جامعهشناسی ازدواج و عشق در ایران / هاله میرمیری |
هاله میرمیری؛ علامت فلشنمای موسام بر صفحههای آبیرنگ فیسبوک و روابط آدمها مانده است و حرکت نمیکند. چند صفحه را باز میکنم و از سر کنجکاوی نگاهی به وضعیت روابط عاشقانه افراد میاندازم. شمارش آنهایی که تا سال پیش همین موقع متاهل بودهاند و حال با یک کلیک در خلأ و بیوضعیتی محض فرو رفتهاند، از دستانم در میرود؛ نه مجردند، نه نامزد کسی هستند، نه ازدواج کردهاند و نه در روابط پیچیده به سر میبرند. آنها فقط «به هیچ وضعیتی» تعلق ندارند. همین؛ آنهم با یک کلیک. حالا دیگر با یک کلیک، بیآنکه زحمتی متحمل شویم، میتوانیم شکل روابط را تغییر دهیم و آنها را از حالتی به حالت دیگر درآوریم. فیسبوک و روابط عاشقانه بازنماییشده افراد در آن اکنون، مانند آجرهای بازمانده از ساختمانی هستند که چندی است فرو ریختهاند؛ که زلزلهای چندین و چند ریشتری آنها را از هم گسسته و ویران کرده است. بر این ویرانه، بر تن تکتک خشتهای ازجا دررفته آن میایستم، سرم را مانند «فرشته نو» نقاشی پل کله ثابت نگه میدارم، مردمک یکی از چشمانم به داخل قاب مینگرد و دیگری به بیرون از آن نظاره میکند؛ و اینچنین سعی میکنم متن تاریخ را، متنی که در آن عشق و ازدواج درهم تنیده شدهاند، رصد کنم.
چشمی که به بیرون از قاب چرخیده است از چشم دیگر که به درون قاب نظاره دارد، میپرسد: به راستی افراد این مرز و بوم در طول تاریخ چگونه به یکدیگر پیوستهاند؟ اشکال ازدواج میانشان چگونه بوده است؟ آیا میتوان نسبتی میان قلبهای آنان و نهادهایی که به ازدواجکردن واداشتهشان یافت؟ میتوان عشق و ازدواج را در محور همنشینی یک عبارت نشاند؟ یا همواره کلیتی تاریخی این دو را با یکدیگر اینهمانی کرده است؟ با پیگیری رد این محور همنشینی، میتوان فهمید که عشق و ازدواج چه صبغه تاریخی در ایران داشتهاند. آنچه در زیر میخوانید، گزیدهای از چنین ردیابی است.
بیایید ازدواج را بهعنوان یکتا نهادی که به احساسات عاشقانه افراد بهصورت تاییدشده پاسخ میگوید و مانند دیگر مفاهیم موجود در عرصه عمومی، برساختی فرهنگی و اجتماعی در نظر بگیریم؛ دالی تهی که محتوای آن هربار مبتنی بر برشهای تاریخی، شرایط اجتماعی و اقتصادی از یکسو و معانیای که افراد به روابط عاشقانه خود در قالب ازدواج دادهاند از سوی دیگر، برساخته میشود. اینچنین، بیآنکه ساختهشدن معنای ازدواج را به ریشههای زبانیاش فرو بکاهیم و آن را صلب و تغییرناپذیر تلقی کنیم، در بطن یک دوره تاریخی که خود در حکم یک متن است قرارش دادهایم و چگونگی ساختهشدن معنای آن را از نزدیک دریافتهایم. برای دریافتن چنین معنایی البته ناگزیریم به متنهای بهتقریردرآمده تاریخی سرک بکشیم و در میان آنچه نوشته شده غور کنیم.
در سفرنامهها و متن ادبیات کهن فارسی آمده است که ازدواج در گذشته تاریخی ما هیچگاه قرابت چندانی با عشق نداشته و عشق و ازدواج اموری متفاوت و جدا از هم تلقی میشده است. بنابراین، برای یافتن معانی متفاوت این دو امر باید از مسیرهای جداگانه و البته گاهی نزدیک بههم گذر کنیم. گذر از چنین مسیری این امکان را فراهم میکند تا مشاهده کنیم که ازدواج در ازمنه تاریخی چه شمایلی به خود گرفته است و آن امر کلی و ریسمانی که دورههای مختلف تاریخیاش را به بند کشیده و به آن شکلی قابل اشاره داده چه بوده است. در نظرگاه اولیه، آنچه توجهها را به خود جلب میکند، «سلسلهمراتبی بودن ازدواجها» و «تفاوت صورتهای آن» نزد شاهان و عامه مردم است. چه، در دوران هخامنشی شاهان عادت داشتند که چند زن را به همسری بگیرند و این زنان برای آنان جز مفاخر و ابزاری برای تولید مثل هرچه بیشتر به حساب میآمد. در میان عامه مردم، داستان اما به گونهای دیگر بود؛ زنان و مردان هخامنشی عمدتا یکدیگر را میپسندیدند و سپس عقد زناشویی خود را براساس آیین زمان خودشان میبستند.
جالب است که حق انتخاب در همسرگزینی در میان عامه مردم حقی اساسی به حساب میآمد و پیوندی که براساس علاقه زن به مرد بسته میشد پیوندی بس مبارک و میمون بود. همچنین ازدواج در دوران پارتها، پیوندی جهت تحکیم علقههای سیاسی و ابزاری برای حفظ قدرت درون سلسلهمراتب پادشاهی بود. در این دوران نیز، تعدد زوجات امری عادی به حساب میآمد.
ازدواجهای ابزاری و سلسلهمراتبی دوران هخامنشی و اشکانی، در دوران حکومت ساسانیان نیز از محتوای فرمهای پیشین خود تبعیت میکنند و تعدد زوجات و سیاسیبودن آنها، به مثابه فرمی تاییدشده، برسرجای خود باقی میماند. شکل ازدواجهای پس از اسلام در ایران نیز البته تفاوت چندانی با دوران پیش از آن نمیکند؛ تعدد زوجات در سنگر اهمیت خود میماند و شاهان و اعیان به خرید و فروش کنیزها و ایجاد حرمسراها همت میگمارند. ضمن اینکه در این دوران با توجه به اهمیت سنت پیامبر در شکلگیری عقد نکاح، بر ازدواج بهمثابه امری مقدس بیش از پیش تاکید میشود و با تکیه بر دستورات دینی و کتاب مقدس درخصوص پیوند زنان و مردان، این نهاد بیشتر شمایلی مذهبی به خود میگیرد.
از آنجا که در آیات و روایات قرآنی ارضای غرایز جنسی و آمیزش میان زنان و مردان تنها از مجرای ازدواج (و انواع آن) مشروع و ممکن است، در این دوران ویژگیهای مثبت زیادی برای ازدواج برشمرده میشود که بقای نسل، سکونت و آرامش، ارضای غرایز جنسی، مشارکت در حیات معنوی، شراکت در حیات مادی و تربیت نسل از جمله مهمترین آنها است. هرچند چنین متون، اسناد تاریخی و سفرنامههایی علت پیوستن زنان و مردان ایرانی به ازدواج را تا مدتها چنین ریشههای مذهبی برمیشمارند، با نیمنگاهی به دوران تاریخی چون دوران صفوی، که قواعد مذهبی در آنها هژمونیک بوده است، میتوان دید که اصول و قواعد مذهبی ردی قابل اشاره در ازدواجهای افراد انداخته است؛ دختران دوران صفوی، به قاعده باقیمانده از صدر اسلام، در سنین کم ازدواج میکردند و گاه میان آنان و شوهرانشان تفاوت سنی بالایی وجود داشت. همچنین در این دوران طبق آیین برآمده از دستورات دینی باکرگی و بکارت دختران اهمیت بسزایی داشته و بنمایه اساسی ازدواج بهشمار میآمده است.
چنین آیینهایی به علاوه حقوقی که مردان در اختیارکردن زنان صیغهای داشتهاند، تا زمان افشاریه و زندیه نیز به طول میانجامد و سرانجام در دوران قاجار به دلیل معاشرت ایرانیان با اروپاییان و واردشدن فرهنگ غربی به ایران، تغییرات اندکی در ازدواجها رخ میدهد. واردشدن قانون و شکلگیری مجلس قانونگذار در کنار فعالیتهای جزیی که زنان را از ورطه انفعال به بیرون میکشاند، تاثیرات ضمنی خود را بر حیات خانوادگی افراد میگذارد و آنان را نسبت به حقوق اولیه خود حساستر میکند. این تغییرات نه چندان چشمگیر البته تاثیر بسزایی در شکلگیری نهاد خانواده نمیگذارد و در این دوران نیز عمده توجه جامعه و انتظاری که از زنان میرفت تبعیت از شوهران خود و پرداختن به امور و وظایف داخلی خانه چون تولید نسل، پروریدن و نگهداری فرزندان بود. اینچنین، ناخودآگاه زنان در فرهنگ پدرشاهی ایرانی و بهصورت تاریخی بهگونهای تکبعدی ساخته شد و به موازات آن ناخودآگاه مردانهای را آفرید که در آینه آن زنان پیش از آنکه زن باشند، مادر بهحساب میآمدند.
نکته اما بر سر آن است که همین مردان زیسته در فرهنگ پدرشاهی، نیز همین زنان نگریسته در آینه مادرانگی، جایی بیرون از نهاد خانواده و به دور از دستاندازهایی چون ازدواج و مصائبش، عاشق و معشوق یکدیگر بودهاند و قصص و روایات بیشماری را حول امر عاشقانه خود شکل دادهاند. اگرچه که روایات و متون کهن بازمانده درصددند نوعی از عشق را بازنمایی کنند که در پیوند با زناشویی بوده است. با اندکی مداقه میتوان فهمید که چنین پیوندهایی نه از سر میل بل از سر تحمیل ساختارهای اجتماعی و برای بهدستآوردن دل والدینی بوده است که ابزار قدرت را در دست داشتهاند. چه، زناشویی در عرف جامعه، غالبا به سائقه دلدادگی و شیدایی انجام نمیگرفت و عشقنامههای فارسی در بسیاری از موارد مملو از نفیر عشاقی است که به کینخواهی از واقعیات اجتماعی و برای پسگرفتن معشوقههای خود از دستان آنها سرداده شده است.
اما چگونه است که عشق ادبیاتی، عشقی که در تاریخ اجتماعی ایران عمدتا در ادبیات (شعر کلاسیک و بعدها شعر نو و رمانها) بازنمایی میشد در پیوند با نهاد ازدواج قرار میگیرد و یکی از مولفههای برسازنده آن تلقی میشود؟ با طرح این پرسش البته قصد نداریم که نافی تمام اشکال عاشقانه پیشینی شویم که به نحوی از انحا قصد در پیوند زدن عشق و ازدواج داشتهاند؛ بلکه درصدد تفسیر آنیم تا دریابیم چگونه عشق بهمثابه پدیدهای مدرن جای خود را در نهاد ازدواج باز میکند و مولفهای اساسی در شکلگیری و تخریب آن محسوب میشود.
نهاد ازدواج در ایران، تا اواخر دوره پهلوی اول که مدرنیزاسیون نفسهای اولیه خود را میکشید به حیات پیشینش ادامه داد؛ اما رفتهرفته در بطن آن تغییراتی صورت گرفت که به شکلگیری فرمهای جدید روابط انجامید. در این دوران مشاهده میکنیم که حرمسراها و تعدد زوجات که تا پیش از این در متن زندگی شاهان قرار داشت از اهمیتشان کاسته شده و به جایی میرسند که دیگر جایی برای حیاتشان باقی نمیماند. مردان در این دوره برای اختیارکردن همسر دوم باید اجازه دادگاه را میداشتند و تنها درصورتی میتوانستند همسر دومی داشته باشند که دلایل موجهی برای دادگاه اقامه میکردند.
در دوران پهلوی همچنان شاهد آنیم که رضایت خانواده نقش کلیدی در پیوند میان زنان و مردان ایفا میکند و تنها قشر کوچکی هستند که به اجازه خانواده در ازدواجهایشان وقعی نمینهند. اما، رفتهرفته، با قوام یافتن مدرنیزاسیون در ایران و شکلگیری شهرنشینی و ایجاد خانواده هستهای، نوع خاصی از فردگرایی در جامعه رخ میدهد که دیگر ربط و بسط مشخصی با ازدواج به طریقه سنتیاش ندارد. این فردگرایی موجد شکلگیری نوعی از احساس در افراد میشود که در آن عشق، معاشرت و دوستی پیش از ازدواج در حکم پایههای اساسی تشکیل هر زندگی است؛ بهگونهای که هر فرد دغدغه آن را دارد که نوع زندگی مشترک خود را «انتخاب» کند.
آنتونی گیدنز در چکیده آثار خود درباره عشق رمانتیک مینویسد که این عشق در قرون وسطا در حکم نوعی ایدئولوژی بود که با ارزشهای مردانه و سنتی برابری میکرد و با ارجنهادن به این ارزشها زنان را در حاشیه نگه میداشت. عشق رمانتیک، دربرابر عشق مدرن و مساواتطلبانه امروزی، نوعی ابزار سلطه بود که بهراحتی میتوانست زنان را خوار شمارد و آنها را به گوشهای ارجاع دهد. اما روابط عاشقانه در عصر مدرن امروزی بهگونهای دموکراتیک و همعرض شدهاند و در آن سلسلهمراتب و قدرت بهمعنای پیشینش وجود ندارد؛ بلکه در این نوع روابط، چون عشق و امر جنسی تنها در پیوند با ازدواج و تولید مثل به معنای گذشته نیست، افراد بیشتر به سعادت، لذت و آزادی دست مییابند. هرچند نظریه گیدنز درخصوص عشق و ازدواج حول نوعی از تفکر انتزاعی میچرخد (چرا که گویی بستر تاریخی و اجتماعی هر جامعه را نادیده میانگارد و در دام نوعی ایدئالیزهکردن عشق میافتد) بهنظر میرسد وی نیز با محور قراردادن گونهای از فردیت، همان نگاهی را به روابط عاشقانه میاندازد که ما در این نوشتار قصدش را داشتهایم.
در واقع، ازدواجهای سنتی که تا پیش از ورود زندگی شهری در ایران در نسبت مستقیم با فرهنگ پدرشاهی و خانوادهمدار ایرانی قرار داشت، با ورود امر نو و مدرن، اشکال دیگری به خود گرفت که تا حدودی با اشکال پیشین خود متفاوت شد. این اشکال البته در هر دهه مبتنی بر منطق تاریخی که افراد در آن زیستهاند و معنایی که به کنش عاشقانه خود دادهاند، متفاوت جلوه میکند. اما ریسمانی که از میان تمام این امور جزیی حرکت میکند و آن را تبدیل به امری کلی میسازد آن است که صورت ازدواج و روابط عاشقانه افراد با ورود امر مدرن و نو تغییر یافت.
این تغییر در سالهای پیش از انقلاب به صورت مواجهه با اموری بود که تا پیش از این در تجربه زیسته ایرانی محلی از اعراب نداشت؛ اموری چون حیات تازه دانشگاه، مهمشدن هویت دانشجویی، ورود تازه تلویزیون، حیات تازه شهری و تولد فضاهای عمومی (چون کافهها) که افراد به میانجی آن میتوانستند در جایی بهغیر از بستر خانواده یکدیگر را ببینند. این فضاهای تازه گزینههای جدیدی برای انتخاب به افراد بخشید که البته سالهای انقلاب و تجربههای زیستی حول و حوش آن اندکی آنها را مخدوش کرد. اشکال ازدواج در سالهای پس از انقلاب و مصادف با زمان جنگ، مبتنی بر ایدئولوژی زمانه شکل دیگری به خود میگیرد و در نتیجه ایدئولوژیکشدن فضای جامعه تیپ جدیدی به نام «مجاهد» و «رزمنده» خلق میشود که باید با جان و تن از ارزشهای انقلاب اسلامی و وطنش محافظت کند و آن را یک دستور الهی بداند.
از سوی دیگر در این دوران، چون اکثر مردان درگیر جبهههای جنگ هستند، مادران و زنان در عرصه عمومی حضور بیشتری دارند و خانوادهها به تبع کوچکتر میشوند. از همینرو، چون خانواده در شرف از بینرفتن است بر ازدواج بهمثابه امر الهی و ارزشی الهیاتی تاکید بسیار میشود و عموما سهتایی عشق، ازدواج و امر جنسی در بستهای ایدئولوژیک به افراد ارائه میشود. در نتیجه چنین امری عشق هرچه بیشتر رنگوبوی ایدئولوژیک میگیرد و به دوتایی عشق زمینی و الهیاتی منقسم میشود.
عشق برآمده از سالهای اضطرار، در دهههای بعدی جای خود را بهکودکانی میدهد که کودکی خود را در صدای آژیر و خمپاره گذراندهاند و در نتیجه دارای اذهانی متشتتاند. این کودکان که نوجوانی خود را در دوران شهرنشینی بسط یافته، گسترش زندگی آپارتمانی، خانواده هستهای، فرهنگ فردگرایانه، اقتصاد سرمایهدارانه، رشد بیحدوحصر رسانهها و زندگی مصرفی گذراندهاند، در جوانی خود، بیش از پیش در مواجهه با گزینههایی هستند که میتوان از میان آنان برگزید.
در واقع، عشق و پیوند آن با ازدواج برای آنان بیش از آنکه اموری الهیاتی و قطعی باشد تنها یکی از امکانهایی است که تجربه مدرنیته در اختیارشان قرار داده است؛ بهصورتیکه میتوان آن را برگزید یا نه. از همینرو، مدرنشدن روابط عاشقانه در ایران مانند شمشیری دولبه عمل کرده است؛ از یکسو مراتب پدرشاهی و خانوادهمحور گذشته را تغییر داد و از دیگر سو، با قرارگرفتن در بطن فرهنگی تازه، فرهنگی که به میانجی رسانهها وارد تجربه زیسته ایرانی شده بود، هرچه بیشتر بهسوی بیشکلی روابط، عدم قطعیت و تعلق به بیوضعیتی محض گام برداشت.
این بیوضعیتی البته بیش از آنکه بخواهد فرمی خودآیین و مستقل باشد، نتیجه وضعیت گذاری است که در آن افراد نه میتوانند استیلای ازدواج سنتی را تاب بیاورند و نه عشق پیشین را یگانه فرم بیان احساسات خود میدانند. در واقع، آنان در عصری زیست میکنند که الگوهای بازاری مصرفی هر روز اذهان سوژگی آنها را بهخود فرا میخواند و آنان نیز از همینرو سوژهاند.
نکته بر سر آن است که در نتیجه زیستن در چنین عصری، مختصات میل این سوژهها هر روز و هر ماه از دالی به دال دیگر و از ارتباطی به ارتباط دیگر میپرد و بنابراین ازدواج در حالیکه بخشی از نیازهای عاشقانه آنها را پاسخ میگوید، بخشی دیگر را به امیالشان احاله میدهد؛ حال دیگر این تصمیمی از آن خود سوژه است که آگاهانه یا ناآگاهانه سوار بر امواج تنوع امیال شود یا در مقابل آن به سختی بایستد و مقاومت کند.
منبع: روزنامه بهار
|
- مهارت ها و شيوه هاي علمي و کارآمد براي رفع اختلاف
- حذف سنگسار از قانون جدید مجازات اسلامی
- ۲ خرداد، نوسازی انقلاب...
- گزارش رویترز از رستوران زن افغان برای نجات معتادان (+عکس)
- آفرينش: خطر افسردگي در ايران
- دبير انجمن روانپزشکان ايران در گفتوگو با «مردمسالاري» عنوان کرد: اضطراب زمينهساز خشم، پرخاشگري و عصبانيت در جامعه
- سلامت اجتماعی ، مغفول در حجاب سیاست / مهدی راستی
- با اعتماد و افكار عمومي جامعه ايراني چه كردهايم؟ چوب حراج بر اعتماد جامعه و افكار عمومي ايراني!
- ۱۰کشور دارای بیشترین امید به زندگی
- به بهانه شب یلدا / نگاهی به آئینهای شب یلدا در ایران
- مولفه هاي يک ارتباط موثر
- ک فعال حقوق كودك درگفتوگو باایلنا: ۲ و نیم میلیون کودک به جای تحصیل، کار میكنند
- گزارش كامل از دادگاه ۴ متهم به زورگیری+تصاوير متهمان زیر ۲۴ سال سن دارند؛ «فقر» ما را اينكاره كرد
- راست و دروغ در متن زندگي اجتماعي شكل ميگيرد
- چای و زندگی روزمره شهری در ایران
- قانون مشابه و تكراري تصويب ميكنيد تا چه شود؟ مشكل كشور نبودن قانون نيست، قانونگريزي است
- ممنوعیت و مصادیق دوشغله بودن تصويب شد در کجای دنیا اجازه میدهند یک نفر ۱۰جا کار کند؟
- 7 عادتی که برای موفقیت باید کنار بگذارید...7 عادت انسانهای موفق
- براي انتخابات صنفی پزشکان ! ردصلاحيت نامزد اصلاحطلب رييسجمهوري
- «ملی کردن امنیت»؛ به مثابه گام نخست توسعه
- هادی معتمد در گفتگو با فرارو تحلیل میکند / چرا مردم به یکدیگر «رحم» نمیکنند؟
- زندگیشاد چیست؛ زندگی پرمعنا کدامست؟
- رئیس انجمن جامعهشناسی ایران : آمار جرائم در كشور هر روز بیشتر میشود
- عماد افروغ و سعيد معيدفر بررسی كردند؛ تولد بزههای اجتماعی از دل فقر
- تاملاتی در باب جامعه ایران؛ خانهای روی شن / احسان شریعتی
- زير پوست اين ابرشهر مگر چه ميگذرد؟ چرا ظاهر عمومي تهران اينقدر پليسي است؟!
- بحرانیترین سالهاي ازدواج و طلاق در كشور
- رویکرد امنیتی علت زیرزمینی شدن آسیبهای اجتماعی
- لطفاً «شادی» را آزاد کنید! جامعه غمگين و افسرده فرجامي ناخوش دارد
- جامعه شناسی به زبان ساده / دکتر صادق زیباکلام
- علی رضا قلی : جامعه شناسی نخبه کشی / علل عقب ماندگی ایران و نقش مردم، حاکمیت و عوامل خارجی
- توسعه به مثابه آزادی / حسین حقگو
- یادداشت علی شمخانی : افق روشن است / چه جنگی سختتر و دهشتناکتر از جنگی که برای عقب نگه داشتن یک ملت و سدّ کردن مسیر پیشرفت آن وجود دارد؟!
- مرزنشينان ما هم روزگار غريبي دارند / «كولبري»؛ يكشغل يا مشكل حاد اجتماعي ؟
- اسماعیل حسینپور : چرا مالزی بینفت آنشده؛ ما با دریای نفت این؟ این قصه نیست، سیاه نمایی هم نیست...!
- بنزین آلوده، خودرو غیر استاندارد، صنایع آلودهساز / جامعه مدنی به مثابه پاد زهر
- داستان تلخ سبد در ایران؛ رابطه مستقيم زوال معیشت و كرامت شهروندي / ليلا واحدي
- گزارش شرق الاوسط از ورزش اجتماعی بانوان: دوچرخه سواری بانوان ایرانی قانونی یا غیرقانونی؟+تصاویر
- «مصطفی معین»، رییس کرسی «یونسکو» در آموزش : افزایش اعتماد و عدالت در جامعه اختلالات روانی را میکاهد
- ۶ شرط اساسي براي پيمودن مسير موفقيت
- آقای دکتر هادی خانیکی، پژوهشگر قلمروی ارتباطات و علوماجتماعی، «جامعه نظارهگر» را روندی میداند که از مدتی پیش در اجتماع ما شکل گرفته و درحال انتشار است.
- بیکاری در ایران،علل و راه حل های رفع بیکاری / ابراهیم گراوند
- بیتفاوتی اجتماعی ناشی از عدم تعلق است/ سندرم بیتفاوتی اجتماعی در جامعه ايران
- بسترهای اعمال خشونت در جامعه/ اگر قانون همسو با نیازهای روز مردم نباشد واپس زده می شود/ گیتی پورفاضل، حقوق دان
- امنیت اجتماعی چیست؟ میثم تولایی
- نگاهی به مشکلات جامعه از منظری دیگر/ از پمپاژ ناامیدی به جامعه باید پرهیز کرد
- محمدعلی جداری فروغی، وکیل پایه یک دادگستری و حقوقدان: اسیدپاشی بر صورت دختران اصفهانی؛ فاجعهاي كه از خشكشدن زايندهرود بدتر بود
- سخنگوی قوه قضاییه: اسیدپاشیهای اصفهان اقدامی ناجوانمردانه است/ عاملانش به اشد مجازات میرسند+حلقه مفقوده در پروندههای اسیدپاشی
- نیاز جامعه به تخلیه روانی، دلیل تجمع گسترده مردم در مراسم پاشايي
- لزوم مدیریت خشونتاجتماعی/ از بین رفتن اقتدار قانون= افزایش خشونت
- بررسی توهين یکجامعهشناس بهمردم و هنرمندان/ اقليما: اگر مردم نفهمند چرا برايشان سخنراني ميكني؟
- چرا «سندرم دروغ» در ايران نهادينه شده است؟
- گزارش گاردين از داستان ناپایان نان در ايران/ شعلهورتر شدن آتش نانواییها با افزایش قیمت نان
- تفریح مجازی بهجای تفریح جمعی! بحران «تفریح» معضل خانوادههای ایرانی
- يك روانشناس: حال جامعه ایران خوب نيست/ آموزش مهارت زندگی راه ارتقای بهداشت روانی جامعه
- خلاصه ای از کتاب جامعه شناسی نخبه کشی نوشته علی رضاقلی
- نهادینه شدن این معضل اجتماعی در جامعه ی ما می تواند مانع بزرگی در راه پیشرفت و توسعه کشور باشد.
- راهکارهای افزایش نشاط اجتماعی: افزایش آمار طلاق از عوارض خستگی روح و روان
- "اعصاب ندارم" جمله آشناي جامعه امروز ايران/ نداشتن اعصاب نقطه مشترک مردم ایران!
- گسترش شادي نياز امروز جامعه ايراني
- افزايش شاخص رنج بشری در ايران/ در ایران برای خيلي از امور بی ارزش هزينه ميكنيم
- ضرورت تمرکز زدایی نیاز توسعه پایدار/ تنوع قومیتی فرصتی برای توسعه ایران/ عطا افشاریان
- گر بتوانی دنیا را اندکی بهتر از آنچه تحویل گرفتهای تحویل دهی؛ خواه با فرزندی نیک، خواه با باغچهای سرسبز و خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی
- فعالیتهای فرهنگی و پیشگیری از اعتیاد/ اعتیاد نگرانی اساسی بیش از 90 درصد مردم
- دکتر محمد امین قانعی راد رئیس انجمن جامعه شناسی ایران: برای اینکه جامعه ای شاد باشد باید دغدغه های اجتماعی و معیشتی نداشته باشد.
- تنها کمپ ترک اعتیاد زنان تهران در حوالی چیتگر واقع شده است. متن زیر، گزارش میدانی تکاندهندهای از این مرکز است.
- در حال حاضر طلاق عاطفی در بین افراد تحصیل کرده سه برابر دیگر افراد می باشد
- رئیس سازمان بهزیستی در گفتوگو با ایلنا: افزایش آسیبهای اجتماعی نگرانکننده است
- اگر آرزوی صلح دارید عدالت کشت کنید/ Si vis pacem, cole justitiam
- در گفتوگو با ایلنا اعلام شد: شهرداری دستور تخلیه مرکز جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان را داد/ از ما سوءاستفاده شد
- بررسی دو آمار متفاوت از گرایش به دین؛ جامعه از مذهبیون ناامید شدهاست
- از سياست رهايي نداريم: اين روزها از ميدان جامعهشناسي ايراني صداهاي اميدواركنندهاي به گوش ميرسد.
- رییس سازمان بهزیستی گفت: هشت هزار کارتنخواب در کشور وجود دارند که سبب بروز ناهنجاریهای اجتماعی شده اند.
- «ارتقای کیفیت زندگی شاخصی برای توسعه اجتماعی»/ امیریوسف وحدانی
- از کودکآزاری تا فربهپروری: از باباطاهر است که «یکی را میدهی صد ناز و نعمت، یکی را نان جو، آلوده در خون».
- یک جامعهشناس مطرح کرد؛ خانهگریزی فرزندان در زندگیهای سرد امروزی
- چرا روزنامهها مخاطب خود را از دست دادهاند/ یکی از دلایل قهر مخاطب، این است که رسانه ها پاسخگوی نیاز مخاطبان نیستند.
- اعتیاد موجب نگرانی جامعه شده است/ رکورد آسیب های اجتماعی در دست اعتیاد
- میل ابدي به ماندگاری در عرصه سیاست در ايران! لزوم متعادلسازی و چرخش نخبگان در كشور
- از بحران مشروعیت تا وخامت اجتماعی نتيجه «انحصارگرایی» در ساخت قدرت سیاسی
- مجلس کارآمد در تعریف معقول آن مجلسی متکثر است که صدای بخشهای مختلف جامعه در آن شنیده میشود.
- یک مترجم اشعار خیام گفت: خيام در 79 رباعي به نوعي از مرگ حرف ميزند که بسياري تصور ميكنند او انسان بدبيني بوده ولي بنده عرض ميكنم كه خيام حقيقتبين بوده است.
- پژواک وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ما/ درنگی در گزارش تكاندهنده وزیر کشور/ رضا صادقیان
- با این همه آسیبهای اجتماعی چه باید كرد؟ لزوم تسهیلگری و الگوی مشارکتی اجتماعمحور
- قیام ملی 30 تیر ماه 1331 به روایت تاریخ؛ مردم چگونهدكتر مصدق را نخستوزير كردند؟ غلامحسین دهدشتی
- از چنين جامعهاي چه توقعی میتوان داشت؟ دردهای مشترک ما و بيتفاوتيهايمان/ مرتضی آژند