نام شما:
ایمیل مقصد:

فرازهايي از دعاي عرفه : خداوندا ! چه دارد آن که تو را ندارد؟

فرازهايي از دعاي عرفه : خداوندا ! چه دارد آن که تو را ندارد؟


گروه: مدیریت استراتژیک منابع انسانی
تاریخ درج: 1391/8/5
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

پروردگارا ! قضا و قدر به آرزوها وادارم مي کند، هوي و هوس با طناب هاي مستحکم شهوات اسيرم کرده است، ياورم باش تا ياري ام کني و بينايي ام بخش،با فضل و احسانت بي نيازم فرما،تا از هرگونه خواهش و سوال از ديگران بي نياز شوم. خداوندا! تويي که انوار ربوبي خود را در دل هاي اولياي خود فروزان کردي تا اين که تو را شناختند و تويي که از دل هاي آنان اغيار را محو کردي تا به غير از تو محبت نورزيدند و به غير تو از تو پناه نبردند. در آن هنگام که آنان از بي پايگي جهان و جهانيان به وحشت افتند تو مونس و ياور آن هايي و هنگامي که براي آنان نشانه هاي باعظمت تو آشکار شد، آنان را رهبري فرمودي. کسي که تو را از دست داده چه به دست آورده و کسي که تو را پيدا کرده چه چيز از دست داده است؟ کسي که غير از تو را عوض از تو گرفت مايوس شده و کسي که غير از تو را از موجودات متغير جست وجو کرد، زيان کرد. چگونه مي توان به غير تو اميدوار شد در صورتي که صفت احسان تو تبديل پذير نيست

فرازهايي از دعاي عرفه
خداوندا! چه دارد آن که تو را ندارد؟
خراسان - مورخ پنج‌شنبه 1391/08/04 شماره انتشار 18252
نويسنده: محمدعلي ندائي culture@khorasannews.com
انسان حيّ متأله است؛ به اين معنا که حيات و زندگي او با تأله معنا و مفهوم پيدا مي کند. از اين رو هر کس از کوثر دعا محروم باشد، از چشمه دعوت الهي مهجور و از اصل حيات محجور است. زيرا که چون تارک دعا دعوت خداي سبحان را پاسخ نداد و فرمان «ادعوني استجب لکم» را امتثال نکرد، خدا نيز توجه خود را از او بر مي دارد. «قل ما يعبؤابکم لولا دعائکم؛ اي رسول ما، به امت بگو که اگر دعاي شما نبود، خدا به شما توجه نمي کرد.» بنابراين دعا يگانه راه ارتباط بندگان با مبداء و تنها وسيله اي است که خداي متعال براي ارتباط با خود مقرر فرموده است. به بيان ديگر، انسان نسبت به خدا هيچ گونه شأن و هويتي جز عبوديت ندارد و حقيقت انسان همان عبوديت و بندگي اوست. بر پايه همين ويژگي انسان است که در اسلام فصلي موسع به دعا اختصاص يافته و ادعيه بسياري براي ايام سال وارد شده است. يکي از اين مناسبت ها روز عرفه است که در تقويم جمهوري اسلامي ايران نيز روز «نيايش» نام گرفته است. اهميت روز عرفه چنان است که شيخ عباس قمي در «مفاتيح الجنان» آن را از اعياد بزرگ مي شمارد و مي گويد: اين روز، روزي است که خداوند بندگان خويش را به عبادت و طاعت فراخوانده و سفره احسان و بخشش خود را براي آنان گسترانيده است. براي اين روز، اعمال متعددي ذکر شده است که از آن جمله مي توان به غسل، قرائت زيارت نامه امام حسين(ع) و اقامه دو رکعت نماز پيش از دعاي عرفه اشاره کرد. اما معروف تر از همه، قرائت دعاي عرفه است. دعايي که حضرت امام حسين(ع) آن هنگام که در عرفات حضور داشتند، از خيمه خود بيرون آمدند و با گروهي از اهل بيت(ع) و شيعيان خود، در نهايت خضوع و خشوع رو به سوي کعبه ايستادند و دست ها را بلند کردند و با خداي خود چنين راز و نياز کردند: الحمدلله الذي ليس لقضائه دافع ...؛ سپاس خدايي را که هيچ چيز نمي تواند اراده حتمي و قضاي او را برگرداند و هيچ کس نمي تواند از عطاي او جلوگيري کند ... و اوست بخشنده گسترنده. اين نيايش بسيار شورانگيز و روح نواز و پرمغز تاکنون از سوي عالمان متعددي ترجمه و شرح شده است. يکي از اين شرح ها، از آن علامه محمدتقي جعفري شارح نهج البلاغه و انديشمند بزرگ معاصر است. آن فرزانه  بخشي از دعا را ترجمه و شرح کرده است. آن چه مي خوانيد ترجمه قسمت پاياني دعاي عرفه امام حسين(ع) است که با فراز «الهي انا الفقير...» آغاز مي شود. اين ترجمه برگرفته از شرح علامه جعفري است.
خداوندا اگر در عين بي نيازي باشم، باز مستمندم
الهي اناالفقير... خداوندا، اگر در عين بي نيازي بوده باشم باز مستمندم در حالي که سر تا پا احتياجم. خداوندا! هرچند دانش فرا بگيرم باز در عين دانايي ام نادانم، چگونه مي توانم در عين جهلم نادان نباشم؟ اي خداي من! اختلاف تدبير و سرعت درهم پيچيدن سرنوشت ها با مشيت پيروز تو، بندگان عارفت را از تکيه به عطاي موجود و از نوميدي در ناگواري ها باز مي دارد. اي خداي من! آن چه از من در اين جهان هستي ساخته است، مناسب خردي و ناتواني من است، و آن چه از تو پديدار مي شود، زيبنده عظمت توست. بار پروردگارا! پيش از آن که وجود ضعيفم در جهان هستي نمودار شود، تو خود را با لطف و محبت توصيف فرموده اي، آيا پس از آن که وجود ضعيف و ناچيزم ايجاد شد، لطف و محبت خود را از من دريغ خواهي داشت؟ اي خداي من! اگر نيکويي ها از من آشکار شود، به فضل و احسان تو بوده و منت از تو است، و اگر بدي ها از من سر بزند با دادگري تو منافاتي ندارد، تو سزاوار بازخواست کردن از ما هستي. اي خداي من! چگونه مرا يکه و تنها رها کني در صورتي که کفالتم را به عهده گرفته اي؟ چگونه ممکن است ستمديده شوم در صورتي که تو ياور مني؟ چگونه مايوس شوم، در حالي که تو مهربان خداي مني؟ چون نيازمندي ام به سوي توست، دست توسل به سوي تو دراز مي کنم، به کدامين وسيله چنگ بيندازم که توانايي رسيدن به تو را داشته باشد؟ آيا شکايت از حالم کنم؟ حالم که بر تو مخفي نيست؟ گفتارم را چگونه توضيح دهم؟ حال آن که اين گفتار از تو و به سوي تو روانه مي شود؟ چگونه آرزوهايم با نوميدي رو به رو خواهد شد در صورتي که اين آرزوها رهسپار کوي تو هستند؟ چرا احوال و شئون من نيکو نباشد، در صورتي که قوام آن ها با توست؟ اي خداي من!  با اين که به مقام شامخ ربوبي تو و به موقعيت واقعي خود در جهان هستي نادانم، اما چه الطاف شاياني که شامل حالم نفرموده اي. با اين کردارهاي ناشايستم چه رحم و عطوفتي که نسبت به من ابراز نمي کني. خداوندا! با اين دوري که من از تو احساس مي کنم و اين فاصله اي که من با تو ايجاد کرده ام، تو چه قدر به من نزديکي! چه مهربان خدايي! پس آن چه ميان من و تو حجاب شده است، چيست؟ خدايا! از اختلاف نمودها و تحول دائمي پديده ها دانستم که مي خواهي در هر چيز خود را به من بشناساني تا در هيچ چيز به وجود تو نادان نباشم. پروردگارا! آن گاه که دنائت و پستي ام از سخنگويي بازم مي دارد، کرم و لطف تو سخنورم مي کند. خداوندا! کسي که نيکويي هايش زشت است، چگونه بدي هاي او ناشايست نخواهد بود؟ و کسي که حقايقش صرف ادعاست چگونه ادعاي او ادعا نخواهد بود؟ اي خداي من! حکم نافذ و مشيت پيروزت به صاحب گفتار مجال سخن نداده و به کساني که داراي وضع رواني دگرگونند، بهانه اي نگذاشته است. خداي من! اطاعتي مي کنم و به سوي تو روي مي آورم! ولي آن گاه که به دادگري و عدل تو متوجه مي شوم، ناچيزي و پوچي طاعتم را در مي يابم بلکه در مقابل فضيلت و احسان تو آن ها را ناديده مي گيرم.
خدايا اگرچه حالت نيايشم دوامي ندارد اما...
پروردگارا! تو مي داني اگرچه حالت توجه و نيايشم دوامي ندارد ولي محبت و اشتياق توجه به سوي تو را هميشه در نهان خانه دلم مي پروراندم. خداي من! چگونه تصميم قاطعانه بگيرم حال آن که تو قاهر و پيروز مطلقي؟ و چگونه تصميم نگيرم حال آن که خود دستور به تصميم داده اي؟ خداي من! تماشا و تردد من در نمودهاي جهان هستي، مقصدم را که زيارت درگاه توست، دور مي کند، توفيقت را شامل حالم فرما تا با انجام وظيفه به سوي تو رهسپار شوم،چگونه با اين موجودات که در وجود خود نيازمند تو هستند، راهيابي به سوي تو داشته باشم؟ آيا حقيقتي غير از تو آن روشنايي را دارد که بتواند تو را بر من آشکار کند؟ آيا تو پنهان بوده اي تا به دليل و راهنمايي که به سوي تو رهنمونم بکند، احتياج داشته باشم؟ کي از من دور بوده اي تا نمودهاي جهان مرا به تو برساند؟ خداي من! به من دستور داده اي که در پديده هاي جهان هستي دقت و تامل کنم، حال مرا با انوار و بينايي به سوي خودت فراخوان تا از آن ها روگردان شده به سوي تو متوجه شوم و ديگر نيازي به نگريستن به سوي آنها نداشته باشم و همتم از اعتماد به آن موجودات ناچيز بالاتر بوده باشد. خداوندا! اين است ناچيزي و خواري و عدم استقلال من در مقابل تو، موجوديت و کيفيت حال و احوالم به هيچ وجه بر تو مخفي نيست. وصول به بارگاه بي نهايتت را از تو مي خواهم، براي دريافت وجودت به تو استدلال مي کنم، با انوار فروزانت هدايتم فرما، و با صدق بندگي درکوي جلال و جمالت مقيمم کن. (يا مقيمم دار) خداي من! از علم مخزونت تعليمم فرما و با پرده ستاري خود محفوظم بدار.خداوندا! وجودم را با حقايق اهل تقرب مزين فرما و روش اهل گرايش به سويت را به من بياموز. خداوندا! با تدبير خود از تدبيرهاي ناقصم بي نيازم فرما و از اختيار خود بهره مندم کن و مرا به نقاط اضطرارم آگاه فرما.خداوندا! مرا از ذلت نفس برکنار و از اضطراب شک و کثافت شرک تطهير فرما. بار خدايا! از تو ياري مي جويم، ياورم باش، اعتماد و توکلم به توست، مرا به خود وامگذار، سوالم از توست مايوسم مکن، رغبتم به فضل و احسان توست محروم و نااميدم مفرما. خداوندا! به تو منسوبم مرا از خود دور مگردان و به درگاهت ايستاده ام، طردم مفرما...
کسي که تو را از دست داده چه به دست آورده است
پروردگارا! قضا و قدر به آرزوها وادارم مي کند، هوي و هوس با طناب هاي مستحکم شهوات اسيرم کرده است، ياورم باش تا ياري ام کني و بينايي ام بخش،با فضل و احسانت بي نيازم فرما،تا از هرگونه خواهش و سوال از ديگران بي نياز شوم. خداوندا! تويي که انوار ربوبي خود را در دل هاي اولياي خود فروزان کردي تا اين که تو را شناختند و تويي که از دل هاي آنان اغيار را محو کردي تا به غير از تو محبت نورزيدند و به غير تو از تو پناه نبردند. در آن هنگام که آنان از بي پايگي جهان و جهانيان به وحشت افتند تو مونس و ياور آن هايي و هنگامي که براي آنان نشانه هاي باعظمت تو آشکار شد، آنان را رهبري فرمودي. کسي که تو را از دست داده چه به دست آورده و کسي که تو را پيدا کرده چه چيز از دست داده است؟ کسي که غير از تو را عوض از تو گرفت مايوس شده و کسي که غير از تو را از موجودات متغير جست وجو کرد، زيان کرد. چگونه مي توان به غير تو اميدوار شد در صورتي که صفت احسان تو تبديل پذير نيست.
بستن http://www.modarair.com/news/اخبار/دعاي-عرفه.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 494687     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: