نام شما:
ایمیل مقصد:

 پنجم آبان، سالروز رحلت آیت الله سید روح الله خاتمی؛ روشنفکر متدین و مجتهد بزرگوار

پنجم آبان، سالروز رحلت آیت الله سید روح الله خاتمی؛ روشنفکر متدین و مجتهد بزرگوار


گروه: دیباچه و سخن هفته
تاریخ درج: 1394/8/5
نویسنده: مدیر سایت
تعداد بازدید: 0

امروز پنجم آبان ماه بیست و هفتمین سالگرد رحلت آیت الله سید روح الله خاتمی(ره) نماینده امام خمینی در استان یزد و امام جمعه شهر یزد است.

امام راحل یکی در پی درگذشت ایشان پیامی را صادر فرمودند که نکات قابل تأملی در را در بر داشت.

در پیام امام آمده بود: 

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

اناللّه‏ و انا الیه راجعون

اسلام و ایران یکی از پرفروغ ترین چهره‏های تقوا و خلوص و ایمان خود را از دست داد. برادر عزیزم، خاتمی زنده دل، چهرۀ تابناک مبارزات خستگی‏ناپذیر روحانیت روشن ضمیر در دهه‏های اخیر این مرز و بوم بود. او روشنفکری متدین و مجتهدی بزرگوار، و از خوبان امینی بود که اگر نتوان گفت بی‏نظیر، مسلماً کم نظیر بود. او با گوشت و پوست خود مبارزه را می‏فهمید؛ و سختیهای آن را چون شربتی گوارا می‏نوشید. او یار و پناه محرومان بود. او یک عمر با تحجر و واپسگرایی جنگید؛ و یکی از طرفداران بی ‏بدیل اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ در عصر فریب و خودپرستی بود. او پاک زیست و پاک مرد، و پاک در جوار رحمت ربّش آرمید.

این ضایعۀ دردناک را به مردم ایران، خصوصاً به اهالی متدین استان یزد، و به خانوادۀ مکرمش و فرزندان متدینش و فرزند فاضل، با تقوا و متعهدمان، جناب حجت الاسلام آقای حاج سید محمد خاتمی، وزیر محترم ارشاد اسلامی، تسلیت عرض می‏نمایم. خداوند او را غریق رحمت خویش گرداند.

6/8/67

روح اللّه‏ الموسوی الخمینی

سیدروح‌الله در چند نگاه

آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی، که در واپسین ساعات روز پنجشنبه، چهار آبان سال ١٣٦٧ در ٨٥ سالگی دیده از جهان فروبست، عالمی روشنفکر بود و این ویژگی آن‌قدر در ایشان برجسته بود که امام(ره) در پیام تسلیت خود به مناسبت ارتحال آیت‌الله خاتمی نیز او را این‌گونه توصیف کرده بود: «اسلام و ایران یکی از پرفروغ‌ترین چهره‌های تقوا و خلوص و ایمان خود را از دست داد. برادر عزیزم، خاتمی زنده‌دل، چهره تابناک مبارزات خستگی‌ناپذیر روحانیت روشن‌ضمیر در دهه‌های اخیر این مرزوبوم بود. او روشنفکری متدین و مجتهدی بزرگوار و از خوبان امینی بود که اگر نتوان گفت بی‌نظیر، مسلما کم‌نظیر بود. او با گوشت و پوست خود مبارزه را می‌فهمید؛ و سختی‌های آن را چون شربتی گوارا می‌نوشید. او یار و پناه محرومان بود. او یک عمر با تحجر و واپس گرایی جنگید؛ و یکی از طرفداران بی‌بدیل اسلام ناب محمدی- صلی‌الله علیه و آله و سلم- در عصر فریب و خودپرستی بود. او پاک زیست و پاک مرد و پاک در جوار رحمت ربش آرمید».
از دوران مبارزه تا پس از پیروزی
سیدروح‌الله خاتمی از سلک روحانیونی بود که از راه دین ارتزاق نمی‌کرد و زندگی شخصی خود را با درآمد حاصل از زراعت و کار بر زمین‌های کشاورزی کویری اردکان می‌گذراند و در خاطرات مبارزان قبل از انقلاب نیز نام او به‌عنوان کسی که پناه و همراه آنان بود، به چشم می‌خورد. طبق یکی از اسناد، بخشدار اردکان در نامه‌ای به فرماندار یزد، اعلام می‌کند که آیت‌الله خاتمی در مراسم و نیایش‌هایی که از طرف دولت برگزار می‌شود شرکت نمی‌کند. براساس یکی دیگر از اسناد، از دیگر فعالیت‌های سیدروح‌الله خاتمی این بود که در بین سال‌های ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ وقتی عده‌ای از مبارزان ضدرژیم در منطقه‌ میبد، انارک و نائین به‌صورت تبعیدی زندگی می‌کردند و هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد به آنان نزدیک شود، آیت‌الله خاتمی بدون هیچ واهمه‌ای چندین‌بار از این افراد دیدار کرده و به آنان روحیه می‌داد. از جمله تبعیدشدگان به منطقه‌ مذکور می‌توان به آیت‌الله پسندیده اشاره کرد که آیت‌الله صدوقی و خاتمی به دیدار ایشان رفتند و از وی دلجویی کردند. علاوه‌برآن، به دیدار دیگر تبعیدیان چون مقام معظم رهبری در دوران تبعید در ایرانشهر نیز رفتند. یکی دیگر از مبارزان تبعیدشده به این منطقه آقای دکتر فضل‌الله صلواتی بود. ایشان در یادداشتی با عنوان «خاطراتی از دوران تبعید در یزد» می‌گوید: «هنگام تبعیدم، مرحوم آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی در یزد پناه من بود و مرتب به دیدنم می‌آمد و مُصر در برطرف‌کردن نیازهایم بود». بعد از پیروزی انقلاب، آیت‌الله خاتمی در سوم آبان ١٣٥٨، از سوی امام به امامت جمعه‌ شهرستان اردکان منصوب شد. پس از شهادت آیت‌الله محمد صدوقی، امام‌جمعه یزد، وی با حکم امام، در تاریخ ١٥ تیر ١٣٦١ به امامت جمعه‌ در شهر یزد منصوب شد و سمت نمایندگی امام در استان را برعهده گرفت.
٣ معیار پیشنهادی آقا روح‌الله برای تشخیص علما
اما از آنجا که روشن‌بینی و ستیز با تحجر از وجوه برجسته شخصیتی او بود، شاید بازخوانی خاطره دکتر علی‌محمد حاضری از اولین دیدار با این پیر روشن‌ضمیر در دوران دانشجویی، تصویر ملموس‌تری از او ارائه دهد. حاضری در خاطره‌ای که دو سال قبل به نقل از او در پایگاه خبری جماران منتشر شد، از سفر جمعی ٢٠نفره از دانشجویان در سال ٥٣ به یزد و اردکان سخن گفته است؛ سفری که توسط حجت‌الاسلام راشدیزدی ترتیب داده شده و راشد در این سفر، دانشجویان را به دیدار آیت‌الله خاتمی که مشغول کار کشاورزی در زمین زراعتی خود بوده، می‌برد. حاضری درباره گفت‌وگو با آیت‌الله خاتمی در آن سفر می‌گوید:
من از ایشان سؤال کردم حاج‌آقا اگر در تهران از روحانیون کسی را می‌شناسید به ما معرفی کنید که از محضرشان استفاده کنیم؟
ایشان پرسید: برای چه می‌خواهید؟ گفتم: از نظراتشان بهره‌مند شویم و ما را راهنمایی و هدایت کنند!
آیت‌الله خاتمی با همان لهجه یزدی و شوخ‌طبعی پاسخ دادند: شماها خیلی پیگیر این نباشید که خودتان را به کسی وصل کنید و حالت مرید و مریدبازی داشته باشید؛ نیازی به این کارها نیست.
بعد ادامه دادند: همین روحیه و علاقه به دین و دینداری را در خودتان حفظ کنید کافی است. اگر هم آخوندی مثل آقای راشد را‌ گیر آوردید که چه بهتر، ولی دنبال این کارها نباشید!
باز من اصرار کردم! ایشان فرمود: حالا که اصرار می‌کنید من کسی را معرفی نمی‌کنم، ولی ملاک‌هایی می‌گویم که شما اول آن آخوند را با آن ملاک‌ها امتحان کنید، اگر قبول شد و جواب مثبت گرفتید، با او رفیق شوید و مراوده کنید والا نه!
بعد سه مسئله را در حوزه‌های مختلف مطرح کرد که اینها را ما بپرسیم و بعد نسبت به پاسخ‌های داده‌شده، تصمیم بگیریم. ایشان فرمود: یکی درباره این ماشین‌های لباس‌شویی که جدیدا به بازار آمده و متصل به آب منزل می‌شود و همه لباس‌های نجس و پاک را با هم شسته و تحویل می‌دهد، بپرسید که آیا این لباس‌ها توسط این ماشین‌ها پاک می‌شوند یا نه؟ اگر پاسخ داد: احتیاطا بهتر است یک‌بار هم خودت آنها را آب‌کشی کنی! شما هم احتیاط کنید از او و به طرف چنین شخصیتی نروید. این طیف روحانی به درد مراوده و دوستی با شما نمی‌خورد.
دوم، درباره آثار و کتاب‌های آقای دکتر علی شریعتی سؤال کنید، مثل «تشیع علوی و صفوی» یا «پدر و مادر ما متهمیم» که آیا کتاب‌های آقای شریعتی را بخوانیم یا نه؟ آیا اینها به ضرر دین و ایمان ما هست یا نه؟ ما را منحرف می‌کند یا نه؟ اگر پاسخ داد؛ از آثارش دوری و پرهیز کنید و بهتر است به کتاب‌های دیگری که از بزرگان و علما موجود است رجوع کنید! این آخوند هم به درد دوستی شما نمی‌خورد و با هم نمی‌توانید مراوده داشته باشید و پرهیز کنید از امثال اینها.
آیت‌الله خاتمی به مسئله سومی هم اشاره کردند که دقیقا عین عبارت ایشان یادم نیست، ولی حول میزان عمل و مقیدبودن به اذکار بود که آیت‌الله خاتمی در کل نظرشان این بود که روحانی و عالمی که به‌جای توصیه به واجبات و محرمات، صرفا به اذکار توصیه کند، به درد مراوده و دوستی جوانان متدین روشنفکر و دانشگاهی نمی‌خورد.
میراث آیت‌الله برای فرزندان
آنچه از آیت‌الله خاتمی به فرزندانش رسیده را، مرحوم بانو سکینه ضیایی، همسر آیت‌الله، در گفت‌وگویی که سال گذشته آفتاب یزد منتشر کرد، این‌گونه توصیف کرده بود: «فرزندانم هیچ‌کدام جمیع خصائص پدر و اخلاق و روحیات وی را ندارند یعنی نمی‌شود دو آقا سید روح‌الله داشته باشیم. ایشان شخصیتی بی‌نظیر داشتند؛ مثلا نرمی و آرامش پدر به سیدعلی رسیده است، صداقت و سماجت و تیزهوشی به سیدمحمد و تندی‌های گاه‌وبی‌گاه به سیدرضا، اما مهربانی در بین فرزندانم درست تقسیم شده است، از حق نگذریم در بین پسرها سیدمحمد و در بین دخترها بی‌بی‌فاطمه از همه نظر به آقا نزدیک‌ترند». روایت شبیه‌ترین فرزند، از خلقیات پدر نیز در یادنامه آیت‌الله خاتمی به تفصیل آمده و در بخشی از آن سیدمحمد خاتمی، پدر را این‌گونه توصیف می‌کند: «اخلاق مرحوم خاتمی، او را به هرچه کهنه و دور از واقعیت بود نمی‌کشاند و از هرچه تازه بود نمی‌رماند. وی جست‌وجوگری بود که همواره و همه‌جا حقیقت را می‌خواست و می‌جست‌ و در پیری نیز صاحب بینش و اندیشه‌ای بود که بسیاری از جوانان مدعی به پای آن نمی‌رسیدند... آیت‌الله خاتمی نسبت به اندیشه‌های تازه، جست‌وجوگر بود و به‌خصوص در حوزه آثار دینی هر پدیده‌ای را که برآمده از اندیشه‌ای نو بود مورد بررسی و تحلیل قرار می‌داد. او همواره دیگران را به خواندن و اندیشیدن و به مقتضای آن عمل‌کردن تشویق می‌کرد و به ایستادگی در برابر رژیم وابسته ضدآزادی ازیک‌سو و سنت‌پرستان اندیشه‌ستیز ازسوی دیگر فرمان می‌داد. او معتقد بود که برای زنده‌نگه‌داشتن دین باید از تواناترین اندیشه‌ها و تجربه‌های بشری مدد گرفت. او بر این باور بود که دین اگر نتواند دیندار را در دنیا سربلند کند و زندگی افتخارآمیزی برای او بیافریند دچار کاستی و محکوم به شکست است».
آقا روح‌الله از نگاه مصباح
دراین‌بین و با توجه به تأکید آیت‌الله خاتمی بر مضامین نوگرایانه در دین‌مداری و ارائه ملاک‌هایی همچون نوع نگاه به آثار شریعتی برای تشخیص روحانیون، شاید تعریف آیت‌الله مصباح از او درخور توجهی ویژه باشد. آیت‌الله مصباح‌یزدی درباره شخصیت علمی و اخلاقی ایشان می‌گوید: «از نظر علمی مرحوم آقای خاتمی هم از نظر وسعت معلومات و هم از نظر تعمق، از شخصیت‌های علمی بسیار ممتاز بود. از نظر وسعت معلومات، علاوه بر تحصیلات زیادی که در فقه و اصول داشتند درزمینه منطق و کلام و فلسفه بهره وافری داشتند که این مجموعه در کمتر کسی یافت می‌شود. اصولا ایشان شخصی علم‌دوست و عالم‌پرور بودند. اما از بٌعد اخلاقی باید گفت مرحوم آقای خاتمی مجسمه اخلاق بود. هرکس معاشرتی با ایشان داشت شیفته رفتار و اخلاق و منش ایشان می‌شد و از بُعد اجتماعی، ایشان از معدود افرادی بود که بینش اجتماعی خوبی داشت؛ مسائل سیاسی و مسائل بین‌المللی را خوب درک می‌کرد و می‌توانست در موارد مختلف موضع اتخاذ کند».

منبع: روزنامه شرق


آیت الله سید روح الله خاتمی به روایت دخترش:
خط قرمز آقا، تعصب بود/ با دانشجویان مباحثه می کرد

مسعود کاظمی: سیده‌مریم خاتمی چهارمین فرزند سکینه ضیایی‌اردکانی و مرحوم آیت‌الله سید روح‌الله خاتمی، خواهر رئیس‌جمهوری پیشین ایران و همسر مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدعلی صدوقی، در ١٦ اسفند ١٣٢٧ در اردکان متولد شد. دوره ابتدایی را در این شهر فرا گرفت. در آن زمان دبیرستان دخترانه‌ای در اردکان وجود نداشت ولی علاقه‌اش به تحصیل و نیز تشویق پدرش به مطالعه آزاد و فراگیری علم، سبب شد آیت‌الله خاتمی در سال ١٣٤٦ او را به اصفهان نزد برادرش سیدمحمد خاتمی، که آن زمان در اصفهان مشغول تحصیل بود، بفرستد. همچنین او در ١٢ سالی که در قم اقامت داشت، صرف و نحو عربی را آموخت. در سال ١٣٤٧ در دانشگاه تهران پذیرفته شد و در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت. علاقه به ادامه تحصیل، او را دوباره به دانشگاه کشاند و در سال ١٣٨٢، تحصیلات کارشناسی ارشد در رشته عرفان اسلامی را به پایان رساند. سیده‌مریم خاتمی در سال ١٣٤٩ با مرحوم محمدعلی صدوقی، فرزند آیت‌الله محمد صدوقی، ازدواج کرد که حاصل این پیوند سه فرزند دختر و یک پسر است. در سالروز رحلت آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی، با او به گفت‌وگو نشستیم تا کمی بیش از گذشته از خصوصیات اخلاقی و رفتاری پدر بگوید.

‌آخرین خاطره‌ و تصویری که از مرحوم آیت‌الله خاتمی دارید، ذکر می‌کنید؟
شبی که فردای آن، پدرم فوت کردند، در کنار ایشان بودم. آخرین تصویری که من از ایشان به یاد دارم نماز بی‌نظیری بود که ایشان خواندند و من با حسرت نگاه می‌کردم. آقا یک هفته قبل از فوت به بیمارستان شهدای تهران منتقل شدند. با ضعف بدنی شدیدی مواجه بودند و زمانی که برای رفتن به دستشویی دست ایشان را گرفته بودم، به من گفتند مریم، احساس می‌کنم پایم کاملا بی‌حس است و دیگر از کار افتاده. با این حال وضو گرفتند و نماز خواندند و خوابیدند. در طول خواب گاهی دچار نفس‌تنگی می‌شدند و گاهی لب‌هایشان تکان می‌خورد. اما عجیب این بود که با وجود ضعف شب پیش، که حتی نمی‌توانستند روی پای خودشان بایستند، نماز صبح را ایستاده خواندند. پس از آن به دلیل اینکه فرزند من دچار بیماری بود، به اصرار ایشان به منزل رفتم و خواهرم کنار ایشان ماند. قرار بر این بود که من ساعت پنج عصر مجددا به بیمارستان بروم. ساعت ١٦ (پنجم آبان ٦٧) در حالی‌که در جلسه‌ای حضور داشتم، به یکباره حالم دگرگون شد. خانم زهرا اشراقی، همسر برادرم در کنار من بود. به او گفتم حالم خوب نیست و دیگر نمی‌توانم اینجا بمانم، فکر می‌کنم اتفاقی افتاده است. از آنجا خارج شدیم و به منزل آمدم که دخترم، که در آن زمان حدود ١٤ سال داشت، با گریه به من گفت آقا فوت کرده‌اند. سراسیمه به بیمارستان رفتم و دیدم که تخت ایشان خالی است. از اتاق خارج شدم که آقای محمدرضا حکیمی را دیدم که به دیدار آقا آمده بودند. با دیدن ایشان بغضم ترکید و گفتم آقا دیگر در بین ما نیستند.
‌آقای حکیمی برای عیادت آمده بودند؟
آقای حکیمی و آیت‌الله خامنه‌ای (رهبر معظم انقلاب) از علاقه‌مندان آقا بودند. هر بار که ما به مشهد می‌رفتیم، این بزرگواران همواره کنار آقا بودند و ما کمتر ایشان را می‌دیدیم.
‌در لحظه فوت پدر، چه کسانی کنار ایشان حضور داشتند؟
در لحظه فوت پدر، برادرم علی آقا و خواهرم (مادر آقای محمدرضا تابش) کنار ایشان حضور داشتند. علی آقا برای من تعریف کردند که حال آقا از صبح خوب بود. در ایوان اتاق بیمارستان نماز خواندند و خوابیدند. ساعت ١٤ بیدارشان کردیم که چای بنوشند. خانمی هم مراجعه کرده بودند و با آقا کاری داشتند. آقا در حال نوشیدن آب بودند که سرفه می‌کنند. به ایشان طشت می‌دهند و درون آن در اثر سرفه به خون آغشته می‌شود. آقا سؤال کرده بودند که خون بود؟ پاسخ داده بودند که بله و همان لحظه دست آقا بی‌حس روی تخت می‌افتد و علی آقا متوجه می‌شوند که ایشان به رحمت خدا رفته‌اند.  
‌آخرین روزهای حضورشان در یزد چگونه گذشت؟
آقای محمدرضا تابش نقل می‌کنند قبل از اینکه آقا به تهران منتقل شوند، همه را در دفتر خود جمع و نصایح اخلاقی را مطرح می‌کنند؛ به‌نوعی برای حضار وصیت می‌کنند. بعد از فوت هم که پیکر آقا را به یزد منتقل کردند، استقبال مردم حیرت‌انگیز بود. ما متعجب بودیم که مردم در این غم و عزا تفاوتی با ما ندارند. می‌توانم به‌جرئت بگویم اندوه مردم نه برای ازدست‌دادن امام جمعه یا شخصیتی سیاسی و تأثیرگذار، بلکه از روی علاقه و ارادت قلبی بود. مردم اردکان، آقا را مانند پدر خود می‌دانستند چراکه ایشان بر اساس سیره پیامبر(ص) رفتار می‌کردند. در روایات آمده اصحاب پیامبر هرگز نمی‌توانستند متوجه شوند کدام‌یک نزد ایشان محبوب‌تر هستند. آقا هم همین‌گونه رفتار می‌کردند. حتی بین مردم و فرزندان خود هم تفاوتی قائل نبودند. به مردم همان‌گونه عشق می‌ورزیدند و محبت می‌کردند که با فرزندان خود بودند. به همین جهت عشق و علاقه‌ای که مردم به ایشان داشتند، اگر بیشتر از خانواده نبود قطعا کمتر هم نبوده است. در خانه هم تصور هر کدام از فرزندان این بود که آقا او را بیش از بقیه فرزندان دوست دارند. از طرفی آقا برای مردم اردکان حکم مراد را داشتند؛ رابطه مرید و مرادی که بزرگ‌ترین مؤلفه و چاشنی آن، عشق و محبت دوطرفه بود.
‌دلیلش چه بود؟ ما شخصیت‌های بسیاری در عرصه سیاسی و مذهبی در نقاط مختلف کشور داریم، اما کمتر شاهد این‌گونه روابط دوطرفه بین مردم و آن فرد بوده‌ایم.
انسان‌های دین‌دار و متدینان حقیقی این‌گونه بوده‌اند. تمام انسان‌ها به حقیقت دین فراخوانده شده‌اند. راه تدبر و تفکر روی خلق باز است. البته از همه نمی‌توان انتظار داشت که این مراتب و مراحل را در دینداری طی کنند. کسانی که به اوج حقیقت دین راه پیدا می‌کنند وصف‌ناپذیرند. به همین دلیل، من نمی‌توانم وصف کنم که چرا آقا این‌گونه بوده‌اند. اما اگر دین را بر سه اساس تعقل، فقه و عرفان در نظر بگیریم، می‌توانم بگویم آقا این هر سه را در کنار هم داشتند. دین‌داری آقا مقدس‌مآبی نبود که به‌صورت مداوم در سجده باشند. ایشان هیچ‌گاه زندگی را از دین جدا نمی‌دیدند. اتفاقا راه رسیدن به کنه دین و بهشت موعود را در زندگی جست‌وجو می‌کردند. از سویی ذره‌ای خودخواهی در ایشان دیده نمی‌شد. من اخیرا نامه‌های آقای سیدجلال‌الدین آشتیانی، مرحوم آیت‌الله‌العظمی منتظری و آیت‌الله خامنه‌ای درباره آقا را مطالعه می‌کردم، نکات جالبی در آنها نهفته بود. همه این بزرگان تأکید کرده بودند در شخصیت آقا ذره‌ای تکبر و حسد دیده نمی‌شد. مرحوم امام‌خمینی هم در نامه تسلیت خود برای فوت آقا از الفاظی مانند روشنفکری متدین و مجتهدی بزرگوار استفاده می‌کنند و آقا را از خوبان امینی می‌دانند که اگر نتوان گفت بی‌‏نظیر، مسلما کم‌نظیر بوده است. می‌توانم بگویم دین‌داری و اخلاق در وجود ایشان متجلی بود که مردم می‌توانستند ایشان را باور کنند. بسیاری از علما تک‌بعدی هستند، اما ایشان در تمامی ابعاد نمونه بود. به‌طوری‌که آقای آشتیانی که از بزرگان علم فقه و فلسفه هستند، درباره آقا می‌گفتند ایشان در باب مسائل فقهی خودشان اظهارنظر نمی‌کنند اما اگر از او سؤال می‌شد، چنان پاسخ جامع و کاملی می‌دادند که تمامی علما متوجه میزان تسلط ایشان بر فقه می‌شدند. یا مرحوم آیت‌الله العظمی منتظری در کتابی که برای یادواره آقا تهیه شده بود، نقل می‌کنند من هرگز قبل از این، آقای خاتمی را ندیده بودم. اولین‌بار بعد از دستگیری امام در سال ٤٢ در جلسه‌ای که علما و روحانیون جمع شده بودند ایشان را دیدم. عمق سخنان و استدلال و نفوذ کلام ایشان و همچنین تسلط‌شان بر مسائل مختلف به‌حدی بود که مجذوب ایشان شدم. بعد از آن هرگاه از نزدیکی یزد عبور می‌کردم به دیدار ایشان رفته و از آنجا رابطه مرید و مرادی بین ما برقرار شد. مرحوم آیت‌الله طالقانی هم به برادرم سیدمحمد خاتمی گفته بودند واقعا می‌توان از تمامی سخنان و وجود آقا استفاده برد. استادانی که آقا دیده بودند هم در شخصیت ایشان تأثیرگذار بودند. استادانی آقا همگی از اوتاد و نوادر عصر خویش بودند. حاج‌میرزاعلی‌آقای ‌شیرازی که همواره شهید مطهری از ایشان تعریف می‌کردند، تأثیر بسیار زیادی روی آقا گذاشته بودند. آقایان محمد خوانساری، سیدمحمد نجف‌آبادی و حاج‌آقارحیم ارباب، استادان ایشان بودند که هم از بزرگان عصر خویش بودند و هم با آقا انس بسیاری داشتند. آنها هم نسبت به این شاگرد خود محبت بسیاری داشتند. از سویی دیگر، تواضع آقا واقعا در عمل ایشان دیده می‌شد. آقا یک‌بار می‌گفتند من شرمنده‌ام از اینکه زندگی و شخصیت من موردتحسین مردم قرار می‌گیرد. تمام کسانی که با ایشان مأنوس بودند، تصدیق می‌کردند آقا به‌حدی خوش‌صحبت بودند که در همان چند جمله اول، مخاطب را جذب خود می‌کردند. آیت‌الله خامنه‌ای نقل می‌کردند که هر بار از یزد، کرمان و اطراف اردکان عبور می‌کردم، یک توقف کوتاه کافی بود تا خود را به آقا برسانم و ایشان را از نزدیک ببینم. همه این مسائل نه به دلیل سیاست بود و نه به دلیل مراتب علمی. حالت‌های آقا و اخلاق حسنه ایشان به‌حدی جذاب بود که همگان را به سمت ایشان می‌کشاند. درس اخلاق آقا به گواهی بسیاری از بزرگان و مردم، بی‌نظیر بود. آقا صحیفه سجادیه و دعای مکارم اخلاق را چنان برای مردم تفسیر می‌کردند که به جان مخاطب می‌نشست، یعنی به گونه‌ای این دعاهای عرشی را به فرش می‌آوردند که هرکس می‌توانست از آن بهره‌مند شود و در دل مردم کوچه‌وبازار می‌نشاندند.
‌ایشان مانند بسیاری از عرفا، اهل ریاضت و سختی‌گرفتن بر جسم خود بودند؟
به هیچ‌عنوان اهل ریاضت‌های ظاهری که ما متوجه آن شویم، نبودند. اما قطعا برای خود برنامه‌های مخفی داشتند. اما معتقدم هر چه داشتند از اخلاص بود که آقا را به این مراتب و مراحل رساند.
‌آیت‌الله خاتمی را به عنوان همسر و پدر برای ما توصیف می‌کنید؟
اگر قرار بر این باشد که چند بار دیگر به دنیا بیایم و حق انتخاب داشته باشم، قطعا می‌خواهم دختر آیت‌الله خاتمی باشم. ایشان پدر فوق‌العاده رفیقی برای ما بودند. محبت و رفاقت بی‌نظیری بین آقا و همسرشان برقرار بود. به‌قدری بامحبت بودند که همه اهل خانه از آن سیراب می‌شدند. ما از کودکی لحظه‌شماری می‌کردیم آقا به منزل بیایند و دور ایشان جمع شویم. هرگز به ما نمی‌گفتند چه کار کنیم یا چه‌کار نکنیم. آقا هرگز با چیزی به نام امرونهی رابطه‌ای نداشتند. حتی کمتر دیده می‌شد کسی را به صورت لسانی نصیحت کنند. نصیحت آقا عملی بود؛ یعنی آقا طوری رفتار و عمل می‌کردند که سرلوحه ما بودند و عمل ایشان جایی برای کلام باقی نمی‌گذاشت. از همین‌رو بود که ما همه تلاش می‌کردیم مانند آقا باشیم. هرگز نمی‌گفت غیبت نکنید و کینه کسی را به دل نداشته باشید اما چون خود آقا این خصوصیات بد را نداشت، طبیعتا ما هم مانند ایشان عمل می‌کردیم. حتی خدمه منزل ما هم رفتارشان مانند آقا بود.
‌نظرات ایشان درباره ازدواج یا تحصیل شما به عنوان دختر یک روحانی بلندپایه چگونه بود؟
ما در اردکان ساکن بودیم و آنجا دبیرستان وجود نداشت. من تا کلاس ششم را در اردکان به مدرسه رفتم و دیگر امکان تحصیل در آن شهر برای من وجود نداشت. آقا برای این موضوع تأسف می‌خوردند. تا اینکه برادرم آقا سیدمحمد به دانشگاه اصفهان رفتند و آقا من را که یک دختر بودم به اصفهان و نزد ایشان فرستادند و من در آنجا در یک سال سه کلاس درس خواندم. مرحوم سیداحمد خمینی همواره می‌گفت من تعجب می‌کنم آقا یک آخوند است، چطور این‌قدر راحت دختر خود را به شهری دیگر می‌فرستند. واقعا در شرایط آن روز و آن هم در خانواده‌ای مذهبی و روحانی، کسی این کار را نمی‌کرد. در آن زمان تا این حد روشنفکر بودند. هرگز نه بر من و نه بر دختران دیگر چیزی را تحمیل نکردند. زمانی‌که مرحوم آقای صدوقی به خواستگاری من آمدند، فقط به من گفتند خانواده داماد، خانواده بزرگی هستند و آقای صدوقی هم جوان خوبی است، اما تصمیم با خودت است؛ ولی ازآنجاکه نظر آقا و جلب رضایت ایشان برای ما اهمیت بسیاری داشت، تلاش می‌کردیم در هر کاری رضایت قلبی ایشان را جلب کنیم. نه در این موضوع و نه در هیچ موضوع دیگری تحمیل در کار نبود. من شهادت می‌دهم در آن زمان روحانیون دیگر این‌گونه نبودند. ما کم داشتیم روحانیونی که هم متدین باشند و هم با روشنفکری در زندگی شخصی رابطه‌ای داشته باشند.
‌اگر بخواهید خط قرمز آیت‌الله خاتمی را در مسائل دینی و فکری ترسیم کنید، چه مؤلفه‌ای از دیگر مسائل پررنگ‌تر بود؟
در ایام عید همواره منزل ما پر بود از دانشجویانی که به دیدار آقا می‌آمدند و نکته جالب این بود که آقا برای آنان سخنرانی نمی‌کردند، پرسش و پاسخ و مباحثه بود؛ یعنی هرگز متکلم وحده نبودند و با همه دیالوگ برقرار می‌کردند. بزرگ‌ترین مخالفت‌ آقا با تعصب و تحجر بود. همگان را از دو نوع تعصب بر حذر می‌داشتند. تعصب در دین و تعصب در تفکر.

منبع: روزنامه شرق

دغدغه‌های مشترک ٢ روح‌الله
جمهوری اسلامی: پنجم آبان، روز رحلت آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی است. کسی که امام خمینی(ره) او را با عباراتی مانند «از پرفروغ‌ترین چهره‌های تقوا و خلوص و ایمان»، «برادر عزیز» و«چهره تابناک مبارزات خستگی‌ناپذیر روحانیت» وصف کرده است. کتابخانه وزیری یزد چون گنجی نهفته در دل کویر است؛ پر از گوهرهای ناب و دُرهای غلتان و رازهای پنهان. این گنج، سالیانی پیش به همت و تلاش عالم فاضل، روحانی فرهنگ‌دوست، مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین وزیری بنیان‌گذاری شده است. از نفایس برجسته‌ این گنجینه به موارد زیادی می‌توان اشاره کرد؛ ازجمله نامه‌های نفیس و ماندگار تاریخی در این گنجینه بی‌نظیر و ماندگار، نامه تاریخی آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی است که در ٣٠ مهر سال ١٣٢٦ هـ. ش. نوشته‌اند. مطالعه و بررسی این نامه و مقایسه آن با نامه‌ای که امام خمینی سه سال قبل از آن (اردیبهشت ١٣٢٣) به درخواست آقای وزیری نوشته و در همین مجموعه آمده است، نشان می‌دهد با اینکه این دو عالم و فاضل همدیگر را در آن زمان نمی‌شناختند و ارتباطی نداشتند، اما قرابت فکری، دغدغه و مسئله مشترکی داشته‌اند. این نزدیکی فکری و روحی پس از سال ١٣٤٠ که آیت‌الله خاتمی با حضرت امام آشنا شد، دوستی و رفاقت را در پی داشت و با آغاز نهضت و قیام ١٥ خرداد ریشه‌دار و دوچندان شد، تا آنجا که ارتباط آیت‌الله خاتمی با امام و علاقه به ایشان حالت مرید و مرادی پیدا کرد. با اینکه سیدروح‌الله خاتمی فقط درس‌آموز حوزه علمیه اصفهان بود و مثل بیشتر هم‌سلکان زمان خود درس‌خوانده مراکز علمی مطرح آن زمان، نجف، قم، مشهد و... نبود و استادان مختلف و چندین سال درس خارج ندیده بود، اما به لحاظ عقل و درک و نبوغ، سرآمد زمان خود بود. از بین صدها نامه و خطوط و نوشته‌های مجموعه «مجمع‌الجواهر» دو نامه سرآمد است و از هر لحاظ جلوه‌گری می‌کند؛ یکی نامه سید روح‌الله خمینی (اردیبهشت سال ١٣٢٣) و دیگری نامه سید روح‌الله خاتمی. مطالعه و دقت در این نامه‌ها نشان‌دهنده عمق نگاه و درک و عقل بالای نویسندگان آنهاست. مسائل و دغدغه‌هایی را مطرح کرده و درباره آنها هشدار داده و آینده‌نگری می‌کنند که کمتر عالمی در آن مقطع به آن توجه داشته و پرداخته است.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی

 

بستن http://www.modarair.com/news/سخن-هفته/آیت-الله-سید-روح-الله-خاتمی.html
مطالب مرتبطمطالب مرتبط:
بازديد کل : 496060     
تمام حقوق مادی و معنوی محفوظ و متعلق به سايت بنياد مدارا و تدبير مردم ایران ( تأسیس: سال 1384 ) می باشد.
نام شما:
ایمیل مقصد: