نام شما:
ایمیل مقصد:

گزارش گاردين از داستان ناپایان نان در ايران/ شعله‌ورتر شدن آتش نانوایی‌ها با افزایش قیمت نان

گزارش گاردين از داستان ناپایان نان در ايران/ شعله‌ورتر شدن آتش نانوایی‌ها با افزایش قیمت نان


گروه: مسائل اجتماعی و فرهنگی
تاریخ درج: 1393/10/3
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 3

گروه جامعه:ترجمه: علیرضا طالب‌زاده/ مقدمه: در هفته هایی که گذشت افزایش قیمت نان و بی نظمی در قیمت‌گذاری و موضوع کنترل دولت بر قیمت و درصدهای متفاوت افزایش نان در مناطق مختلف ایران هم به رسانه‌های معتبر خارجی کشیده شد. روزنامه گاردین انگليس در گزارشی مصور با عنوان جالب «شعله ورتر شدن آتش نانوایی‌ها با افزایش ناگهانی قیمت نان» به این موضوع پرداخته است. برگردان این گزارش را در ادامه مي‌خوانید:«اونا [نانواها] فقط قیمت را بالا نبرده اند بلکه از وزنش هم کم کرده اند البته اینایی که به شما میگم به کس دیگه نمیگم ها. » این حرف‌ها را نانوای جوانی که کمتراز 25 سال سن دارد با خنده به ما مي‌گوید. نانوای جوان تند صحبت مي‌کند و تندتر هم کار مي‌کند. نانوایی اش در شمال تهران در خیابان مولوی و اندکی دورتر از خیابان خیام قرار دارد. در حالیکه خیابان اصلی با دستفروشان و کارگرانی که چرخ دستی خود را هل مي‌دهند و داد مي‌زنند شلوغ شده است، زنان و مردان با خونسردی عبور مي‌کنند. صدای اذان به گوش مي‌رسد و زنان و مردان از مغازه‌ها و خانه هایشان خارج مي‌شوند و به سوی مسجد مي‌روند.

وقتی به نانوایی نزدیک مي‌شوم بوی خوش نان تازه و داغ و دانه های کنجد برشته شده در هوا پخش مي‌شود. این نانوایی سنگگ مي‌پزد. سنگگ نوعی نان پهن است که از خمیری گرد شکل روی لایه ای از سنگ‌ها پخته مي‌شود. نانوایی‌ها که معمولا محل هایی آرام مي‌باشند در روزهای گذشته بعد از افزایش 30 درصدی قیمت‌ها در 10 آذر صحنه گفتگوهای پرحرارتی شده اند. دختری جوان داخل نانوایی مي‌شود، قیمت نان را سوال مي‌کند. 800 تومان است. قبلا 600 تومان بود. با ناراحتی سرش را تکان مي‌دهد و سفارش 3 نان مي‌دهد.

مرد دیگری داخل مغازه مي‌شود. نانوا حال دختر خردسال او را جویا مي‌شود. جواب مي‌دهد: حالش بهتر شده اما حال من نه. به من مي‌گوید: «آخه چطور میشه با حقوق کارگری با روزی 10 قرص نان شکم یک خانواده را سیر کرد؟» رو به من مي‌کند و مي‌گوید که 6 بچه دارد. دیشب در نانوایی که در همسایگی ام است نیم ساعت در صف ایستادم و به مردمی نگاه کردم که با بی نزاکتی سخن همدیگر را قطع و نطرات خود درباره قیمت‌ها را بر کرسی مي‌نشاندند. زنی با عصبانیت گفت: «اونا [دولت] وقتی از عهده پرداخت چیزی برنمیان از جیب ما مي‌پردازند.» عده ای حرف های او را تایید کردند.

اما مردی در وسط صف دور از انتظار با لحنی حرفه ای گفت: «قیمت نان در طول سه سال هیچ افزایشی نداشته است. دولت مجبور به این کار بود و گزینه دیگری نداشت.» او توضیح مي‌دهد که دولت به نان یارانه مي‌داد و این برداشتن پول از جیب کسی نیست.» بدنبالش سکوتی ناراحت کننده حاکم شد.  با حس اینکه مردم به او خیره و مشکوک شده اند بدون اینکه کسی را مورد خطاب قرار دهد با بی خیالی گفت: «اصلا به من چه! هر وقت چیزی مي‌گویی که که کاملا علیه دولت نیست مردم فکر مي‌کنند جاسوس هستی.»

شاید به نوعی حرف های سعید لیلاز، اقتصاددان را تکرار مي‌کرد که در روزنامه اعتماد نوشت: «آنهایی که مي‌گویند این افزایش قیمت نباید اعمال مي‌شد باید به این سوال جواب دهند که این یارانه اضافی را از کجا باید بدست آورد.» روزنامه دنیای اقتصاد گزارش داده است که قیمت واقعی یک نان سنگگ بدون یارانه 1460 تومان مي‌شود و مردم ارزش نانی را که مصرف مي‌کنند تشخیص نمی دهند. در روزهای قبل از افزایش نان اتحادیه نانوایان به نانوایان دستور داده بود وزن هر قرص نان را تا 10 درصد کم کنند.

او با شوخ طبعی مي‌گوید: «قیمت آردی که از کارخانه مي‌خریم بالا رفته است. بر خلاف آنچه همه مي‌گویند برای ما نمی صرفه. حقوق ما هم که افزایش نیافته است. چه طور مي‌تونیم با حقوق کارگری نان با قیمت بالا بخریم؟» ناتوانی دولت در تامین یارانه روی کیفیت آرد تاثیر گذاشته است. مادر بزرگم از نردبان آشپزخانه بالا مي‌رود. یک کیسه بزرگ آرد مي‌آورد و به من نشان مي‌دهد. آن را روی میز مي‌اندازد و مي‌گوید: «این آرد خیلی بی کیفیت است. نفرت دارم از از آن استفاده کنم! ببین، اون ذرات ریز زرد را مي‌بینی؟ نباید تو آرد باشند. نمی دونم چه بلایی سر این آرد مي‌آورند. اما یه چیزایی قاطیش مي‌کنند که نباید توی آرد باشد.»

وقتی آشپزی مي‌کردیم و کبابی شام که نوعی چرخ گوشت کرده در مخلوطی از تخم مرغ، لپه و سبزیجات است را به سبک زادگاهمان در خوزستان درست مي‌کردیم، مادربزرگم به دانه های بسیار ریزی که روی مخلوط شامی کباب در ماهی تابه تشکیل شده بود اشاره کرد. وقتی سرخ کردن شامی کباب‌ها تمام شد به سختی مي‌توانستم رنگش را تشخیص دهم چرا که به جای رنگ اصلی اش که باید قهوه ای تیره طلایی مي‌شد بیشتر به رنگ زرد روشن مي‌زد.

سالهاست که به سختی مي‌توان آرد کامل را که ترکیب اصلی و سنتی شامی کباب را تشکیل مي‌دهد در ایران یافت. همچنین سنگگ را باید با آرد کامل درست کرد. با این وجود حالا با همان آرد سفیدی که برای نان هایی مانند بربری و تافتون استفاده مي‌شود درست مي‌کنند. دوباره برمی گردم به نانوایی نزدیک خیابان خیام، منطقه ای فقیرنشین در قسمت های جنوبی پایتخت. همکار نانوای جوان مي‌گوید که زحمت جستجو کردن به خودم ندهم: «آرد کامل هیچ جا نمی توانید پیدا کنید. آنها سبوس و جوانه اش را برای تغذیه دام‌ها مي‌گیرند.»

او ادعا مي‌کند: «آردی که ما مي‌خریم مانند گچِ سفید است. نمی دانم چه چیزی تویش مي‌زنند. وقتی که خمیر درست مي‌کنیم ذراتی عجیب و غریب تشکیل مي‌شود و زمان زیادی مي‌برد تا خمیر را به عمل آوریم و سعیمان این است که نان آبرومندانه ای دست مشتری بدهیم. برای کیفیتش مردم ما را مقصر مي‌دانند.»  او مي‌گوید که قبلا بهترین آرد از گناباد در شرق یا از کرمانشاه در غرب ایران مي‌آمد. اما حالا نانواها آردشان را از کارخانه هایی در محدوده استان مي‌خرند. این نانوایی آردش را از کارخانه های میهن و وزیری که دو تا از بزرگترین کارخانه های آردسازی در تهران هستند مي‌خرند.

در حالی که در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی دولت اعلام کرد که کشور در تولید گندم به خودکفایی رسیده است، اما تنها چند سال طول کشید تا این وضعیت معکوس شود. تنها امسال 3 میلیون تن گندم برای سفره ایرانی‌ها از شانزده کشور شامل لیتوانی، چین، آذربایجان، و آلمان وارد شده است. 117 کیلوگرم نانی که هر ایرانی به طور مرتب مصرف مي‌کند باید از جایی تامین شود.

جای دیگری در جنوب تهران از یک نانوا که کیک و کلوچه با بربری مي‌فروشد مي‌پرسم که آیا قیمت نان و شیرینی هم افزایش خواهد یافت. مي‌گوید: «باید افزایش یابد. اما مصرف کننده به راحتی نمی تواند از عهده اش بربیاد. من هزینه بیشتری برای آرد مي‌پردازم، اما اگه قیمت این کیک‌ها را از کیلویی 8000 تومان به 10000 تومان افزایش دهم کسی دیگه اونارو نمی خره. این با نان فرق مي‌کند مردم نان را به هر قیمتی باشد مي‌خرند.»
نزدیک کوچه سمت چپ نانوایی پیرمردی آماده میشود تا هرویین تزریق کند. با دست های لرزان فندکی روشن مي‌کند و ماده مخدر را روی قاشق گرم مي‌کند. مردم با بی تفاوتی از کنارش رد مي‌شوند. از نانوا مي‌پرسم آیا این مرد را مي‌شناسد. سرش را تکان مي‌دهد: «فقط تا آن حد که هر وقت مي‌خواد روزی یک نان به او بدهم. اما بندرت چیزی مي‌خورد.»

با سه نان بربری در دست از مغازه بیرون مي‌آیم به یاد مي‌آورم وقتی بزرگ مي‌شدیم به ما یاد دادند که نان را محترم شماریم. وقتی زمین مي‌افتد آن را بر مي‌داشتید مي‌بوسیدید و با ادب و تواضع در ظرف مخصوص نان خرده‌ها مي‌گذاشتید. کناره‌ها و رویه اش را جدا نمی کردید و آن را دور نمی ریختید. وقتی ما در روستا بودیم، نان روزانه مان را خودمان پخت مي‌کردیم و مادر بزرگم برای هر نانی که از تنور حیاط بیرون مي‌آمد شکر مي‌کرد و دعایی مي‌خواند. زمان عوض شده است. تنها در تهران سالانه 150000 تن نان دور ریخته مي‌شود.

بستن http://www.modarair.com/news/مسائل-اجتماعی/نان-در-ايران.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 498202     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: