نام شما:
ایمیل مقصد:

با اعتماد و افكار عمومي جامعه ايراني چه كرده‌ايم؟ چوب حراج بر اعتماد جامعه و افكار عمومي ايراني!

با اعتماد و افكار عمومي جامعه ايراني چه كرده‌ايم؟ چوب حراج بر اعتماد جامعه و افكار عمومي ايراني!


گروه: مسائل اجتماعی و فرهنگی
تاریخ درج: 1391/8/30
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 3

هر جامعه برای نظم و بقایش مستلزم  مجموعه عواملي است که امروز در جامعه ما رنگ به رخسار خیلی‌هایش نمانده است!: «اعتماد اجتماعی»، «انسجام اجتماعی» و «مشارکت اجتماعی» یعنی ۳ مولفه اصلی سرمایه اجتماعی! و بسياري از صاحبنظران مولفه «اعتماد» را مهم ترین و بزرگ ترین سرمایه اجتماعی ذکر می کنند و آنتونی گیدنز عنوان می کند: «... هر جا که سطح اعتماد اجتماعی بالا باشد مشارکت و همیاری مردم در عرصه های اجتماعی بیشتر و آسیب های اجتماعی کمتر است.»

ماجراي درگذشت ستار بهشتي جوان ۳۵ ساله وبلاگ‌نويس در بازداشتگاه، بازتاب وسيع داخلي و جهاني داشت و بار ديگر ثابت كرد يك خبط و خط و حتي كوتاهي تا چه اندازه مي‌تواند در عصر امروز ارتباطات براي يك كشور تبعات منفي داشته باشد. ابتدا به چند نقل قول متفاوت (از بين دهها نقل قول متفاوت و متناقض!!) عنايت فرماييد:

۱- «احمد شجاعی رئیس سازمان پزشکی قانونی، اظهار داشت: بر اساس آزمایشات انجام شده روی جسد ستار بهشتی از نظر ما این فرد بر اثر مرگ طبیعی جان خود را از دست داده است. (خبرگزاري مهر- امروز دوشنبه ۲۸ آبان ۹۱)

۲-«مهدی دواتگری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با بیان اینکه از بازداشتگاه ستار بهشتی بازدید کرده‌ام، افزود: در این بازداشتگاه مورد خاصی مشاهده نشد.» (رسانه ها- ۲۸ آبان ۹۱)
(قرار بود چه مورد خاصي يافت شود، معلوم نيست)

۳- يك نماينده مجلس در تذكر قانون اساسي، خطاب به رييس مجلس گفت: زنداني سياسي نبايد به صورت عمودي به زندان برود و افقي برگردد! احمد بخشايشي در جلسه علني امروز مجلس گفت: چرا بايد به خاطر خطاي چند مامور پليس، كل نظام زير سئوال برود؟ (رسانه ها- ۲۴ آبان ۹۱)

۴- محمد دهقان عضو هیات رئیسه مجلس گفت: اگر با ماموران و قضات متخلف در ماجرای کهریزک در سال ۸۸ برخورد می‌شد، امروز شاهد این اتفاق تلخ نبودیم. (رسانه ها- ۲۳ آبان ۹۱)

۵- دادستان کشور در خصوص نظر پزشک قانونی گفت: پزشکی قانونی نظریه ای مفصلی داده است که در آن اعلام شده است ۵ جای بدن این فرد از جمله ساق پا، دست ، پشت کتف و یکی از ران هایش دارای علامت کبودی است.
(رسانه ها- ۲۲ آبان ۹۱)

متاسفانه نمونه اين حادثه طي ساليان اخير كم در ايران اتفاق نيفتاده است. از ماجراي زهرا بني‌يعقوب، زهرا كاظمي، جوانان بازداشت شده در كهريزك و... نمونه اين حادثه بوده‌اند كه تقريبا بررسي همه آنها از دلايل و چرايي آنها تا شناسايي و مجازات عاملان آنها بي‌نتيجه پايان يافت و افكار عمومي هنوز كه هنوز است پاسخي مشخص و مستدل دريافت نكرده است!! ‌اين امر به جز تبعات منفي اصل آن اتفاقات وماجراها متاسفانه تبعات سنگين و ويرانگرتري در جامعه به جاي نهاده كه يقينا بسيار مخرب‌تر و تاثيرگذارتر است. منظورمان «اعتماد» جامعه و افكار عمومي به دست‌اندركاران امور جامعه است كه روز به روز بيشتر دچار آسيب و خدشه مي‌شود.

سئوال اصلي اين است: واقعا ما از جامعه و افكار عمومي خود چه انتظاري داريم؟! جامعه را در مقابل اين همه تناقض و تشويش قرار مي‌دهيم آنگاه انتظار داريم به ما اعتماد داشته باشند؟! واقعا با «اعتماد» مردم به مسوولان و دست‌اندركاران چه كرده‌ايم؟!‌ چگونه به اين راحتي اجازه مي‌دهيم چوب حراج به اعتماد عمومي بزنيم؟!‌
در همين حادثه اخير كافي است دهها نقل قول متفاوت از سوي مسوولان ذيربط طي همين يك هفته اخير را (كه چند نمونه‌اش را در ابتدا آورديم) كنار هم گذاشته، مروري اجمالي نماييم و سپس لحظه‌اي به فكر فرو برويم!‌ اين همه تناقض‌گويي و اظهارات متفاوت به جز بي‌اعتمادي جامعه چه حاصلي دارد؟! سال‌هاست در حال «اعتمادزدايي» و نه «اعتمادزايي» هستيم و اين ماجرا همچنان پاياني ندارد. چه زماني قرار است تكليف خود را با جامعه و افكار عمومي شفاف و معلوم كنيم؟! و از آن مهمتر چرا هنوز درنيافته‌ايم كه در عصر ارتباطات و اينترنت به سر مي‌بريم؟! ما حتي به ضريب هوش به مراتب بيشتر و ارتقاء يافته شهروندان خود هم بي‌اعتناييم!
مي‌پنداريم با ترويج اظهارات و نقل‌قول‌هاي متفاوت و حتي متناقض مي‌توانيم بر اشكالات، اشتباهات و خطاهاي خود فائق آييم؟! حادثه ناگواري در يك زندان رخ مي‌دهد. چرا بايد صورت مساله را پاك كنيم؟!

اين كار جز اعتمادزدايي حاصلي در پي ندارد؟! مگر در گذشته چنين تجربه‌اي نداشته‌ايم؟! آيا توانسته‌ايم افكار عمومي را توجيه كنيم و يا فقط صورت مساله را پاك ودر راستاي آن به اعتماد جامعه بدترين ضربات را وارد ساخته‌ايم؟! واقعا با اعتماد جامعه خود چه كرده‌ايم؟! چه مي‌كنيم و چه خواهيم كرد؟!كار را به آنجا رسانده‌ايم كه حتي اگر در آينده نه تنها براي يك زنداني بلكه حتي هر منتقد و عنصر سياسي و اجتماعي يك حادثه واقعا طبيعي هم رخ دهد جامعه و افكار عمومي به دليل پيشينه چنين مواردي حرف خود و تفسير خود را خواهد داشت! چنين حالتي در نهايت چه نتيجه‌اي در بر دارد؟!
جز اينكه جامعه‌اي تهي از «اعتماد» براي خويش آن هم با دست خود و با عزم و خواست خود ساخته‌ايم؟!

ما حالا جامعه‌اي ساخته‌ايم كه «رسانه شايعه»اش پرتيراژترين رسانه كشور محسوب مي‌شود؟! ‌چرا؟ جز اينكه اعتماد را از جامعه گرفته‌ايم؟! در جامعه‌اي كه شهروندانش هر روز از صبح تا شب دهها نقل قول و اظهارنظر متفاوت از مسوولانش در رسانه‌هاي رسمي (صداوسيما، روزنامه‌ها، سايت‌ها، خبرگزاري‌ها و...) مي‌شنوند نبايد به چنين شهرونداني حق داد كه «رسانه شايعه» به قابل اعتمادترين رسانه تبديل شود؟!
چرا مردم را در مقابل رويدادهاي جامعه اينگونه بي‌اعتماد ساخته‌ايد؟! اين همه چرا و چرا و چرا قرار است تا به كجا تداوم يابد؟ سودش به جيب چه كساني مي‌رود و زيانش را چه كساني خواهند ديد؟! واقعا «اعتماد مردم» را چقدر راحت و با چه نرخ ارزاني چوب حراج زده‌ايم! واقعا چقدر ارزان، آقايان مسئولان نظام؟!

بستن http://www.modarair.com/news/مسائل-اجتماعی/1391-08-30-13-08-41.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 496060     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: