این روزها چیزهایی به گوشمان میرسد، دوباره کلنگ زنیها و همایشها و نمایشگاههای فرهنگی و همایشهای ورزشی و پیادهروی با یک عنوان خاص! دوباره مدیران و مسئولان برای پرکردن بیلان کاری خود و گزارش به بالادستیها دست یه کار شدهاند. هفته، هفته جوان است یعنی هفته ما!
خدارا شکر از تمام دنیا هرچه که نداشته باشیم یک هفته داریم که سندش ششدانگ به نام ماست، این سند باشد به جای سند ملک و ماشینی که نداریم، باشد به جای هزینه جهزیه و برگزاری مراسم عروسی، باشد به جای شغل نداشتهمان.
گویا میشود با این سند، آن هم بدون ضامن وام گرفت! میتوانیم برویم کار و کاسبی برای خود راه بیندازیم و ازدواج کنیم.
غیر از این هفته نهادی داریم به نام ستاد ساماندهی امور جوانان در وزارت ورزش و گاهی جوانان، اسم با مسمایی است. جایی که قرار است امورمان را سامان بدهند. هنوز نمیدانیم آن روز که دوستان رای به ادغام دو حوزه مهم ورزش و جوانان میدادند دقیقا در چه فکری بودند؟ اینکه ورزش با آن همه هیاهو همخانه جوانان شود که در زیر سایه عظیم و تاریک ورزش گم خواهد شد.
وزیر این وزارتخانه یک تحصیلکرده در حوزه ورزش انتخاب شود و دغدغه این وزارت بشود کی روش و استقلال و پرسپولیس!
همین نهاد ساماندهی امور جوانان، هفتهای را مصادف با ولادت علی اکبر(ع) به نام جوان نام نهاده است که در سایت خود اهم برنامههای این هفته را
تقدیر از جوانان نخبه و برتر، تقدیر از جوان یاوران و سازمانهای مردم نهاد، جوان فعال، دیدار با نماینده ولی فقیه، مدیران استان، مراجع تقلید، برگزاری مسابقات ورزشی و افتتاح پروژه های ورزشی، برگزاری نمایشگاه و جشنواره و مسابقات هنری، برگزاری نشستهای تخصصی و کارگاه های مشاوره، تقدیر از کارمندان و مدیران جوان نمونه، سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه و.... عنوان کرده است و چقدرجوان امروز نیازمند این برنامههاست!
این برنامه ها نشان میدهد «جوان» هم فقط یک روز است در تقویم، مثل روزهای نمادین دیگر تا مسئولین کمی از بار مسئولیتشان را کم کنند.
حالا دیگر آنقدرها هم مهم نیست که سن ازدواج بالا رفته است و جوانان با وجود نیاز، قید ازدواج را زدهاند، مهم نیست ازدواجها در همان سالهای اول به طلاق میانجامد به خصوص اینکه هر ساعت بیشتر از 18 طلاق ثبت میشود! مهم نیست جوانان تحصیلکرده ی بیکار ما روز به روز بیشتر میشوند.
مهم نیست سن اعتیاد هر روز کمتر میشود، که دانش آموزان پشت نیمکتها بخواهند از جنس مرغوب و قیمت آن صحبت کنند. که دختران ما بخواهند به مواد مخدر پناه ببرند. مهم نیست بیماریها روحی روانی جوانان زیاد شده است، که گوشه و کنار شهرها خودکشیهای جوانان هر روز بیشتر جان میگیرد و مهم نیست که هر روز سعی میشود همه اینها نادیده تر گرفته شوند.
من هنوز نمیدانم نمادهای شیطان پرستی شهرم خطرناک تر است یا آمار اعتیادی که رو به رشد است؟ نمی دانم نمادهای شیطان پرستی که حتی تا به حال ندیدهام مهم تر هستند یا جوانان بیکار شهرم؟ نمیدانم همان قدر که اطلاعات کامل از تعداد نمادهای شیطان پرستی وجود دارد همان قدر آمار جوانانی که از سن ازدواجشان گذشته هم وجود دارد؟ میدانند چند خانواده در این شهر شبها گرسنه به خواب میروند و یا در زیر پلها جان میدهند؟
من جوانم گاهی به من انگ غربی بودن، بی ریشه بودن، سرخوش بودن، بی فکربودن، سهل انگار و تنبل بودن، بی دین بودن، بی اعتقاد بودن و حتی بی ادب بودن میزنند. اما من جوان نشان دادهام اگر اعتماد شود، فرصت ایجاد کنند و در آخر اجازه دهند میتوانم تمام ناممکنها را برای کشورم و شهرم ممکن کنم، هنوز خون همان جوانهایی که بی ادعا برای دفاع از کشورشان از خود و جوانیشان گذشتند و دل به دریا زدند و جنگیدند در رگهای من است.
میخواهیم شادی کنیم، میگویند خلاف است، خب شما به یاد دهید چطور شادی کنیم، شما پیشنهاد بدهید. میگویند ذائقه ما بد شکل گرفته است چون انتخابهای دیگری نداشتهایم. غربیها برای ما برنامه ریزی کردهاند، خب چرا شما زودتر دست به کار نشدهاید. جذب چیزهایی میشویم که نباید بشویم؟ خب شما ما را جذب موضوعات بهتر کنید؛ شما برای ما تفریح تعریف کنید که نیازمان را رفع کند.
جوان ترین کشور هستیم اما شاید بیاهمیت ترین چیز در آن، خود جوان است. همه برای اقتصاد و سیاست و فرهنگ کشور تلاش میکنند اما یادشان میرود باید اول ریشهها را بسازند، ای کاش بدانیم باید جوان را بسازیم تا آینده کشور ساخته شود.
مسئولین عزیز! اگر حال جوان کشور خوب نباشد، حال کشور خوب نخواهد بود. به امید روزی که امید در دل جوانان ایرانم همیشه زنده باشد؛ علی ایحال روزمان مبارک.
مژده رنگیان دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت تربیت بدنی