الفاظی استفاده میکنید که بنظر اینجانب بنوعی توهین آمیز است. اگر هم احیانا از لحن نوشته ای خوشتان نیامد باز هم ازینگونه الفاظ استفاده نفرماید.چون شما آقای اعلمی هستید بالاخره. این یک خواهش بود صرفا و نه یک ایراد. قبلا از صبر و بردباری شما تشکر میکنم. یک هموطن شیعه
اعلمی: از تذکر شما متشکرم .اما یقین بدانید که هرگز قصد توهین نداشته ام و جمله مذکور را نیز با انگیزه تحقیر و توهین ننوشته ام. با این وصف اگر از عبارت مذکور توهین استنباط شود تلاش خواهم کرد که حداقل آنرا در این سایت سه طلاقه نمایم!
ارسال کننده Peyman, در تاریخ 22 مهر 1387 ساعت 19:42
*با سلام خدمت دكتر اعلمي اميدوارم كه ايام هميشه به كامتان باشد.اول بگم كه من در شهري زندگي ميكنم كه همه جواناني كه من با هاشون سر و كار دارم شما رو مثل پدرشون دوست دارند.
من به خاطر بعضي از شرايط كه بسيج برام ايجاد مي كنه مجبور شدم كه به عنوان بسيجي ثبت نام كنم والان چند هفته است كه فقط بحث شما وآقاي خاتمي است و از شما و خاتمي به عنوان ضد انقلاب و كسي به امام حسين و ابولفضل و ... توهين كرده ياد مي كنند و از احمدي نژاد به عنوان سرباز امام زمان.
جوري كه من شنيدم اين تبليغات و تو سراسر حوزه هاي بسيج كشور انجام مي دن چون به انتخابات نزديك شديم.
اميدوارم كه هميشه موفق باشيد.
ارسال کننده هادي, در تاریخ 21 مهر 1387 ساعت 06:08
(آخرین یادداشت مورخ 21/7/87)*جناب اعلمی با اینکه انتظار چندانی از انتشار کامل پاسخها از سوی شما نداشتم ولی گمان هم نمیکردم از بین یازده پاسخ تنها دو را آنهم به حذف جملات کلید درج نمائید و ذیل آن شبهه ای را مطرح نمائید که ربطی به سوال نداشته و در قسمت حذف شده دیگری جواب داده شده این رفتار شما شیوه جویندگان حقیقت نیست . گمان میکنم بیش از حد نسبت به سلامت شخصیت شما خوشبین بوده ام...
آقای صمیمی گرچه از ابتدا با شیوه برخورد برخی از بهائیان با موضوعاتی از این دست آشنا بودم ،لیکن برخوردهای منطقی و مودبانه افرادی نظیر آقا خسرو مرا تشویق می کرد تا علیرغم قدیمی شدن موضوعات دو پایگاه قبلی در مورد بهائیت ،همچنان باب گفتگو و مباحثه را باز نگهداشته و ضمن انعکاس نظرات کاربران دیدگاه های خود را نیز بطور مستند ذیل آن منتشر نمایم. چنانکه می دانید از مجموع 160 کامنت منتشر شده در دو مقاله مربوط به بهائیت ، بیش از 90 درصد آن مربوط به کاربران بهائی است. شما نیز برای 10 سوال مطرح شده 10 پاسخ ارسال کرده بودید که تا این لحظه 7 مورد آن بدون کم و کاست منتشر شده است و بقیه موارد را هم پس از درج نظرات خودم تصمیم داشتیم که امروز منتشر کنیم ، با این وجود بدروغ مدعی شده اید که از 11 پاسخ ارسالی شما فقط مورد دوم آنهم با حذف جملات کلیدی درج گردیده است!! آیا با خود نیاندیشیده اید در جائیکه یادداشت های شما با نام صمیمی همچنان در ذیل مقاله "احتجاج با مروّجان بهائیت در پرتو آزادی عقیده و آزادی بیان" در معرض دید کاربران محترم قرار دارد ، نتیجه ایراد ادعای کذب و اتهام ناروا دامنگیر شخص شما خواهد شد!؟ در این خصوص داوری را به کاربران وامی گذارم و از شما هم انتظار دارم این بار بکمک یکی از دوستان مورد وثوقتان با چشم بصیرت یادداشت های خود را در همین جا مرور کنید وپس از آنکه پی به قضاوت اشتباه خود بردید فقط با خود عهد کنید که از این پس قبل از داوری کردن قدری فکر کنید. با این حال این شیوه برخورد شما موجب گردید تا این یادداشت هم آخرین اظهار نظر در مورد دو مقاله مزبور باشد که منتشر می شود. خوش باشید!
ارسال کننده صمیمی, در تاریخ 20 مهر 1387 ساعت 21:41
(پرسش و پاسخ جدید مورخ 20/7/87)داراب:جناب اعلمی با عرض ارادت و تشکر از اینکه اجازه می دهید مطالبی در مورد الوهیّت حضرت بهاءاللّه برایتان نقل کنم. در دیانت بهائی مظاهر امرالله نماینده و مقام خداوند در عالم امر و خلق هستند و آنچه ما راجع به خداوند می گوئیم و انجام می دهیم به این مظاهر مقدّسه برمی گردد این مخصوص حضرت بهاءاللّه نیست تمام انبیای اولوالعزم به نظر ما دارای این مقام هستند. آنچه می گویند خدا گفته است ، آنچه امر کنند خدا امر کرده است و آثارشان آثار الهی است و این مطلبی است که تا به حال در عالم ادیان به این روشنی دیده نشده است. یکی از الواح حضرت بهاءالله را در این مورد برای شما ذکر می کنم : یا مظلوم اشهد انّه شهد لذاته انّه لایعرف بما سواه و لایدرک بدونه قد ارتفع باسم منه رایة انّه لا اله الاّهو علی طور الوجود من الغیب والشهود و باسم آخر نصب سرادق انّی انا اللّه لااله الاّ انا علی هذا المقام المحمود یشهد کلّ الاشیاء لنفسی و کلّ الاسماء لسلطانی و اشهد انّهم ما عرفونی و یرجع ما عندهم الی مظهر من مظاهری الذّین خلقوا من قلمی من فاز بهذه الشهادة و شهد بما شهداللّه فی هذه الورقة یجعله الله مستغنیا عن شهادة العالمین... ص 19 آثار قلم اعلی مجموعه مناجات جلد دوم 134 بدیع موسسه ملی مطبوعات امری در مورد خداوند منّان که عالم حق است حتّی خود انبیا راه ندارند. با این اعتقاد بهائی تمام بیان حضرت بهاءاللّه قابل توجیه است . آنچه به نماینده خدا وارد به خداوند وارد. حضرت بهاءاللّه می فرمایند: حمد مقدّس از عرفان ممکنات و منزّه از ادراک مدرکات ملیک عزّ بی مثالی را سزاست که لم یزل مقدّس از ذکر دون خود بوده و لایزال متعالی از وصف ماسوی خواهد بود. احدی به سماوات ذکرش کما هو ینبغی ارتقا نجسته و نفسی به معارج وصفش علی ما هو علیه عروج ننموده و از هر شانی از شئونات عزّ احدیّتش تجلیّات قدس لانهایه مشهود گشته و از هر ظهوری از ظهورات عزّ قدرتش انوار لابدایه ملحوظ آمده چه بلند است بدایع ظهورات عزّ سلطنت او
بستن http://www.modarair.com/news/میراث/آزادی-عقیده.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 497917     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: