نام شما:
ایمیل مقصد:

 رفق و مداراي علي عليه السلام

رفق و مداراي علي عليه السلام


گروه: نگاه اعضاء و اهل مدارا
تاریخ درج: 1393/10/1
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

صداي كسي كه ((علي)) را لعن و نفرين مي كرد،‌ از شتاب گامهايش كاست. صداي يك زن بود! ايستاد تا زن بدو رسيد. زن هنوز در  حال لعن و نفرين به او بود در حالي كه بار سنگيني به دست و دوشهايش داشت كه برايش سخت سنگين مي نمود. علي (ع) گامي پيش نهاد و تقاضا كرد تا زن را در حمل بارش مدد رساند. او خود گفته بود: ((رأس السياسه إستعمال الرفق)) خود وي هميشه رفق و مدارا را به عنوان كارآمدترين روش برخورد با مردم از جانب حكومت و چه از جانب تك تك افراد جامعه با يكديگر، توصيه نموده بود. او مي دانست كه اين روش، مشكلات اجتماعي را كاسته و مردم را با برنامه هاي حكومت همراه مي كند. علي (ع) به بردن بار به منزل زن بسنده نكرد و از او دلجويي كرد. دانست كه شوهر زن در يكي از جنگها به شهادت رسيده است و دانست كه تنهايي زن و انبوهي كارها و سنگيني مشكلات او را در هم شكسته . باز به پيشنهاد خودش به منزل زن وارد شد تا مددكار وي در كارهاي منزلش باشد. اينهم از كلامهاي او بود كه:  الرفق يقل حد المخالفه نرمي و مدارا حتي شمشير مخالفين را هم كند مي كند. در منزل هنوز هم علي (ع) كار مي كرد و زن لعن و نفرين. اما علي (ع) چيزي نمي گفت. تا اينكه يكي از همسايگان زن، علي (ع) را به بيوه زن معرفي كرد و او بخاطر قضاوت اشتباهش از علي (ع) عذر خواست. و علي بار ديگر نشان داد كه: با برخورد خوب، عقده آنان را كه كينه دارند بگشا و اسباب دشمني و عداوت را قطع كن و از آنچه برايت روشن نيست، تغافل نما. و همه يكبار ديگر اين سخن علي (ع) را به ياد آورند كه: عنوان العقل مداراه الناس نشانه عاقل بودن مداراي با مردم است.

علي (ع) خود در توصيف مالك اشتر مي گفت: به درستي كه او كسي است كه احتمال نمي دهم سستي به خرج دهد و لغزش پيدا كند و از اين بيمناك نيستم كه كندي كند در جايي كه سرعت لازم است و يا سرعت به خرج دهد در موردي كه سستي سزاوارتر است. آري! تربيت شدگان مكتب علوي همچون مالك اشتر مي دانند كه مداراي انسان عاقل با سستي و سهل انگاري در اصول و اجراي ارزشهاي اسلامي تفاوت دارد. آنجا كه جاي ملايمت و مدارا است، اهل رفق و حلم اند! اما متأسفانه امروزه بيماري افراط و تفريط در روابط اجتماعي گريبانگير جامعه ما است. در موارد بسياري كه نياز به داروي رفق و مدارا و ملاطفت براي درمان برخي از بيماريهاي سطحي اجتماع بوديم، خشونت به خرج داديم، به گونه اي كه امروز برخي از آن بيماريهاي سطحي به زخمهايي عميق تبديل شده است و به عكس در بسياري از اوقات كه نياز به برخورد قاطع و اجراي حدود الهي بود، بخاطر مصلحت انديشي از انجام آن اباء كرديم.

 

از نظر امام على (ع) بهترين كارگزاران و كاركنان كسى است كه بتواند در خدمتگزارى بيشتر از سر مهرورزى عمل كند. از اين‏رو آن حضرت برگزيده‏ترين كارگزاران و فرماندهان را كسانى مى‏داند كه بتوانند بيشتر مهرورزى نمايند، چنانكه در عهدنامه مالك اشتر فرموده است:
و ليك آئر رووس جندك عندك من واساهم فى معونته، و افضل عليهم من جدته، بما يسعهم و يسع من وراءهم من خلوف اهليهم حتى يكون همهم هما واحدا فى جهاد العدو؛ فان عطفك عليهم يعطف قلوبهم عليك، و ان افضل قره عين الولاه استقامه العدل فى البلاد، و ظهور موده الرعيه.
بايد گزيده‏ ترين سران سپاه نزد تو آن بود كه با سپاهيان يار باشد و آنان را كمك‏ كار، و از آن چه دارد بر آنان ببخشايد، چندان كه خود و كسانشان را كه به جاى نهاده ‏اند (و به مأموريت رفته‏ اند) شايد، تا عزم همگى‏شان در جهان با دشمن فراهم آيد. زيرا مهرورزى تو بر آنان، دلهايشان را بر تو مهربان نمايد. و آنچه بيشتر ديده واليان بدان روشن است، برقرارى عدالت در شهرها و ميان مردمان دوستى پديدشدن است.
اميرمؤمنان (ع) چنان بر مهرورزى تأكيد و اهتمام كرده كه آن را حقى از جانب مردمان بر گردن كارگزاران معرفى نموده و فرموده است كه هرچه كارگزاران بالاتر رود بايد ميزان مهرورزى آنان به مردمان بيشتر شود:
امام (ع) بعد، فان حقا على الوالى الا يغيره على رعيته فضل ناله، و لا طول خص به، و ان يزيده ما قسم الله له من نعمه دنوا من عباده، و عطفا على اخوانه.
اما بعد، بر والى است كه اگر به زيادتى رسيد، يا نعمتى مخصوص وى گرديد، موجب دگرگونى او نشود، و آنچه خدا از نعمت خويش نصيبش كرده بر نزديكى وى به بندگان خدا و مهربانى او به برادرانش بيفزايد.
اصل رفق‏ورزى‏
رفق‏ورزى در روابط و مناسبات ادارى، اصلى مبنايى است كه بر و بار آن فراوان است؛ به بيان اميرمؤمنان على (ع):
من لان عوده، كثفت اغصانه.
هر كه نهال رفق‏ورزى به بار بود، شاخ و بر او بسيار بود.
رفق‏ورزى كارگزاران و كاركنان نه تنها مايه آرامش و بستر كمال خود آنان است، كه اسباب گشايش سختيها و زمينه نيل به مقاصد است. امير بيان، على (ع) در اين باره فرموده است:
الرفق ييسر الصعاب و يسهل شديد الاسباب.
رفق‏ورزى (در امور) دشواريها را آسان مى‏سازد و سببهاى سخت را سهل مى‏نمايد.
من استعمل الرفق لان له الشديد.
هر كه رفق و مدارا را به كار گيرد، هر سختى و دشوارى برايش آسان شود.
من كان رفيقا فى امره نال ما يريد من الناس.
هر كه در امور خويش، رفق و مدارا در پيش گيرد، به آنچه از مردم مى‏خواهد نايل شود.
در ديدگاه اميرمؤمنان (ع) رفق‏ورزى بهترين وسيله توفيق در امور است و بى گمان در اخلاق ادارى نقشى راهگشا و اساسى دارد، چنانكه از آن حضرت وارد شده است:
من عامل بالرفق وفق.
هر كه با رفق و مدارا عمل كند، موفق گردد.
بنابراين در انجام دادن امور بيش از هر چيز بايد از رفق و مدارا بهره گرفت و آن را كليد كارها رفتارها و مناسبات قرار داد، كه پيشواى موحدان، على (ع) سفرش فرموده است:
عليك بالرفق، فانه مفتاح الصواب و سجيه اولى الالباب.
بر تو باد، به رفق و مدارا، زيرا كه آن كليد درستى (امور) و از مختصات خردمندان است.
اميرمؤمنان على (ع) بهترين سياست و مديريت را آن مى‏داند كه بر مبناى رفق و مدارا باشد كه خير و بركت و مدارا و ملايمت است و بدى و نكبت در تندى و خشونت. آن حضرت فرموده است:
يغم السياسه الرفق.
رفق و مدارا سياست خوبى است.
راس السياسه الرفق.
راس و سر سياست رفق و مداراست.
با اين نگاه، هركس در هر مرتبه‏اى از مراتب نظام ادارى بايد به رفق‏ورزى تكيه كند و براساس آن خدمتگزارى مايد؛ به بيان امام على (ع):
اذا ملكت فارفق.
هرگاه زمامدار شدى، بايد مدارا نمايى و رفق‏ورزى.
در روابط و مناسبات كارى و ادارى اصل بر وفق و مداراست و شدت جز آنجا كه چاره‏اى نيست، آن هم در چارچوب حقوق و حدود اعمال مى‏گردد. اميرمؤمنان على (ع) در يكى از دستورالعملهاى حكومتى و ادارى خود به كارگزارانش اين‏گونه آموزش داده است:
فاستعن بالله على ما اهمتك، و اخلط الشده بضغث من اللين، و ارفق ما كان الرفق ارفق، و اعتزم بالشده حين لا تغنى عنك الا الشده، و احفض للرعيه جناحك، و ابسط لهم وجهك، و الن لهم جانبك.
در مورد آنچه برايت مهم است از خدا يارى طلب. و شدت را با پاره‏اى ملايمت در هم‏آميز، و هر جا كه رفق و مدارا شايسته‏تر است، مدار كن و رفق‏ورز و آنجا كه با شدت عمل كار پيش نمى‏رود، شدت را به كار بند. با مردمان فروتن باش و روى گشاده‏دار و نرمش را نسبت به آنان نصب العين خود گردان.
رفق‏ورزى چنان در روابط انسانى كارساز است كه در رفتار با مخالفان نيز چيزى مانند مدارا مؤثر نيست. امام على (ع) فرموده است:
الرفق يفل حد المخالفه.
رفق و مدارا، تندى مخالفت را كند مى‏سازد.
امام على (ع) در نظام ادارى خود، كارگزاران و كاركنانش را به رفق و مداراى همه جانبه سفارش كرده و از آنان خواسته كه با مردمان رفق بورزند، چنانكه در عهدنامه مالك اشتر فرموده است:
فانهم صنفان:اما اخلاق ادارى لك فى الدين، او نظير لك فى الخلق، يفرط منهم الزلل، و تعرض لهم العلل، و يوتى على ايديهم فى العمد و الخطاء، فاعطهم من عفوك و صفحك مثل الذى تحب و ترضى ان يعطيك الله من عفوه و صفحه.
مردمان دو دسته‏اند: دسته برادر دينى تواند، و دسته ديگر در آفرينش با تو همانندند. گناهى از ايشان سر مى‏زند، يا علتهايى بر آنان عارض مى‏شود، يا خواسته و ناخواسته خطايى بر دستشان مى‏رود. به خطايشان منگر، و از گناهشان درگذر، چنانكه دوست دارى خدا بر تو ببخشايد و گناهت را عفو فرمايد.
امام (ع) كارگزاران و كاركنان خود را به مدارا با مردم فرمان داده و اينكه كارها را با گذشت و بزرگوارى پيش ببرند؛ و حتى آن حضرت فرمان داده است كه به عيبجويان و تنگ‏نظران و سخن‏چينان ميدان داده نشود، بلكه چنين كسانى منفور شمرده شوند تا نظام ادارى به نظامى عيبجويانه و تنگ‏نظرانه و سخن‏چينانه تبديل نشود. آن حضرت در عهدنامه مالك اشتر در بيانى والا فرموده است:
و ليكن ابعد رعيتك منك، و اشناهم عندك، اطلبهم لمعائب الناس؛فان فى الناس عيوبا، الوالى احق من سترها، فلا تكشفن عما غاب عنك منها، فانما عليك تطهير ما ظهر لك، و الله يحكم على ما غاب عنك، فاستر العروه ما استطعت يستر الله منك ما تحب ستره من رعيتك. اطلق عن الناس عقده كل حقد، و اقطع عنك سبب كل وتر، و تغاب عن كل ما لا يصح لك، و لا تعجلن الى تصديق ساع، فان الساعى غاش، و ان تشبه بالناصحين.
از مردمان آن را خود دورتردار و با او دشمن باش كه عيب ديگران را بيشتر جويد، كه همه مردم را عيبهاست، و والى از هركس سزاوارتر به پوشيدن آنهاست. پس مبادا آنچه را بر تو نهان است، آشكارگردانى؛ و بايد آن را كه برايت پيداست بپوشانى، و داورى در آنچه از تو نهان است با خداى جهان است. پس چندان كه توانى زشتى را بپوشان تا آن را كه دوست دارى بر مردمان پوشيده ماند، خدا بر تو بپوشاند، گره هر كينه را (كه از مردم دارى) بگشاى و رشته هر دشمنى را پاره نماى.خود را آنچه برايت آشكار نيست، ناآگاه گير، و شتابان گفته سخن چين را مپذير، كه سخن‏چين نرد خيانت بازد، هر چند خود را همانند خيرخواهان سازد.
امام على (ع) رفق‏ورزى را اين‏گونه گسترده آموزش داده است كه رفق و مدارا در پيشرفت امور و دستيابى به مقاصد از هر چيز ديگر مؤثرتر است.
اصل خوشرفتارى‏
نوع رفتار كارگزاران و كاركنان نظام ادارى بويژه با مردمان از ملاكهاى اساسى در تعيين ماهيت نظام ادارى است و آنچه پبيش از هير چيز ديگر در دل و ديده مردمان تأثير مى‏گذارد و آنان را به قضاوت مى‏نشاند، خوشرفتارى يا بدرفتارى كارگزاران و كاركنان نظام ادارى است. از اين‏رو خوشرفتارى برخاسته از ديدگاهى انسان‏دوستانه و خدمتگزارانه از اصول اساسى در اخلاق ادارى است. خوشرفتارى‏اى كه در تمام روابط و مناسبات ظهور داشته باشد و موسمى و مقطعى و تكلفى نباشد. اميرمؤمنان على (ع) با تأكيد بسياز از كارگزاران و كاركنان نظام ادارى خواسته است كه با مردمان خوشرفتار باشند؛ نگاهشان، سخنانشان، عملكردشان، خدمتگزارى‏شان، همه و همه اين‏گونه باشد. آن حضرت در آغاز فرمان حكومتى خود به عبدالله بن عباس، هنگامى كه او را در بصره به جاى خود گمارد، چنين فرمود:
سع الناس بوجهك و مجلسك و حكمك؛ و اياك و الغضب، فانه طيره من الشيطان. و اعلم أن ما قربك من الله يباعدك من النار، و ما باعدك من الله يقربك من النار.
با مردمان گشاده‏رو باش آن‏گاه كه آنان را ببينى، يا درباره آنان حكمى دهى، يا در مجلس ايشان نشينى. از خشم بپرهيز كه نشانى سبكى سر است و شيطان آن را راهبر است. و بدان آنچه تو را به خدا نزديك كند از آتش دور ساز، و آنچه تو را از خدا دور سازد به آتشت دراندازد.
امام على (ع) از عبدالله بن عباس خواسته است كه در كليه امور خود با مردمان خوشرفتارى را مبنا قرار دهد. همچنين آن حضرت در آغاز عهدنامه محمد بن ابى بكر، آين‏گونه فرمان داده است:
فاحفض لهم جناحك، و ألن لهم حانبك و ابسط لهم وجهك.
با مردمان فروتن باش و نرمخو، و هموار و گشاده‏رو.
و در نامه‏اى ديگر به يكى از كارگزارانش چنين فرمان داده است:
و اخفض للرعيه جناحك، و ابسط لهم وجهك، و ألن لهم جانبك.
در برابر مردمان فروتن باش، و آنان را با گشاده رويى و نرمخويى بپذير.
گشاده رويى و فروتنى و نرمخويى را نفوذ در دلها و پيوند قلبهاست، و بدين امور خوشرفتارى معنا مى‏يابد. اميرمؤمنان (ع) در حكمتى والا فرموده است:
البشاشه حباله الموده.
گشاده رويى دام دوستى است.
امام على (ع) به كارگزاران و كاركنان خود مى‏آموخت كه در همه امور ادارى و روابط انسانى با خوشرفتارى عمل كنند، چنانكه آن حضرت در دستورالعمل خود به ماموران مالياتى فرموده است:
انطلق على تقوى الله وحده لا شريك له. و لا تزوعن مسلما و لا تجتازن كارها، و لا تاخذن اكثر من حق الله فى ماله، فاذا قدمت على الحى فانزل بمائهم من غير أن تخالط ابياتهم، ثم امض اليهم بالسكينه و الوقار، حتى تقوم بينهم فتسلم عليهم، و لا تخدج بالتحيه لهم. ثم تقول: عبادالله، ارسلنى اليكم ولى الله و خليفته، لاخذ منكم حق الله فى اموالك، فهل الله فى اموالكم من حق فتودوه الى وليه، فان قال قائل: لا، فلا تراجعه، و ان انعم لك منعم فانطلق معه من غير ان تخيفه او توعده او تعسفه او ترهقه فخذ ما اعطاك من ذهب او فضه؛ فان كان له ماشيه او ابل فلا تدخلها الا باذنه، فان اكثرها له، فاذا اتيتها فلا تدخل عليها دخول متسلط عليه و لا عنيف به. و لا تنفرون بهيمه و لا تفزعنها، و لا تسوءن صاحبها فيها.
برو با ترس از خدا، كه يگانه است و بى همتا. مسلمانى را مترسان! و اگر او را خوش نيايد، بر سر وى مران! و بيش از حق خدا از مال او مستان! چون به قبيله رسى، بر سر آب آنان فرود آى و به خانه‏هايشان در مياى! پس آهسته و آرامنيت شغلى سوى ايشان رو تا به ميان آنان رسى و سلامشان كن و درود گفتن كوتاهى مكن! سپس بگو: بندگان خدا، آيا خدا را در مالهاى شما حقى است تا آن را به ولى او بپردازيد؟ اگر كسى گفت: نه! معترض او مشو؛ و اگر كسى گفت: آرى! با او برو، بى‏آنكه او را بترسانى، يا بيمش دهى، يا بر او سخت‏گيرى، يا كار را بر او سخت گردانى! آنچه از زر و سيم به تو دهد، بگير؛ و اگر او راگاو و گوسفند و شترهاست، بى رخصت او ميان آن در مشو، كه بيشتر آن رمه، او راست؛ و چون به رمه رسيدى چونان كسى به ميانشان مرو كه بر رمه چيرگى دارد يا خواهد كه آنها را بيازارد؛ و چارپايان را از جاى مگريزان و مترسان، و با صاحب آن در گرفتن حق خدا بدرفتارى مكن!
اميرمؤمنان (ع) خوشرفتارى با مردمان را تا اين اندازه مورد توجه قرار داده و كارگزاران و كاركنان نظام ادارى را بدان فراخوانده است.
اصل بردبارى‏
هر كس كه در هر مرتبه‏اى از مراتب نظام ادارى قرار مى‏گيرد بايد با بردبارى تمام امور را پيش ببرد و در برابر خواست مردمان و احتياجات آنان كم‏حوصلگى نداشته باشد و با تحمل فراوان خدمتگزارى نمايد. امام على (ع) در دستورالعملهاى حكومتى و ادارى خود، كارگزاران و كاركنان را به چنين بردبارى‏اى فراخوانده است:
و اصبروا لحوائجهم.
در بر آوردن حاجتهاى مردمان شكيبايى ورزيد.
اميرمؤمنان (ع) بردبارى را در كنار دانش در رأس ارزشها معرفى كرده است، چنانكه وقتى او را از خير پرسيدند، فرمود:
ليس الخير أن يكثر مالك و ولدك، ولكن الخير أن يكثر علمك و يعظم حلمك.
خير آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود، بلكه خير آن است كه دانشست فراوان گرددد و بردبارى‏ات بزرگمقدار.
بنابراين يك نظام ادارى ارزشمند، نظامى است كه بر اعمال و رفتار كارگزاران و كاركنانش بردبارى حاكم باشد. از اين‏روست كه امام على (ع) از جمله معيارهاى گزينش فرماندهان را بردبارى برشمرده و در عهدنامه مالك اشتر فرموده است:
فول من جنودك أنصحهم فى نفسك لله و لرسوله و لامامك، و انقاهم جبيبا، و أفضلهم حلما، ممن يبطى عن الغضب، و يستريح الى العذر.
بستن http://www.modarair.com/news/مقالات/علي.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 494648     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: