نام شما:
ایمیل مقصد:

«توسعه‌ اقتصادی» بدون «توسعه‌ اجتماعی‌ و سیاسی» محال است و امكان‌ناپذير

«توسعه‌ اقتصادی» بدون «توسعه‌ اجتماعی‌ و سیاسی» محال است و امكان‌ناپذير


گروه: مدیریت اقتصاد، رشد و توسعه
تاریخ درج: 1393/9/13
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

اگر زاکربرگ، بیل گیتس و ستاره‌های موثر دیگری در دنیای غرب ظهور مي‌یابند، که مسیر تاریخ بشری را تغییر مي‌دهند و زندگی آنها را متحول مي‌سازند، این رشد در بستر سیاسی و اجتماعی که برايشان فراهم آمده، امکان پذیر شده است.گروه اقتصادي: سیاست پیشگان توسعه یافتگی را توسعه همه جانبه و متوازن قلمداد نموده اند، کشوری در ادبیات سیاسی دنیا توسعه یافته تلقی مي‌گردد که از همه نظر توسعه یافته باشد. با این وجود توسعه اقتصادی خود مقدماتی نیاز دارد که تغییر نگرش نسبت به اقتصاد و ساختار اجتماعی و سیاسی، یکی از این مقدمات است. بدون پذیرش اقتصاد و مدیریت بعنوان دو رکن در ایجاد و رشد بنگاههای مولد، جامعه تحرک اقتصادی نخواهد داشت.

جوامع فقیر و توسعه نيافته، عمدتا با وجود پتانسیلهای بسیار، به دلیل بافت سیاسی و اجتماعی خود فاقد رشد و تولید ثروت هستند. اگر زاکربرگ، بیل گیتس و ستاره های موثر دیگری در دنیای غرب و به ویژه آمریکا ظهور مي‌یابند، که مسیر تاریخ بشری را تغییر مي‌دهند و زندگی آنها را متحول مي‌سازند، این رشد در بستر سیاسی و اجتماعی که برايشان فراهم آمده، امکان پذیر شده است. در واقع ساختار اجتماعی و قوانین کسب و کار آن کشور، زمینه را برای جهش های علمی و رشد خلاقیتها فراهم مي‌سازد.

نباید فراموش کرد که در تئوریهای علمی مدیریت، اگر چه انسانهای بسیار خلاق وجود دارند ولی اثبات گردیده که خلاقیت خود هنری آموختنی است. در واقع خلاقیت در محیطی و شرایطی خاص بروز پیدا مي‌کند و این سیستم آموزشی و ساختار اجتماعی است که خلاقیت را رشد مي‌دهند. در فضای پر تنش، بدون ثبات اقتصادی و سیاسی و از همه مهمتر در سیستمی که استخدام دولتی و مزایای آن بر کسب و کار خصوصی، برتری داشته باشد و به اولویت خانواده‌ها تبدیل گردد، رشد استعداد و خلاقیت مفهومی نخواهد داشت.

رشد شرکتهای بزرگ و تاثیر گذار بین المللی و ایجاد برندهای مطرح تجاری، در سایه پذیرش از سمت جامعه امکان پذیر است. ایرانیان بسیاری بوده‌اند که در کشور خود توفیقی به دست نیاورده اند ولی همانها با مهاجرت به کشورهای غربی در بستر آن کشورها، علی رغم ناآشنا بودن به محیط آنها و نیاز مبرم به سعی و تلاش بیشتر نسبت به شهروندان همان کشورها، از موفقیتهای جهانی برخوردار شده اند.  سیستم آموزشی خلاقیت محور در تضاد با سیستم آموزشی نمره محور است.

سیستم آموزشی و حتی خانواده های ایرانی، عمدتا فرزندانی برای استخدام شدن تربیت مي‌ نمایند، این دانش آموختگان عمدتا اعتماد به نفسی برای ایجاد کسب و کار و حتی مطرح نمودن نظریات خود ندارند، چرا که همواره سرکوب شده اند و چنین سیستم آموزشی و ساختار اجتماعی در تضاد جدی با ایجاد و پرورش خلاقیت است. ساختار سیاسی نیز خود عاملی موثر در رشد اقتصادی و ایجاد شرکتهای بزرگ بین المللی است.

واقعیت آن است که سیستم سیاسی ما هنوز از هضم شرکتهای بزرگ با اقتصاد بزرگ، ناتوان است و هنوز نتوانسته است بپذیرد که اقتصاد باید به معنای واقعی خصوصی باشد و دولت تنها ناظر بر اجرای قوانین و مجری اخذ مالیات گردد. همین سبب شده است که بر خلاف قانون اساسی کشور، حجم اقتصاد دولت بسیار بیشتر از اقتصاد خصوصی گردد و اگر هم بخشی با نام خصوصی به وجود آمد، مردم به آن به دیده تردید بنگرند و به دنبال روابط این شرکتها با عناصر سیاسی باشند.

مادامی که تفکر اقتصادی مردم و مسئولین کشور تغییر نکند و کارآفرین و تولید کننده از احترام قابل قبول در کشور برخوردار نگردد و همچنین نگرش اصحاب قدرت و نظام به شرکتهای صاحب سرمایه تغییر نیابد، رشد اقتصادی در کشور به معنای واقعی توسعه و نه با عدد و ارقام دولتی، امکان پذیر نخواهد بود. واقعیت آن است که حتی دولت جدید نیز به ارائه آمار و ارقام به مردم بسنده نموده است در حالیکه هنوز در سطح جامعه تغییر شاخص‌ها محسوس نیست خصوصا در مورد آمار بیکاران.

تفکر سیاسی و اجتماعی در سطح بالاتر، یعنی روابط با کشورهای همسایه نیز در رشد اقتصادی موثر است، ایران بعنوان کشوری امن طی حداقل سی سال گذشته، امکان جذب نخبگان پاکستانی، افغانستانی و سایر کشورهای بی ثبات همسایه را داشته است ولی متاسفانه عدم توانایی و تکامل قوانین و ساختار سیاسی و اجتماعی آن در پذیرش اقوام و یا نژادهای دیگر در کشور و حتی اعطای حق شهروندی به آنها، ایران را از این فرصتها نیز غافل داشته است، به عبارتی نگاه امنیتی به همه موضوعات، کشور را از اهداف کلان باز داشته و درگیر جزئیات شاید بی ارزش نموده است.

به عنوان نمونه باید اذعان نمود که وضعیت اجتماعی برادران افغان در کشور ما ایران، وضعیت مطلوبی نبوده و نیست به گونه‌ای که آنها حتی از حق طبیعی بیمه شدن نیز محروم بوده و هستند. اگر غرب و به ویژه آمریکا را امپریالیسم مي‌دانیم ولی باید دید که بسیاری،حتی فرزندان برخی سیاسيون ما، برای تحصیل، راه دانشگاههای همین کشورهای قدرت طلب را انتخاب مي‌کنند و چه بسیار ایرانیانی که با وجود سوابق سیاسی و مذهبی، در ارکان مدیریتی و علمی این کشور جای گرفته اند.

آمریکا همه نیرنگ و جاه طلبی و جنگ نیست، بلکه مي‌تواند در بسیاری زمینه ها الگویی مطلوب برای ما باشد. ساختار سیاسی و اجتماعی کشورهای توسعه یافته در بسیاری موارد مي‌توانند الگویی برای رشد همه جانبه گردند و راه طولانی را برای ما به مسیری کوتاه مبدل سازند، اقتصاد پویا و ایجاد رشد و خلاقیت جز در بستر توسعه سیاسی، اجتماعی و آموزش صحیح توام با آزادی و ایجاد فضا برای بیان افکار امکان پذیر نخواهد بود. پذیرش اقوام و جوامع دیگر در کشور فارق از قومیت و مذهب آنها، زمینه تکثر نسلها و در هم آمیختگی و به تبع آن رشد نبوغ و استعدادهای فردی و اجتماعی مي‌گردد.

این تجربه در کشورهای توسعه یافته به خوبی مشهود است. کشورهایی که دیواری از بی اعتمادی به دور خود تنیده‌اند و سعی در یکپارچه نمودن و یکسان سازی نسل، عقیده و یا قومیت نموده اند با شکست مواجه شده‌اند. در ایران نیز تجربه قدرتهای موفقی چون هخامنشیان، سلجوقی و صفوی، نشان از وجود کثرت اقوام و نژادها در این حکومت‌ها دارد که خود قدرت و توسعه علمی گسترده را برای آنها به ارمغان آورده بود. تغییر قوانین اجتماعی و سیاسی بستری برای توسعه اقتصادی و پذیرش اقتصاد مولد به جای اقتصاد مبتنی بر ربا خواهد بود.

بستن http://www.modarair.com/news/مدیریت-و-اقتصاد/1393-09-13-17-40-03.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 497928     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: