نام شما:
ایمیل مقصد:

در باب عدل و تدبیر و رای و آیین حکمرانی

در باب عدل و تدبیر و رای و آیین حکمرانی


گروه: سرمایه گذاری، مسکن و اشتغال
تاریخ درج: 1391/10/9
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 1

بهروز غریب‌پور این روزها مشغول کار روی اپرای سعدی است
از همین‌رو قرار است در این ستون به آرا و اندیشه‌های سعدی بپردازند

نه بر شرع آب‌خوردن خطاست و‌گر خون به فتوی بریزی رواست
کرا شرع فتوی دهد بر هلاک الا تا نداری ز کشتنش باک
و‌گر دانی اندر تبارش کسان بر ایشان ببخشای و راحت رسان
گنه بود مرد ستمگاره را چه تاوان زن و طفل بیچاره را

سعدی دنیادیده در روزگاری که هنوز خاک ایران تیول مغولان و نوه‌ها و نبیره‌های آن‌ها یا تربیت‌شدگان دم‌ودستگاه آن‌ها است، به شیراز بازگشته است و به راستی از مردی چون او چه توقعی می‌توان داشت و او از سفرهای دورودرازش چه سوغاتی اگر می‌آورد پسندیده بود؟ کدام بافته و کدام جامه و کدام گوهر و کدام نادیده‌ای می‌توانست دل دوستان و خویشانش را شاد یا حتی راضی کند؟ بی‌تردید هیچ‌چیزی زیباتر مفید‌تر و ماندگار از تجربه‌هایش نبود و بوستان سوغاتی سعدی به مردم شیراز و مردم ایران و بی‌اغراق، مردم جهانست. روزگاری ما دلمان خوش بود که شعری از او را بر تارک سازمان‌ملل حک کرده‌اند:

میازار موری که دانه‌کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است

بعد معلوم شد که چنین خبری نیست و گویا یک فرش دست‌باف مزین به چنین شعری بوده و به‌تدریج و وقتی که در موزه سازمان‌ملل اثری از آثار چنین بافته و چنین شعری یافت نشد باز دچار توهم شدیم که حتما عده‌ای آن شعر تابناک را از پاک پاک کرده‌اند یا آن فرشینه را به تاراج برده یا عامدا گم کرده‌اند، اما از سوی دیگر کسانی هم بودند که سعدی را عقب‌مانده و مرتجع و شهوتران تصور می‌کردند و جماعت متنفر مادرزاد سعدی بادی به غبغب انداختند که این مرد معلوم‌الحال سزاوار چنین عزت و احترامی نیست و بالاخره به آرزوی خود رسیدند؛ محو سعدی از کتاب‌های درسی، سر دراز دارد، اما بوستان سعدی اندرزهای بی‌نظیری دارد که اگر حاکمان و دولتمردان ایرانی به آن توجه می‌کردند، حال‌وروز ما چیز دیگری بود. در بوستانی که سعدی آفریده است خردمندان و اهل بصیرت وظیفه‌ای سنگین بر عهده دارند که تا قیام قیامت پابرجاست و من با یک توصیه او، سخن این‌بار را آغاز کردم که مطمئنا از اصول حقوق‌بشر است و حتی از آن ابیاتی که ما فکر می‌کردیم که سازمان‌ملل با آن کنار آمده است، بسیار ملموس‌تر است و به معنی حقیقی از نکاتی است که میزان توجه یا بی‌توجهی به آن را می‌توان به عنوان یکی از شاخصه‌های یک جامعه انسانی یا غیرآن مورد توجه قرار داد، اما ببینیم که او در ادامه چه نکات عمیق‌تری را در باب اول باب عدل و تدبیر و رای و آیین حکمرانی به قدرتمندان ناشنوا و مست از قدرت را توصیه کرده است:

تنت زورمند است و لشگر گران ولیکن در اقلیم دشمن مران
که وی بر حصاری گریزد بلند رسد کشوری بی‌گنه را گزند
و یا در جایی دیگر می گوید:
شنیدم که فرماندهی دادگر قبا داشتی هر دو روی آستر
یکی گفتش ‌ای خسرو نیک‌روز ز دیبای چینی قبایی بدوز
بگفت این‌قدر ستر و آسایش است وزین بگذری زیب و آرایش است
نه از بهر آن می‌ستانم خراج که زینت کنم بر خود و تخت و تاج
چو همچون زنان حله در تن کنم به مردی کجا دفع دشمن کنم؟
مرا هم زصدگونه‌ آز و هواست ولیکن خزینه نه‌تنها مراست
خزاین پر از بهر لشکر بود نه از بهر آذین و زیور بود

سعدی با زیرکی و رندی نخست یک حکمران عادل خلق می‌کند و از زبان او به وظایف یک فرمانده در قبال ثروت ملت که چندصباحی به دست او سپرده شده است، سخن می‌گوید... و سپس و در ادامه همچون همه سردوگرم‌چشیدگان هشدار می‌دهد:

سپاهی که خوشدل نباشد ز شاه ندارد حدود ولایت نگاه
چو دشمن خر روستایی برد ملک باج و «ده‌یک» چرا می‌خورد؟
مخالف خرش برد و سلطان خراج چه اقبال ماند در آن تخت و تاج
اگر زیردستی درآید زپای حذر کن ز نالیدنش بر خدای
چو شاید گرفتن به‌نرمی دیار به پیکار خون از مشامی میار
به مردی که ملک سراسر زمین نیرزد که خونی چکد بر زمین
شنیدم که جمشید فرخ‌سرشت به سرچشمه‌ای بر به سنگی نبشت
بر این چشمه چون ما بسی دم زدند برفتند چون چشم بر هم زدند
گرفتیم عالم به مردی و زور ولیکن نبردیم با خود به گور

معلوم نیست که از چه زمانی، اما می‌دانیم که قرن‌ها بوستان و گلستان در مکتب‌خانه‌ها و حتی تا زمان پهلوی دوم، در مدارس تدریس می‌شده است و باز می‌دانیم که بسیاری از منتقدان شیوه زندگی ایرانیان و کسانی چون میرزا فتحعلی‌ آخوندزاده به صراحت اعلام کرده‌اند که روزگار بوستان و گلستان‌خواندن و به باور او، عمل‌کردن به محتوای آن‌ها سرآمده است!!!
در حالی‌که می‌دانیم بسیاری از حاکمانی که برای یادگیری زبان فارسی بوستان و گلستان می‌خوانده‌اند و حتی به سیاق شیوه‌ آموزشی سنتی آن‌را‌از برمی‌کرده‌اند، هرگز به توصیه‌های عالمانه سعدی توجهی نداشته‌اند. ‌ای‌کاش هشدار فروغی را کسی می‌شنید و این درس‌های زندگی و کار و شیوه رفتار امرا و فرمانده‌هان و حاکمان را نه برای آموزش زبان، بلکه به قصد آیین زندگی به کسانی می‌آموختند که کوتاه یا بلند سررشته اداره امور را به عهده می‌گیرند:

جهان بگشتم و آفاق سربه‌سر دیدم به‌مردمی که‌ گر از مردمی اثر دیدم
[...]
کسی که تاج زرش بود در صباح به سر نماز شام ورا خشت زیر سر دیدم

بستن http://www.modarair.com/news/سرمایه/عدل-و-تدبیر.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 494695     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: