نام شما:
ایمیل مقصد:

از سهروردي غافل نشويم گفت و گو با نجفقلي حبيبي، عضو هيات علمي موسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران

از سهروردي غافل نشويم گفت و گو با نجفقلي حبيبي، عضو هيات علمي موسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران


گروه: فرهنگ، تاریخ، ادبیات و هنر
تاریخ درج: 1391/8/6
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

 

از سهروردي غافل نشويم
PDF چاپ نامه الکترونیک
نوشته شده توسط Administrator شنبه ۰۱ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۰۷:۳۶
از سهروردي غافل نشويم
گفت و گو با نجفقلي حبيبي، عضو هيات علمي موسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران
منوچهر دين پرست
 سهروردي، بي ترديد از جمله حکمايي است که تاثيري بسيار ژرف بر فکر و انديشه ايراني داشته، به طوري که نمي توان پس از او فيلسوف و يا حکيمي را يافت که از تاثير وي به دور مانده باشد. طي سال هاي اخير و به همت بزرگاني همچون هانري کربن و سيد حسين نصر آثار سهروردي تصحيح و در اختيار علاقمندان قرار گرفته است. دکتر حبيبي نيز از جمله اساتيدي است که در راه تصحيح آثار سهروري گام هايي ارزشمند برداشته و در تصحيح تاليفات اين حکيم اشراقي کوشيده است.در اين گفت و گو بر آن بوده ايم تا روند انجام اين مهم را نزد استاد بزرگوار، دکتر حبيبي بررسي نماييم.
به نظر شما سرآغاز روند تصحيح آثار سهروردي کجاست و چگونه بن مايه اين تصحيح ريخته شد؟
خود من زماني با اين مسئله آشنا شدم که در دانشکده الهيات دانشگاه تهران در سال هاي 1354 تا 1355 دانشجوي دوره دکتري بودم. در آن زمان به تازگي گرايش سهروردي در دانشکده تاسيس شده بود و من جزو کساني بودم که در اولين دوره تدريس اين گرايش درس مي خواندم. بعدها متوجه شدم که کتاب هاي سهروردي همه مثل «شرح حکمت الاشراق» هستند که چاپ سنگي يا نسخه هاي خطي آن  موجود بود. سهروردي در ايران از گذشته هاي دور مورد توجه بوده است. کساني مثل ملاصدرا، قطب الدين شيرازي و شهرزوري بر آثار او شرح نوشته اند و انديشه هايش را تدريس مي کرده اند. اين متفکران احتمالا تحت تاثير خواجه نصير بوده اند که او نيز آثار سهروردي را درس مي داده است. اما وضعيت جديد که مورد اشاره شماست به نظرم از هانري کربن شروع شده است. کربن در سال هاي مياني دهه 1940 يعني در بحبوحه جنگ جهاني دوم که دنيا در آتش و خون بود، حدود پنج سال در کتابخانه هاي استانبول به فعاليت علمي مشغول بوده و آثار خطي فيلسوفان و عرفاي اسلامي از جمله سهروردي را گردآوري کرده است. او اولين مجموعه آثار سهروردي را در سال 1945 ميلادي در استانبول تحت اشراف جمعيت المستشرقين آلماني چاپ کرده است. وي براي اين مجموعه مقدمه مفصلي نيز نوشته و همچنين بعد از آن مقالات متعددي نيز در اين زمينه به نگارش در آورده است. لذا اين شروع توجه به سهروردي در ايران و در اروپاست. کربن بعد از آن به تهران مي آيد و جلد دوم آن مجموعه را منتشر مي سازد. مجموعه نخست با عنوان «المجموعه الاهيه» در مي آيد. اين مجموعه شامل سه رساله است که از الهيات سهروردي هستند. کربن در اين مجموعه از رساله «تلويحات» بخش الهيات را انتخاب کرده و همچنين رساله کوچکي نيز با عنوان «مقاومات» ،که سهروردي به عنوان ملحقات بر تلويحات نوشته،در اين کتاب آورده شده است. همچنين بخش الهيات از کتاب «المشارع» که مفصل ترين کتاب سهروردي است، در اين مجلد آمده که بعدها در تهران و در حدود سال 1339 مجموعه دوم با عنوان «حکمت الاشراق» سهروردي به اضافه رساله «اعتقاد الحکما» و رساله «الغربه الغربيه» با ترجمه  فارسي قديمي  آن، به همراه مقدمه هايي که کربن به زبان فرانسوي نوشته در تهران چاپ مي شود. اين ها جزء اولين کارهايي است که در جهت چاپ جديد آثار سهروردي در ايران صورت مي گيرد. قبل از آن تنها کتاب «شرح حکمت الاشراق» قطب الدين شيرازي را به صورت چاپ سنگي در عصر ناصري داشتيم.
ارزيابي شما از اين نخستين کارها چيست؟
کربن اين آثار را به خوبي تصحيح کرده ، همچنين معرفي سهروردي توسط  او او به زبان فرانسه و شرح مبسوط آثار و معرفي نسخه ها تاثير گذار بوده اند و همين سبب شد که در تهران جلد دوم چاپ شود. چند سال بعد جلد سوم آثار سهروردي که شامل رساله هاي فارسي اوست و پيشتر در نوشته هاي کربن معرفي شده بود ، مورد توجه قرار گرفت. اين مجموعه سوم توسط دکتر سيد حسين نصر بر اساس نسخه هايي که در دست داشتند، تصحيح گرديد و مقدمه نسبتا مفصلي با استفاده از مطالعات خود ايشان و نوشته هاي کربن بر آن ها نوشته  شد. البته سهروردي چند رساله نيز دارد که هم به فارسي آن ها را نوشته است و هم به عربي، يکي «الواح العماديه» و ديگري «هياکل النور» که بخش هاي فارسي آن ها در همان جلد سوم مورد اشاره آمده است، به همراه چند دعاي کوچک و مطالبي از اين قبيل. قبل از مجلد دوم که کربن از آثار سهروردي در ايران منتشر کرد، مرحوم دکتر محمد معين رساله دکتراي خود را درباب تاثير ادبيات ايراني قديم مثل متن اوستا، مزديسنا، يسنا و ... بر ادب فارسي نوشت که در لابلاي آن به معرفي سهروردي و آثار او پرداخت و به دانشمنداني که در زمينه سهروردي به ويژه در هند قديم کار کرده اند، اشاره نمود. کار دکتر معين نيز در شناخت سهروردي بسيار تاثير داشت. بعد از آن وقتي آثار سهروردي چاپ مي شود کساني چون ارنست رنان و محمود مصري مقالاتي در زمينه سهروردي مي نويسند و جمع بندي نظر ايشان در مدخلي که در دايره المعارف اسلامي براي سهروردي نگاشته مي شود، منتشر مي گردد. اين امر سبب مي گردد که سهروردي -پژوهي رفته رفته از ايران به کشورهاي عربي به ويژه مصر منتقل شود و آثاري نگاشته و ترجمه مي شود مثل «شخصيات القه در اسلام؟؟» که در آن سه شخصيت مهم در فرهنگ و تمدن اسلامي معرفي مي شود که يکي از آن ها سهروردي است. بنابراين به نظر من به واسطه آثار هانري کربن است که جهان فرهنگ و ادب جديد با انديشه هاي سهروردي آشنا مي شود. عرب ها هم بعد از اين البته کارهاي خوبي در اين زمينه انجام داده اند.
آيا روش تصحيح کربن با ديگران تفاوت داشته يا مثل ساير روش ها بوده است؟
به هر حال مصححان اروپايي سبکي را به وجود آوردند و کربن نيز از همان سبک براي تصحيح استفاده کرده است، و سبک او، سبک تازه اي نيست. مي دانيد که علماي اسلامي از قديم خودشان کتاب ها را تصحيح مي کردند، منتها سبک تصحيحشان با سبک اروپاييان که امروزه نيز در ايران رايج است، متفاوت بوده است. دانشمندان ما وقتي کتابي را تدريس مي کردند، در مواجهه با يک غلط به ساير نسخه ها نيز مراجعه مي کردند و بعدا با عنوان نسخه بدل در همان متن مي آوردند يا در حاشيه صفحه نسخه بدل را مي نوشتند. با حروف چيني جديد اين امکان فراهم آمد که حاشيه به پاورقي منتقل گردد و متن منقح شود. کربن و ديگر مصححين چون نيکلسون و شمار زيادي از اعراب سبک کارشان اين بود که شماره خطوط را کنار صفحه مي نوشتند(خط به خط يا پنج خط پنج خط) و بعد در متن ديگر عدد نمي گذاشتند که ذهن خواننده پراکنده شود. بلکه در پاورقي مثلا مي نوشتند، سطر پنج و آن کلمه را مي نوشتند و روبرويش توضيح يا نسخه بدل را مي  آوردند. همچنين براي جدا کردن نسخه بدل ها از هم ميانشان خط هاي عمودي يک خطي يا دو خطي ميان شماره ها و نسخه بدل ها مي گذاشتند. حسن اين کار آن بود که در متن ديگر عدد وجود نداشت و خواننده مي توانست به راحتي متن را بخواند. ضمن آن که خواننده کنجکاو مي توانست به نسخه بدل ها که در پايين متن بود، مراجعه کند و اجتهاد خود را اعمال نمايد. اين روش در تصحيح متون به تدريج رايج شد و ما نيز از اروپاييان همين سبک را اقتباس کرديم. به هر حال آثار سهروردي با شخصيت هايي چون کربن و مستشرقين بزرگي که با او همفکري مي کردند، در اروپا معرفي شد. با وجود اين هنوز بخشي از آثار سهروردي باقي مانده که کمتر بدان ها توجه شده است. در سال هاي اخير آثار سهروردي توسعه بيشتري پيدا کرده است، به خصوص که سهروردي به حوزه تمثيل و مثال و عالم خيال و جنبه  هاي هنري وارد شده  و همين امر موجب توجه دانش پژوهان در حوزه هاي فلسفه هنر و تاريخ هنر به آثار او گشته است، به گونه اي که به تدريج شاهد توسعه فکري و محتوايي در مورد آثار سهروردي هستيم. ايشان معتقدند که انديشه هاي سهروردي در ميان شاعران و عرفا و ادباي ايران مثل حافظ تاثير مهمي داشته است و اين تاثير مشهود است، برخي نيز معتقدند که در فتوت نامه ها که توسط و براي جوانمردان و پهلوانان و ورزشکاران باستاني نوشته مي شده، مي توان تاثير انديشه ها و آثار سهروردي را پيگيري کرد. حتي برخي معتقدند که در آثار هنري معماري ايران مي توان رد پاي انديشه ها و تاثير سهروردي را پي گرفت. بنده اگرچه به دليل تفاوت حوزه اي که در آن کار مي کنم، به اين جريان ها اشراف ندارم، اما بسيار علاقه مندم بدانم که انديشه سهروردي چگونه در اين آثار هنري و معماري تاثير گذاشته است.
آيا در تصحيح آثار سهروردي به شيوه اي خاص و متفاوت از ديگر روش ها نياز داريم يا خير؟
خير، تصحيح روش خودش را دارد.در تصحيح قصد داريم مطمئن ترين عبارات نويسنده را به دست آوريم. اين در مورد همه يکسان است. مثلا در مورد سهروردي مصحح بايد دقت کند که در ديگر آثار وي ذوق، نحوه بيان ادبي، شيوه نوشتاري و ... چگونه بوده است تا بتواند به عبارات خود او دست يابد. چون نحوه بيان ادبي هر يک از حکما و نويسندگان از سهروردي گرفته تا ابن سينا، فارابي و کندي متفاوت است. لذا اصل تصحيح يکسان است و در مورد هر نويسنده بايد به روش بيان ادبي و سبک او دقت کرد.
آيا در آثار سهروردي اثري وجود دارد که مورد غفلت قرار گرفته باشد ويا تا به حال مورد تصحيح قرار نگرفته باشد؟
برخي از آثار سهروردي اصلا موجود نيست، اسامي اين آثار در ساير کتب وجود دارد، اما خود متون به دست نيامده است. مثلا در برخي آثار اشاره شده که سهروردي کتابي در زمينه اصول فقه نوشته ، امري که بسيار عجيب و غريب است، ولي اخيرا شنيده ام که اين اثر در دانشگاه رياض عربستان سعودي تصحيح و منتشر شده است. باز هم ابهاماتي وجود دارد، مثلا برخي مي گويند سهروردي «رساله الطير» ابن سينا را ترجمه و تشريح کرده است. اما اين رساله در حال حاضر موجود نيست و بايد در اين زمينه تحقيقات روشن و مفصلي صورت بگيرد، چون بعدا اين موضوع تبديل به جريان يا ادبياتي با محوريت مرغان شده است. لذا بايد تحقيق کرد و ديد که سهروردي تا چه اندازه در اين قضيه نقش داشته است. ولي به هر حال گمان مي کنم هنوز رساله هاي کوچکي از سهروردي باشد که به دست نيامده است. سال گذشته در جلسه اي شخصي بيان مي کرد سهروردي اشعاري نيز به زبان کردي دارد که در آن ها مفاهيم معروف او چون نور و ظلمت به کار رفته است. چون سهرورد جزو بخش هاي کردنشين بوده است. البته اين شخص نه سندي ارائه داد و نه اشعار را قرائت کرد. لذا دليل موجهي در قبول اين موضوع وجود ندارد، اما به هر حال تحقيق در آثار سهروردي در جريان است. البته خود من اين تحقيق را متوقف کرده ام، ضمن آن که از اين امر پشيمانم. اما اخيرا شنيدم فردي به نام ملکي در حال گردآوري و تصحيح آثار سهروردي است که گويا چندين مجلد از او نيز منتشر شده ، اما بنده نمي توانم ارزيابي دقيقي از اين آثار ارائه دهم.
آيا نيازمند آن هستيم که تصحيح کربن و نصر را دوباره بازبيني انتقادي کنيم؟
بله، به نظر من اين کار از چند جهت لازم است. نخست اين که بعد از آن تصحيح نسخه هايي يافت شده که مي تواند معتبرتر باشد واز نسخه هاي مورد استفاده کربن يعني نسخه شرح حکمت الاشراق قطب الدين شيرازي و شهرزوري امروزه نسخه هاي بهتري در دست است. مثلا کربن از تلويحات تنها بخش الهيات را چاپ کرده است، در حالي که تلويحات علاوه بر اين بخش ، شامل منطق و طبيعيات هم هست. بنده توفيق اين را داشتم که تلويحات را به طور کامل چاپ کنم، در حالي که منطق آن سال ها پيش توسط مرحوم دکتر فياض منتشر شده بود و طبيعيات نيز توسط دکتر سيد حسين سيدموسوي چاپ شده بود که اين چاپ ها خالي از اشکال نبودند. يا مثلا کتاب «اللمحات» پيشتر به صورت بسيار مغلوط چاپ شده بود که بنده آن را نيز تصحيح و منتشر کردم. «المشارع» نيز از کتاب هاي مهم سهروردي و مفصل ترين کتاب اوست. منطق اين کتاب نيز اصلا چاپ نشده بود. ويراستار آن دکتر مسعود محمدي است و ايشان به همراه يک دانشجو اين اثر را منتشر کردند که مشکلاتي دارد. طبيعيات هم هنوز چاپ نشده است. الهيات آن هم که کربن چاپ کرده است، چون جداي از ساير بخش هاست، دچار اشکالاتي است. بنده در حال حاضر به تصحيح المشارع به صورت کامل مشغول هستم که البته اين کار در حدود بيست سال طول کشيده است، زيرا نسخه هاي کتاب موجود نبود و نسخه  هايي که به دست آمد نيز مغلوط بودند. آقاي دکتر اعواني هم بسيار مصرند که بازبيني دوباره اي بر الهيات اين کتاب صورت بگيرد، تا بر اساس تحقيقات و نسخه هاي جديد، دوباره بازخواني شود. البته دقت کربن زياد بوده و هيچ کدام ما در سهروردي پژوهي بي نياز از مراجعه به او نيستيم، اما بايد نکات جانبي و دقيق تر را نيز در نظر گرفت. حتي بنده حکمت الاشراق را نيز با چند نسخه ديگر مقابله کرده ام، که البته هنوز آماده چاپ نيست، اما تصميم دارم اول المشارع را در سه جلد منطق، طبيعيات و الهيات منتشر کنم و بعد از چاپ شرح حکمت الاشراق قطب الدين شيرازي به تصحيح دوباره و چاپ آن بپردازم. همچنين لازم است به شرح حکمت الاشراق شمس الدين شهرزوري اشاره کنم که قبل از شرح قطب الدين نگاشته شده است و قطب الدين از آن استفاده کرده است. آن شرح را دکتر ضيايي بر اساس نسخه هايي چاپ کرده اند که البته خيلي مغلوط است. اين امر شايد به دليل عدم دسترسي به نسخه هاي مطلوب است، شايد هم در مرحله چاپ بسياري از اين غلط ها رخ داده است. اما به هر حال من که اين کتاب را تدريس مي کنم و به آن مراجعه مي کنم، فوق العاده غلط در آن ديده ام. به هر حال من در اين زمينه نيز در حال کارم، به خصوص که شهرزوري در ميان حکما شخصيت خاصي است و کتاب هاي مفصلي نوشته است و تفکر وي بر خلاف خود قطب الدين، اشراقي است. گو اينکه مفصل ترين شرح بر زندگي و آثار سهروردي را هم شهرزوري نگاشته است.
آثار محققان عربي را در زمينه سهروردي -پژوهي چگونه ارزيابي مي کنيد؟
کارهاي اوليه مثل اللمحاتي که ابومالوف چاپ کرد، بسيار غلط دارد. چون نسخه هاي بهتري در دست نداشتند يا زياد جستجو نکرده اند يا تازه سهروردي مطرح مي شده است، ابوريحان هم سخنانش بيشتر برگرفته از مستشرقان است و چيز تازه اي بر آن ها نيفزوده است. اما به هر حال خودش کتاب «اصول الفلسفه الاشراقيه» را نوشت که دکتر شيخ آنرا به فارسي ترجمه کرده و زحمت زيادي کشيده است. اما به هر حال فکر مي کنم هنوز هيچ يک از اين افراد به اندازه هانري کربن و دکتر نصر در معرفي و اشاعه انديشه سهروردي نقش نداشته اند. به طور کلي فکر مي کنم کار چندان مهمي در ميان دانشمندان عرب  صورت نگرفته است، البته اين آثار در زمان تاليف از سطح بسيار خوبي برخوردار بوده است. متاسفانه امروز کسي ديگر در اين زمينه کار نمي کند. ما کوشيديم همايش «سهروردي در دمشق» برگزار شود، يکي از اهداف ما اين بود که جهش و جنبش فکري راجع به سهروردي در کشورهاي عربي رخ بدهد، اما با اتفاقات اخير فعلا اين موضوع به تاخير افتاده است.
آيا به دست خط خود سهروردي نسخه اي موجود است؟ 
هنوز هيچ کس هيچ چيزي پيدا نکرده است. من هميشه در اين زمينه در نسخه هاي خطي جستجو مي کنم، اما هنوز چيزي که دست خط خود او باشد نيافته ام. اين امر به اين دليل است که بعد از کشته شدن سهروردي شاگردانش به صورت کاملا مخفيانه به انتشار آثار او مشغول شدند. مثلا جالب است که بيست سال بعد از مرگ سهروردي نسخه اي از تلويحات در ملطيه روم شرقي نوشته شده که خيلي جالب است. من در آثار خواجه نيز چيزي پيدا نکردم، اما در انتهاي يکي از آثار اظهري که مي گويند استاد خواجه بوده، در بحث معاد از سهروردي با عنوان «صاحب الاشراق» ياد مي شود. او زياده توضيح نمي دهد اما از همين کلمه روشن مي شود که انديشه ها و آثار سهروردي همچنان در ميان دانشمندان رايج بوده، هر چند از نظر سياسي چندان مجال طرح نمي يافته است. انديشه هاي سهروردي بر ابن عربي نيز تاثير گذاشته،هر چند ابن عربي چندان به او نمي پردازد. البته برخي مي گويند که در فتوحات اين تاثير مشهود است، اما من شخصا چنين تاثيري را پيدا نکرده ام. گفته مي شود ملک ظاهر پسر صلاح الدين ايوبي که به رغم علاقه فراوان به سهروردي به دليل دستور پدرش سهروردي را کشت، دو سال بعد از قتل سهروردي ميزبان ابن عربي در حلب مي شود و تقريبا قسمت اعظم عمر ابن عربي نيز در همين شهر مي گذرد و قبر ابن عربي نيز در دمشق است.
در يک جمع بندي وضعيت معاصر سهروردي - پژوهي را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
. به نظر من سهروردي از فيلسوفان خوش شانسي است که مجموعه آثار مهمش منتشر شده و به زبان هاي ديگر نيز ترجمه شده است،به علاوه محققان بزرگي براي اشاعه آثار و انديشه هاي او کوشيده اند. در ايران امروز هم کارهاي خوبي صورت گرفته و هم فعاليت هاي ديگري در حال انجام است، به ويژه در حوزه هاي گوناگون فکر سهروردي مثل ادبيات عرفاني، تاثير او بر رشد زبان فارسي، جنبه هاي خيال و صور معلقه نزد هنرمندان. تصور مي کنم اين فعاليت ها در سال هاي آينده در فلسفه اسلامي ما بسيار تاثيرگذار باشد. سهروردي از قديم، به ويژه در ايران در مقايسه با کشورهاي عربي، مورد توجه قرار داشته، شايد به اين دليل که سهروردي با مذاق فلسفي ايراني همخوان بوده است. دغدغه من اين است که خيرانديشان بنيادي را در سهرورد براي پژوهش آثار سهروردي تاسيس کنند. چون سهرورد چندين دانشمند طراز اول در سطح جهان اسلام معرفي کرده و همه با هم فاميل هم هستند. اولين نفر آن ها شيخ شهاب سهروردي است که سعدي در گلستان به اشعار او اشاره مي کند و وي شيخ الشيوخ بغداد نيز بوده است. از اين بابت در سهرورد بايد بنياد و انجمني جهت معرفي و اشاعه انديشه اين بزرگان تاسيس شود.به علاوه خود شيخ اشراق يکي از دو قطب فلسفه اسلامي ماست، در مقابل ابن سينا. اگر براي ابن سينا بنايي در شان انديشه و تاثير او ساخته شده، بايد براي سهروردي به عنوان موسس حکمت اشراق بناي يادبودي ساخته شود و اميدواريم که خيرين زنجان و آذربايجان چنين کنند. درباب تصوير سهروردي نيز بايد کاري صورت بگيرد. انجمن مفاخر ملي در قديم درباره شخصيت هايي چون ابن سينا، حافظ، مولوي و فردوسي تصويري را تصويب کرد که امروز در اذهان مورد قبول واقع شده اند. در مورد سهروردي اين کار صورت نگرفته است و امروزه تصاوير عجيب و غريب و متفاوتي از او موجود است. بايد يک تصوير واحد بر اساس شرح زندگي و آثارش تهيه شود تا از اين اغتشاش پرهيز گردد.  کساني مثل ابن حطيبيه و ابن خلکان گزارش هايي مستقيم از زندگي سهروردي ارائه کرده اند و بر اساس اين گزارش ها مي توان تصويري از او ارائه داد. به هر حال تفکر سهروردي در ايران بسيار مهم است، به گونه اي که امام خميني در نامه به گورباچف از حکمت اشراق ياد مي کند، ضمن آن که مردم سهرورد زنجان نيز بسيار به انديشه هاي او مشتاقند و لازم است که به اين متفکر بزرگ ايراني توجه شود.
بستن http://www.modarair.com/news/فرهنگ-و-هنر/نجفقلي-حبيبي.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 498299     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: