نام شما:
ایمیل مقصد:

هادي‌ خانيكي :  مباني اصلاحات تفاوت چنداني با گذشته نكرده است

هادي‌ خانيكي : مباني اصلاحات تفاوت چنداني با گذشته نكرده است


گروه: اخبار ووقایع استان خراسان رضوی
تاریخ درج: 1392/7/13
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

 

  • شنبه, 13 مهر 1392
سه مولفه در اين دولت قابل ملاحظه است. اميد، تدبير و فضاي گفتماني اعتدال.

منبع: اعتماد
 «آيا هويت اصلاح‌طلبي در حمايت از روحاني دچار اختلال شده است؟ آيا هويت اصلاح‌طلبي و اصلاح‌طلبان در پس و پيش انتخابات رياست‌جمهوري 92 تغيير كرده است؟» اين دو سوال شايد يكي از رايج‌ترين سوال‌هايي است كه اين روزها هواداران اصلاحات در ايران به دنبال پاسخي براي آن هستند. در گفت‌وگو با هادي‌خانيكي، فعال سياسي اصلاح‌طلب و سياستمداري كه در دولت اصلاحات مشاور سيد محمد خاتمي بوده است به جست‌وجوي پاسخي براي اين پرسش‌ها پرداخته‌ايم. خانيكي معتقد است اصلاحات و اصلاح‌طلبي با گذشته هيچ تفاوتي ندارد. به اعتقاد او اصلاح‌طلب كسي است كه قبول كند جامعه خواهان تغيير و اصلاح رويه‌ها بوده و پايبند مطالبات تغيير طلبانه اكثريت توده‌ها باشد.
تعريف شما از هويت اصلاح‌طلبي چيست؟
مباني تعريف امروز اصلاحات با گذشته چندان تفاوت جدي ندارد. با وفاداري و پايبندي به مباني و آرمان‌هاي انقلاب كه تبلورش در شعار استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي انعكاس يافته، اصلاحات را مي‌توان جرياني ناميد كه خواستار پيشبرد همان شعارهاست و به متن انقلاب وفادار است اما معتقد است ناكارآمدي و ضعف‌هايي در نظام اجرايي و رويكرد‌هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي وجود دارد كه بايد به متن بازگشت. اين بازگشت هم متناسب با نيازهاي جديدي است كه جامعه دارد و خواست‌هايي كه براي تغيير بروز مي‌كند را در نظر مي‌گيرد. يك ويژگي مهم اصلاحات اين است كه تنها روند پاسخگويي به نيازهاي زمانه را در تسلط بر قدرت سياسي نمي‌بيند و بيش و پيش از آن به تقويت جامعه مدني مي‌انديشد. به همين دليل هم جرياني كه بعد از خرداد 76 پديد آمد با به ميدان آمدن آقاي خاتمي و طرح گفتمان اصلاحات به وجد آمد محورش تاسيس و تقويت جامعه مدني بود. آقاي خاتمي و اصلاح‌طلبان نيامدند كه پيروز انتخابات باشند بلكه آمدند تا از موقعيت انتخابات استفاده كنند تا جامعه مدني تقويت شود اگر چه نتيجه انتخابات اين بود كه آنها به قدرت رسيدند.
در عين حال بي‌تفاوتي براي رسيدن به قدرت وجود ندارد و اصلاح‌طلبان به عنوان يك جريان سياسي هميشه براي رسيدن به قدرت سياسي نيز تلاش مي‌كنند.
رسيدن به قدرت هدف نيست بلكه ابزار است. اصلاح‌طلبي به هر بها و بهانه‌يي در پي كسب قدرت نيست ولي حتما رسيدن به قدرت از مهم‌ترين ابزارهايي است كه اصلاحات را پيش مي‌برد اما بايد بدانيم كه پايه اصلي اصلاحات جامعه مدني است.
اين تعريف شما دايره گسترده‌يي از شهروندان و گروه‌هاي سياسي را شامل مي‌شود. اما بازگشت به متن انقلاب كه شما مي‌گوييد معنايش اين است كه از متن دور شده‌ايم حال آنكه گفتمان رسمي حاكميت دور شدن از متن انقلاب را تاييد نمي‌كند. براي اين دور شدن چه مصداق‌هايي داريد؟
اين مساله را راي مردم تعيين مي‌كند. مرز تشخص اصلاحات با ديگران اين است كه چقدر باور دارد ميزان، خواست و راي مردم است. با راي مردم مي‌شود جهت‌هاي سياستگذاري را تعيين كرد.
امروز يك فعال سياسي را با چه مشخصاتي اصلاح‌طلب مي‌ناميد؟
مهم‌ترين ويژگي هر اصلاح‌طلبي اين باشد كه به تغيير رويكرد‌هايي كه مردم آن را در انتخابات خواستند پايبند باشد. شايد بتوان گفت اولين مشخصه يك اصلاح‌طلب اين است كه قبول كند جامعه خواهان تغيير و اصلاح رويه‌ها بوده است.
فارغ از اينكه چقدر رييس‌جمهور شدن روحاني را متاثر از حمايت اصلاح‌طلبان بوده است نسبت امروز اصلاح‌طلبان با دولت چيست؟ آيا امروز اصلاحات يك جريان سياسي درون قدرت ناميده مي‌شود؟
منازعه بر سر اينكه شرط امكان يا گام‌هاي اوليه انجام اصلاحات كجاست يك منازعه ريشه‌دار و تاريخي است. از زماني كه سيد جمال‌الدين اسدآبادي شروع به نوعي حركت احياگري كرد و حرفش اين بود كه حكومت را اصلاح كند تا بعدها كه جنبش‌هاي مختلف اجتماعي و سياسي از مشروطه تا انقلاب و دوم خرداد شكل گرفت، هميشه بحث بوده كه بالاخره اصلاح بايد از جامعه شروع شود يا تسلط بر قدرت. دولت اصلاح‌طلب جامعه اصلاح‌طلب مي‌سازد يا برعكس؟ وقتي مي‌گوييم اصلاحات جامعه‌محور است اولين مساله‌يي كه در نقدش طرح مي‌شود اين است كه اگر نهاد دولت توسعه‌گرا نباشد امكان نمي‌دهد اصلاحات در جامعه شكل گيرد.
مثل اتفاقي كه از 84 تا 92 رخ داد؟
بله. وقتي دولتي بسته باشد اجازه رشد به احزاب، دانشگاه، مطبوعات و جريانات سياسي هم نمي‌دهد.
پس احتياج داريم كه اول قدرت سياسي را در اختيار بگيريم؟
بله. ابتدا بايد اصلاحات را در قدرت انجام داد تا فضاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي جامعه را اصلاح كرد. بنابراين جريان سياسي اصلاح‌طلب هم به دنبال در دست گرفتن قدرت است. از طرف ديگر گفته مي‌شود كه اگر در جامعه بنيادهاي اصلاح‌طلبانه وجود نداشته باشد دولتي شكل مي‌گيرد كه با زمينه‌هاي اجتماعي سازگار نيست. به اين اعتبار ممكن است خيلي زود پايگاه اجتماعي خود را از دست بدهد.
اين اتفاق در سال‌هاي دولت اصلاحات تا حدودي درباره برخي مفاهيم اصلاح‌طلبانه رخ داد و اصلاح‌طلبان نتوانستند آن را به متن جامعه ببرند.
بله. طي سال 76 تا 84 محدود شدن و تمركز بر قدرت سياسي و اجرايي بر جريان اصلاحات تحميل شد. عمده اصلاح‌طلبان در قدرت مسووليت گرفتند و به طور طبيعي بعد از مدتي اغلب اينها به مديران اجرايي تبديل شدند كه فرصتي براي انديشه نداشتند. آقاي خاتمي هميشه در قرار گرفتن بين دو امر رهبري اصلاحات و رياست‌جمهوري عملا رييس‌جمهور بود و نمي‌توانست غير از آن عمل كند ولي نياز اصلي اين است كه در يك مطالعه تاريخي درمي‌يابيم نهادهاي مدني، تحزب و شبكه‌هاي مستقل اجتماعي در گذار به دوران مدرن از قوت لازم برخوردار نيستند و روز به روز ضعيف‌تر شده‌اند. به همين دليل مي‌بينيم صنوف قوي كه در ساختار سنتي‌مان داشته‌ايم ديگر وجود ندارد در عين حال نهاد‌هاي خودانگيخته نيز شكل نگرفته‌اند. اينجاست كه مي‌توان گفت وقتي در شرايط مساعد قرار مي‌گيريم كه دولت توسعه‌گرا داشته باشيم و يا دولت زمينه را براي اصلاح‌طلبي فراهم كند. اصلاح‌طلبان هم بايد به امر اصلي خود كه تقويت پايگاه اجتماعي‌شان و تعميق جامعه مدني است، بپردازند.
آيا دولت فعلي مي‌تواند اين خواسته‌ها را برآورده كند؟
به نظر من انتخابات سال 92 حاصل يك نوع ائتلاف ملي بود. در اين ائتلاف اصلاح‌طلبان و بخش‌هاي قابل اعتنايي از اصولگرايان معتدل سهيم بودند و جريان تركيبي كه يك پا در اصلاحات و يك پا در اصولگرايي دارد نيز سهم داشته است. حاصل آن مقايسه دو گفتمان است. يك گفتمان دال مركزي‌اش اعتدال است و ديگري اصلاحات. مشتركات اين دو گفتمان بسيار زياد است. در برنامه‌هاي آقاي خاتمي سال 80 ايشان روي اعتدال تاكيد داشت. برنامه‌هاي اعتدالي اين دولت هم رويكردها، برنامه‌ها و چشم‌اندازهاي اصلاح‌طلبانه دارد.
اين دولت بيشترين نزديكي را با اصلاح‌طلبان دارد. جمعي به دولت رفته‌اند، جمعي همچنان به پژوهش و مطالعه مشغولند. در اين چهار سال اصلاح‌طلبان چه رويكردي نسبت به دولت دارند؟
اكثر اصلاح‌طلبان گفته‌اند كه از اين دولت به‌طور مشخص سهمي نخواستند. اولويت تشكيل اين دولت خواست اصلاح‌طلبان هم بود. بارها آقاي خاتمي بر نيامدن خود تاكيد كرد و اولويت را به آقاي هاشمي داد. بعد از رد صلاحيت ايشان هم آقاي خاتمي خيلي زود به سمت كانديداي اجماعي رفت و نهايتا به انتخاب روحاني رسيد و از ايشان حمايت كرد. بعد از انتخاب آقاي روحاني هم ايشان حمايتش را ادامه داد و موفقيت روحاني را موفقيت اصلاح‌طلبان مي‌داند. اما تعريفش اين نيست كه خدمت كردن به دولت گرفتن پست‌هاي اجرايي است اما در بخش‌هايي هم كه لازم بوده بدون اينكه سهمي بخواهد نيروهاي اصلاح‌طلب به دولت كمك كرده و مي‌كنند. در واقع به كسي توصيه نشده كه به دولت كمك نكند. اما تعريف اينكه بايد در اين دوره چه كرد اين است كه در پرتو اصلاح رويه‌ها و رويكردها بهترين كار ما اين است كه به تقويت بنيان‌هاي مدني بپردازيم.
آيا بازسازي تشكيلاتي هم در همين دسته‌بندي جاي مي‌گيرد؟
يكي از كارها هم همين است. جامعه قوي مي‌تواند دولت قوي به وجود بياورد. دولت بيش از آنچه نياز به مدير داشته باشد نياز به اين دارد كه تفكر و خط مشي‌اش را در ساختارها و نهادهاي جامعه جاري كند. اگر دولت تدبير و اميد بخواهد درسي را از دولت اصلاحات بگيرد اين است كه به نهادهاي مولد انديشه فكر كند و كار را در چرخه كسل‌كننده روزمره اجرايي محدود نكند. تشكيلات و احزاب جزو كوچك اين نهاد‌هاي مولد هستند. وقتي جامعه پويا باشد كمك مي‌كند دولت هم پويا باشد. الگوي جامعه قوي اقتدار را به كشور بازمي‌گرداند. من نسبت به سو‌گيري اين دولت اميدوارم. سه مولفه در اين دولت به خوبي قابل ملاحظه است. اميد كه سرمايه اجتماعي است، تدبير كه نهاد دولت بايد به آن بينديشد و آخرين مورد هم فضاي گفتماني اعتدال است. نهايتا اينكه من رابطه بين اصلاحات و اعتدال را اين‌گونه تعريف مي‌كنم: اعتدال يعني اصلاحات بروكراتيك. اعتدال اصلاحاتي است كه تمركزش را بر وظايف درون دولت گذاشته است.
بستن http://www.modarair.com/news/مرکز/1392-07-13-10-15-59.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 496077     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: