درباره برجام ۲ یا برجام داخلی/ گفت وگو با مسعود نیلی مشاور اقتصادی روحانی |
ما اکنون در یک بزنگاه تاریخی قرار گرفتهایم. نکتهای که باید تأکید کنم این است که اکنون در جایگاهی قرار گرفتهایم که بسته به تصمیماتمان یا در موقعیت بسیار بهتر از حال حاضر خواهیم بود یا در موقعیت بسیار بدتر از حال حاضر. یعنی این تفاوت بسیار زیاد است. در جایی قرار گرفتهایم که به یکی از این دو مسیر منتهی میشود و استدلالهای زیادی را میتوان مطرح کرد که در ادامه مسیر گذشته حرکت نخواهیم کرد و قطعاً در یکی از این دو مسیر گام خواهیم گذاشت. یا جزو فجایع رشد خواهیم شد یا جزو معجزات رشد. معجزه رشد یعنی کشوری دارای یک اقتصاد نوظهور که در محیطی ناامن و پرآشوب اقتصاد پویایی دارد.ایران / صاحب صادقی موضوع برجام ۲ تاکنون چندین بار از سوی رئیس جمهوری و همچنین مقامات سیاسی و اقتصادی دولت مورد تأکید قرار گرفته است. مسعود نیلی مشاور ارشد اقتصادی رئیس جمهوری در گفتوگویی تفصیلی برای نخستین بار از زوایای مختلف موضوع برجام ۲ میگوید. وی معتقد است که اقتصاد ایران در یک بزنگاه تاریخی قرار دارد و اگر میخواهیم در مسیر رشد و توسعه اقتصادی قرار گیریم باید تصمیمات مهمی در برهه کنونی اتخاذ کنیم. این تصمیمات مهم به ریشههای حرکت کلی ما در اقتصاد برمیگردد. از جمله اینکه باید در خصوص نحوه تعامل با دنیا تجدید نظر کنیم و انتخاب کنیم که چگونه میخواهیم در صحنه بینالمللی عمل کنیم. تصمیم در این مورد میتواند تصمیم حیاتی بر نحوه روند اقتصادی ما داشته باشد. * لزوم اجرای برجام ۲ در سطح ملی و بویژه در حوزه اقتصاد اخیراً از زبان رئیس محترم جمهوری چندین بار تکرار شده است. خود شما هم در مصاحبه مفصلی با روزنامه ایران قبلاً از ضرورت اجرای چنین امری سخن گفته بودید. این برجام ۲ چه شاخصههایی دارد؟ چه بخشهایی از کشور و چه بخشهایی از اقتصاد کشور را در بر میگیرد؟ عناصر اصلی این برجام دوم شامل چه مواردی میشوند؟ چگونه باید گفتوگوها در این مسیر را شکل داد؟ شکل گفتوگوها به صورت کلی باید چگونه باشد؟ اصولاً چه ضرورتهایی برای اجرای این برجام در کشور احساس میشود؟ هیچ کشوری نمیتواند به توسعه دست پیدا کند مگر اینکه در خصوص چگونگی دستیابی به توسعه به جمعبندی برسد – البته منظور از واژه جمعبندی این است که در نظام تصمیمگیری و در مکانیزمهای دستیابی به تصمیم یک برنامه واحد به تصویب برسد - همانگونه که میدانید تصمیمگیری جمعی مکانیزمهایی دارد. مثلاً نصف به علاوه یک در یک موضوعی نظری واحد داشته باشند و به آن رأی بدهند و آن موضوع تصویب شود. مثلاً در مجلس شورای اسلامی ممکن است قانونی به تصویب برسد که با حداقل آرای مورد نیاز و از طریق نصف به علاوه یک از تصویب مجلس بگذرد. اما وقتی یکسری تصمیمات از اهمیت خاصی برخوردار است، سختگیریهایی که برای تصویب آن قانون اعمال میشود بسیار بیشتر است. به طور مثال اگر در مجلس شورای اسلامی قانونی بخواهد تصویب شود که با تصویب آن ممکن است نقض قانون برنامه پنج ساله صورت گیرد، ممکن است بگویند برای تصویب آن به رأی دو سوم مجلس نیاز است. یا اگر آیین نامه داخلی مجلس بخواهد تغییر کند، این موضوع را با یک رأیگیری ساده و از طریق قانون عادی انجام نمیدهند، بلکه نیازمند یک تصویب وِیژهتر است. در نتیجه وقتی یک موضوعی از اهمیت ویژهای برخوردار باشد و تصمیمگیری در خصوص آن را به اجماع موکول میکنند، هدف این است که دامنه وفاق بیشتر و گستردهتر شود. این مسألهای هم که تحت عنوان برجام داخلی یا در کلام رئیس جمهوری به عنوان برجام ۲ مطرح شده است از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. از این جهت که یک توافقی در خصوص یک موضوع مهم داخلی و البته با ابعاد بینالمللی به عنوان برجام بین ایران و قدرتهای خارجی صورت گرفته است و در نتیجه آن یکسری محدودیتهایی که بر اقتصاد کشور تحمیل شده بود، برداشته شده است و فرض کلی بر این است که میخواهیم از این فضای ایجاد شده بعد از رفع محدودیتها استفاده کنیم. این فضای ایجاد شده که برای ما و طرفهای مقابل برد-برد است، تقسیم امتیاز را در پی داشته است. ما یکسری امتیازات را اخذ کردیم و طرف مقابل هم امتیازهای دیگری. بنابراین آنچه به قسمت مربوط به امتیازات و برد ما مربوط میشود، استفاده از این گشایشهای حاصل شده است. اگر در مورد نحوه استفاده از این گشایشها در طرف ما اجماع و وفاق نباشد ممکن است که برد ما تحقق پیدا نکند و از ظرفیت آن بخوبی استفاده نشود. ممکن است در این صورت در عمل احساس کنیم که مغبون شدهایم. پس بنابراین به صورت مثال اگر ما در زمینه نحوه تعامل با دنیا به یک وفاق نرسیم، ممکن است در دستیابی به نتایج مطلوب از این شرایط ایجاد شده پس از رفع محدودیتها ناکام بمانیم. اینکه با برداشته شدن محدودیتها چگونه از شرایط جدید باید استفاده کرد، از چه مرحلهای باید شروع کرد و به کجا باید ختم شود، همه سؤالاتی است که وجود دارد. در نتیجه خود به خود با دو سؤال خیلی مهم مواجه میشویم. سؤال اول این است که با چه مدلی از دنیا ما میخواهیم تعامل داشته باشیم و در انتخاب این مدل تعامل با دنیا چه معیارهایی داریم؟ آیا در خصوص مدل تعامل با دنیا باید اجماع وجود داشته باشد و به یک وفاق برسیم یا اینکه وجود اختلافات در این مسیر را باید تحمل کنیم و قبول کنیم؟ این وفاق میتواند یک وفاق فراگیر باشد یا میتواند همان تصمیمگیری از طریق نصف به علاوه یک باشد. مثال دیگری در این مورد شورای امنیت سازمان ملل است. تصمیمات در این شورا باید به صورت اجماعی باشد و حتی در صورت مخالفت یک نفر هم نمیتوان به تصمیم در خصوص یک موضوع رسید. * منظور شما وفاق در همه حوزههاست یا فقط جنبه اقتصادی آن مدنظر است؟ تأکید بنده روی اقتصاد است. به خاطر اینکه بنده معتقدم مهمترین مسأله کنونی مسأله اقتصادی است. شاید اگر معیار اقتصاد را رها کنیم، رسیدن به وفاق کار بسیار سختی باشد. با معیار اقتصادی راحتتر میتوان به نتیجه رسید. * آیا مذاکرات هستهای نمونه خوبی در این خصوص است؟ مثلاً در خصوص همین مذاکرات هستهای و برجام. در آن بازه زمانی مذاکرات، در دو سطح و عرصه نگاه وجود داشت. هم در سطح نخبگی مطرح بود و هم در سطح اجتماعی. هم نخبگان در خصوص آن ایراد نظر داشتند و هم در سطح اجتماع اغلب افراد نسبت به آن حساسیت داشتند و در مورد آن صحبت میکردند. مذاکرات هستهای یک موضوع رسمی تصمیمگیری در کشور محسوب میشد. ارکانی برای این تصمیمگیری مشخص شدند. در سطح رهبری و سران قوا گرفته تا شورای عالی امنیت ملی و حتی مجلس شورای اسلامی. اما در عین حال این عرصهای بود که از حساسیت افکار عمومی بالایی هم برخوردار بود. همه به این موضوع میپرداختند و درگیر این مسأله بودند. ما اکنون در مورد موضوع جدایی از برجام صحبت نمیکنیم بلکه در مورد ظرفیت بهرهبرداری از این موضوع صحبت میکنیم و اگر هر عاملی باعث شود که ما در مسیر اشتباهی قرار بگیریم و در بهرهبرداری از ظرفیتهای آن دچار ضعف شویم، شکست خواهیم خورد. پس این اکنون اهمیت زیادی دارد که چگونه یک موضوعی را در همان قالب مجدداً به جریان بیندازیم. یعنی هم در سطح اجتماعی و افکار عمومی و هم در سطح نخبگی چگونه به این موضوع بپردازیم. * حال این مسأله چرا ضرورت پیدا میکند که در این قالب و شکل مورد پردازش قرار بگیرد؟ به این خاطر که وقتی به عملکرد چند دهه خودمان بر میگردیم میفهمیم که در سطوح تصمیمگیری و سیاستگذاری تعریف مورد اجماع و وفاقی در زمینه نحوه تعامل با دنیا نداشتیم. الان هم نداریم. یعنی اگر کسی سؤالی در این زمینه بپرسد نمیتوانیم بگوییم مدل مطلوب تعامل با دنیا در کشور ما چه است؟ البته ما مجموعهای از آرمانها را در این زمینه داریم اما عرصه تصمیمگیری عرصه آرمان نیست. با اروپا میخواهیم چه کنیم؟ با چین میخواهیم چه تعاملی داشته باشیم؟ با کشورهای فعال اقتصادی آسیا و دیگر نقاط دنیا به دنبال چه مدل و الگویی هستیم؟ با روسیه میخواهیم چه کنیم؟ جغرافیای تعامل ما چیست؟ *در خصوص نحوه تعامل با دنیا هم نیازمند این تصمیمگیری هستیم؟ منظور چیست؟ در مورد تعامل با دنیا و نحوه استفاده از ظرفیتهای داخلی هم همین ابهام و نپختگی وجود دارد. مثلاً اگر در مورد میلیاردها فعالیت بدن انسان بخواهیم صحبت کنیم، نفس کشیدن یکی از این فعالیتها به شمار میرود. اکسیژن در این فعالیت به بدن وارد میشود. این اکسیژن وارد بدن میشود و در خون انسان جاری میشود و در قلب و مغز هم جریان مییابد. حال یک نفر این سؤال را بپرسد که قلب مهمتر است یا تنفس. از نظر پزشک این یک سؤال بیمعنایی محسوب میشود. مثل این است که بگوییم چند درصد حیات انسان به خاطر تنفس است و چند درصد هم حاصل فعالیت قلب است. یعنی مقایسه عوامل داخلی و خارجی. تنفس حاصل عوامل خارجی است و کارکرد قلب مربوط به فعالیت عوامل داخلی است. پزشک نگاه این چنینی ندارد و میگوید حیات انسان را مجموعهای از کارکردها و فعالیتهای عوامل مرتبط با هم شامل میشود. در مقام مقایسه باید این را نیز در نظر داشت که مگر چند درصد کشورها تحریم هستند؟ تعداد کشورهایی که تحریم هستند کماند ولی لزوماً نمیتوانیم بگوییم کشورهایی که تحریم نیستند عملکرد خوبی دارند. تعداد کشورهایی که عملکرد بدی در اقتصاد دارند به مراتب از کشورهای دارای عملکرد خوب در اقتصاد بیشتر هستند. بنابراین صرف برداشته شدن تحریمها به معنای شکوفایی و رونق اقتصاد نیست. آنچه مهم است این است که پیوند بین عوامل و متغیرهای عملکرد اقتصادی داخلی و تأثیرات خارجی را به هم مرتبط کنیم تا بتوانیم هدفمان را محقق سازیم. هدف چیست؟ هدف این است که آسیبپذیری کمتری و اقتصاد مولد و رو به رشدی داشته باشیم. در نتیجه چون نمیتوانیم در خصوص این دو مؤلفه یعنی نحوه تعامل با دنیا و همچنین نحوه ارتباط دادن تعاملات بیرونی با ظرفیتهای داخلی تصمیمگیری مؤثری داشته باشیم و در فضای مبهم و غیر شفاف توانایی تصمیمگیری وجود ندارد، نیازمند وفاق و اجماع هستیم. * موضوعی که در اینجا مطرح میشود این است که این مسأله هم هست که ما ۱۰ سال پیش هم این وفاق را نداشتیم، ۲۰ سال پیش هم این وفاق نبود، چرا به یکباره الان این مسأله مهم شده است؟ پاسخ روشن است! نکته اول اینکه ما در یک مورد مهمی مانند برجام تمرین کردیم و مشاهده کردیم که میتوانیم به نتیجه و جمعبندی برسیم. نکته دوم هم این است که اکنون نسبت به گذشته هزینه عدم وفاقمان بسیار بالاست. برای مثال یکی از این هزینهها مشکل اشتغال جوانان است. در مقام مقایسه هیچ وقت مشکل بیکاری را به اندازه امروز نداشتیم و اگر از این فرصت تاریخی که برای اشتغال به دست آمده است بدرستی استفاده نکنیم، هزینههای جبرانناپذیری برای ما در بر خواهد داشت. * یعنی شما معتقدید که اکنون ما در آن بزنگاه تاریخی قرار داریم؟ ما اکنون در این بزنگاه تاریخی قرار گرفتهایم. نکتهای که باید تأکید کنم این است که اکنون در جایگاهی قرار گرفتهایم که بسته به تصمیماتمان یا در موقعیت بسیار بهتر از حال حاضر خواهیم بود یا در موقعیت بسیار بدتر از حال حاضر. یعنی این تفاوت بسیار زیاد است. در جایی قرار گرفتهایم که به یکی از این دو مسیر منتهی میشود و استدلالهای زیادی را میتوان مطرح کرد که در ادامه مسیر گذشته حرکت نخواهیم کرد و قطعاً در یکی از این دو مسیر گام خواهیم گذاشت. یا جزو فجایع رشد خواهیم شد یا جزو معجزات رشد. معجزه رشد یعنی کشوری دارای یک اقتصاد نوظهور که در محیطی ناامن و پرآشوب اقتصاد پویایی دارد. * نسخه شما برای حصول این وفاق چیست؟ شما معتقدید باید اجماع نخبگی و بحث گفتمانی در این خصوص صورت بگیرد یا اینکه شرایط برای خیزش اجتماعی فراهم شود؟ من فکر میکنم که این وفاق و تفاهمی که باید در سطح نخبگان و در جامعه صورت پذیرد قسمت ساده ماجراست. تصمیمگیری در یک حیطه گسترده و عالی وجه دیگر ماجراست که هم مهمتر است و هم البته سختتر. ما اکنون از نبود گفتوگو بسیار رنج و آسیب میبینیم. ما اکنون در یک فضای کاملاً مونولوگ در حال تمرین گفتوگو هستیم. با هم دیالوگ نداریم. در بیان ما و حتی در پاسخ به انتقاداتی که از ما میشود خشونت کلامی به خرج میدهیم و بلد نیستیم گفتوگو کنیم. اگر میخواهیم به وفاق برسیم باید حدی از تحمل و مدارا را داشته باشیم. البته این هم یک بحث تکنیکال است و هم یک بحث اخلاقی. هر دوی آن باید مد نظر قرار گیرد. وقتی میخواهیم شروع کنیم با هم گفتوگو کنیم و دیالوگی در یک زمینه خاص برقرار کنیم نیازمند ایجاد مقررات و آیین نامهای داریم که بخش تکنیکال موضوع محسوب میشود. بخش اخلاقیاش هم این است که وقتی گفتوگو میکنیم و به نتیجهای میرسیم، به آن وفادار باشیم و باز به دنبال کار خودمان و موضع سابق خودمان نباشیم! هر چه عواملی که این ضرورتهای گفتوگو و وفاق را ایجاد میکنند جدیتر باشند، پایبندی به نتیجه آن هم محکمتر خواهد بود. برآیندی که میخواهم مورد تأکید قرار دهم این است که رشد اقتصادی بالا، توسعه و بهبود شاخصها در اقتصادی اتفاق میافتد که بتواند راجع به سیاستهایش به جمعبندی برسد. وقتی میتوان در مورد سیاستها به جمعبندی رسید که بتوانیم بستر تصمیمگیری مسالمت آمیزی ایجاد کنیم. بنابراین اصولاً در فضای تخریبی، رشد اقتصادی درونزا حاصل نمیشود مگر اینکه شرایط خاصی وجود داشته باشد. مثلاً قیمت نفت بالا باشد. در برخی بازههای زمانی ما شاهد بودیم که در کشور دعواهای سیاسی زیادی وجود داشت و در عین حال رشد اقتصادی ۷ درصدی را هم تجربه کرده بودیم. این به دلیل شرایط خاص درآمدهای بسیار بالای نفت اتفاق افتاد. به قدری درآمد نفت بالا بود که هر چقدر هم در فعالیتهای اقتصادی ناکارآمد عمل میکردیم، رشد بالا اتفاق میافتاد. اما آن رشد، رشد پایداری نبود و مثلاً سال بعد از آن به رشد صفر تبدیل میشد. وقتی رشد پایدار ایجاد میشود که عوامل رشد به صورت یک زنجیره به هم پیوسته با هم بتوانند فعالیت و تعامل داشته باشند. خب این وفاق مسلماً تنها در سطح اقتصاد محدود نمیماند و وقتی صحبت از گفتوگو برای وفاق میشود، متغیرهای دیگری نظیر متغیرهای سیاسی، متغیرهای فرهنگی و حتی عوامل اجتماعی در این مسیر مطرح میشوند و در خصوص آنها نیز باید تصمیمگیری صورت بگیرد. اینکه بخواهیم عامل اقتصاد را فاکتور بگیریم و بگوییم که برای وفاق در این حوزه تلاش خواهیم کرد و به سایر حوزهها نپردازیم هم مطمئناً مقبول سطوح تصمیمگیری نیست و هم در صحنه عمل گفتوگو برای وفاق را به نتیجه مؤثر هدایت نخواهد کرد! ببینید اقتصاد نخ تسبیح است و نه خود تسبیح. با این مؤلفه میشود گفتوگوها را آغاز کرد. فرض کنید مخاطبین و سطوح تصمیمگیری سیاسی هستند و نه اقتصادی. در این خصوص از قدرت استدلال بهره میبریم. میگوییم ظرف ۱۰ سال گذشته حدود ۸ میلیون نفر به جمعیت کشور افزوده شدند. در حالی که حدود ۶۰۰ هزار نفر به شاغلین کشور اضافه شدهاند. حدود شش و نیم میلیون نفر که به جمعیت فعال و سن اشتغال رسیدند، اشتغالی برای آنها صورت نگرفت. آیا شما قبول دارید که این یک بمب ساعتی زیر نظام امنیتی و کلاً نظام سیاسی کشور است؟ در اینجا مخاطب یا پاسخ میدهد که این اعداد اشتباه است یا اینکه میگوید مهم نیست. این جمعیت ۱۰ میلیون نفر هم بشود، مسألهای به وجود نمیآید. من فکر نکنم کسی بگوید این مسأله مهمی نیست! به مخاطب میگوییم میشود بگویید چند کشور در دنیا بودند که این اتفاق برای آنها افتاده است و به همین روال عادی ادامه دادند؟ * این دیالوگها با همین حساب و کتابهای ساده محقق میشود؟ اینها همه حساب و کتاب کاملاً ساده است و در جریان یک گفتوگوی ساده و دیالوگ مسالمتآمیز صورت میگیرد. بعد به ارقامی مانند ۲۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی میرسیم. مخاطب میگوید کشوری که ۲۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی نیاز دارد چه جور کشوری است؟ آیا برای جذب این مقدار سرمایهگذاری باید خواستههای آنها را هم عملی کنیم؟ باید استقلال کشور را فدا کنیم؟ آیا این به معنای چشمپوشی از آرمانهایمان است؟ اینجا مباحث وارد فاز سیاسی میشود. اینجاست که باید فضای بینالمللی را بشناسیم و الزامات عمل در روابط بینالملل را مورد کنکاش قرار دهیم و فضای اقتصاد جهانی را مد نظر قرار دهیم. آیا این به معنی این است که برای مثال به امریکا بگوییم هر کاری که میخواهید انجام دهید ولی منابع را وارد کشور کنید؟ یا اینکه نه متوجه میشویم دنیای امروز دنیای بسیار متنوعتری نسبت به دنیای حتی ۱۰ سال پیش است. لازم نیست که اگر کشوری بخواهد وارد تعامل با دنیا شود حتماً به سراغ چند کشور خاص برود. به این نتیجه میرسیم که نه واقعاً اینجور نیست. مثلاً بنده خودم ۱۲ سال پیش چین را مطالعه میکردم. نسبت ارزش افزوده صنایع کارخانهای به تولید ناخالص داخلی چین ۵۳ درصد بود. حال این را مقایسه کنیم. معمولاً در هر اقتصادی نصف بخش اقتصاد، خدمات است و بعد مابقی آن بخش صنعت و ساختمان و کشاورزی و... میشود. حالا اقتصاد چین را در نظر بگیریم که نصف آن صنعت است و بخش کوچک آن مربوط به خدمات است. برای خود من جای تعجب بود که اقتصاد چین انگار بخش مالی ندارد! و برایم سؤال بود که اصلاً رشد اقتصاد چین میتواند ادامه پیدا کند یا نه. حال دوران کنونی را در نظر بگیرید. امروز میبینیم از ۵ بانک بزرگ دنیا ۴ تای آن چینی است. در حالی که ۱۲ سال پیش برای خود من سؤال بود که بانک چه جایگاهی در اقتصاد چین دارد؟ این اقتصاد امروز چین است. حال امروز رشد اقتصاد چین به سراشیبی افتاده است. در نتیجه این کشور الان باید رشدش را در بیرون مرزهای کشور خودش جستوجو کند نه در داخل مرزهایش. چون مازاد قابل توجهی دارد که در اقتصادش دیگر جذب نمیشود. مثلاً احیای جاده ابریشم را در نظر دارد و در حال عملیاتی کردن آن است. خب پس میشود از اقتصاد و ظرفیتهای چین استفاده کرد. از سرمایهگذاری ژاپن استفاده کرد. اروپا اکنون درگیر مسائلی نظیر بیکاری و بدهی دولت و... است و به دنبال این است که با کشورهایی مانند کشور ما شروع به همکاری کند. ما میتوانیم سبد متنوع همکاری اقتصادی با دنیا داشته باشیم و در عین حال به هیچ جایی هم وابسته نشویم. این مباحث معلوم است که نتیجهاش سیاسی است اما مقدمه و آغاز به کار آن کاملاً اقتصادی است. یعنی از مشکلات اقتصادی نظیر اشتغال شروع میکنیم و به ضرورت رشد میرسیم، از ضرورت رشد به سرمایهگذاری میرسیم و از سرمایهگذاری به منابع خارجی میرسیم و سپس به یک جمعبندی و نتیجهگیری سیاسی میرسیم. البته در عین حال به نظر من این موضوع که از ظرفیتهای داخلی نهایت استفاده را داشته باشیم و به توانمندیهای داخلی توجه کنیم کاملاً مورد وفاق است. پس بنابراین مسیر مسیری است که در آن اقتصاد میتواند وفاق ایجاد کند. * خب تعبیر شما درست است و اقتصاد قطعاً میتواند مهمترین عامل ایجاد وفاق باشد ولی در این مسیر آیا همه با این عاملیت اقتصاد موافقند؟ آیا به الزامات ایجاد این وفاق و گفتوگو مقیداند؟ اصولاً موافق وارد شدن به این حیطه هستند؟ من ضرورت طرح موضوع را بررسی میکنم و بر آن هم اصرار دارم اما نمیتوانم تضمین بدهم که چنین چیزی محقق خواهد شد یا نه و علت اینکه هم بر این موضوع تأکید کردم که ما ۱۰ سال دیگر مطمئناً با وضعیت متفاوتی روبهرو خواهیم بود هم همین است. اگر نتوانیم در مورد این موضوعات به وفاق و جمعبندی برسیم، پیامدهای آن هم کاملاً روشن است و اگر هم بتوانیم این اجماع را محقق کنیم، باز هم پیامدهای آن روشن است. حال به نظر من همه ما باید کمک کنیم که بتوانیم وارد این مسیر شویم. از فعال اقتصادی و رسانهای گرفته تا سیاستگذاران و تصمیم سازان و اقشار دیگر همه تلاش کنیم که بتوانیم به نتیجه و وفاق برسیم. چون به نظر من در صورت عدم وفاق در این خصوص، وضعیت بسیار بد خواهد شد. * اگر تجربه تاریخی تکرار شود چه میشود؟ همان شرایط قبلی تصمیمگیری و سیاستگذاری در قالب نگاههای کوتاه مدت و چشم اندازهای بدون وفاق و هماهنگی در خصوص تعامل با دنیا! من چند سال پیش ادبیاتی به کار بردم و گفتم چوب عدم بودجه! هر گاه به بیپولی و بودجه کم و محدودیت منابع بر میخوریم، تن به عقلانیت میدهیم. اکنون هم شرایط همین گونه است. قیمت نفت بسیار کاهش یافته است و منابع بسیار محدود شدهاند. چالشهای اقتصادی هم بسیار زیادند. من مثالی میتوانم در این خصوص بیاورم؛ بین سالهای ۶۵ تا ۶۷ که اوج جنگ و موشک باران شهرها بود و قیمت نفت هم کاهش پیدا کرده بود ولی زمینه وفاقی به خاطر محدودیت منابع شکل گرفت. * یعنی شما زمینه ایجاد این وفاق را اکنون مشاهده میکنید؟ نه من این زمینه را نمیبینم و به همین خاطر است که فکر میکنم باید تلاشهای زیادی برای به وجود آمدن این شرایط انجام دهیم. * خب شرایط کنونی به قول شما شرایط بسیار نامناسبی است. طبق صحبتهای خود شما، شرایط کنونی حتی از دوران جنگ هم به مراتب بدتر است. آیا ضرورت ایجاد یک وفاق در سطوح نخبگی و اجتماعی اکنون وجود ندارد؟ خب ما داریم راجع به موضوعی صحبت میکنیم که شاید از این سختتر موضوعی نداشته باشیم. در خصوص این گونه مباحث خیلی سخت میتوان همه را وارد یک مسیر کرد و برای یک دیالوگ مسالمتآمیز شرایط را فراهم کرد. همیشه خلاف این بوده است. در نتیجه نباید انتظار داشت اکنون که این مسأله مطرح شده است، در کوتاه مدت همه جمع شوند و این دیالوگ برقرار شود و به نتیجه برسیم. در خصوص این موضوع باید بسیار زمینهچینی شود، راجع به ضرورت آن صحبت شود و در خصوص ابعاد آن اطلاعرسانی صورت گیرد. اینکه اصولاً توسعهای در کار نخواهد بود مگر اینکه قبل از آن وفاق ایجاد شود خیلی راجع به آن صحبتی نکردیم. و میشود گفت که بیشتر در زمینه دعوا و درگیری تبحر داریم. در نتیجه تغییر این فضا به دورهگذاری نیاز خواهد داشت و بسیار سخت است. * در مقام مقایسه شما فکر میکنید این برجام داخلی از برجام هستهای سختتر است؟ بله قطعاً سختتر است. * در عمل آیا در سطح دولت گامهایی در این زمینه برداشته شده است؟ آیا فکری راجع به آن شده است که چگونه به این سمت حرکت کنیم؟ به نظر من نکتهای که اهمیت دارد این است که دولت و مقامات دولتی چه رئیس جمهوری و چه دیگر مقامات بر این بعد تأکید کردهاند که این مسأله یک مسأله فراجناحی است و مربوط به این دولت نیست و موفقیت آن هم موفقیت این دولت نیست بلکه موفقیت نظام است. این ورود خوبی به موضوع بود. اینکه عرصه را باز کنیم. خود آقای رئیس جمهوری در چند سخنرانی خود این موضوع را مطرح کردند و ابعاد آن را باز کردند. این مهم است. البته تبیین این مسأله که عدم وفاق چه آسیبها و فجایعی ممکن است به بار آورد هم بسیار مهم است |
- نقدی بر آموزش مدیریت در ایران
- به بهانه معرفی یک کتاب : نگاهی نو به اقتصاد ایران
- دنياي اقتصاد: کودکان امروز، اقتصادسازان آینده
- اکونومیست: رشد بی سابقه اقتصادی در آسیا ؛ بسیاری از مردم از زیر خط فقر خارج شدند
- سوءتغذيه جان بيش از يک ميليارد از مردم جهان را تهديد مي کند
- چگونه اقتصاد ایران را بفهمیم؟ درک بهتر اقتصاد ایران / عماد عظیمی*
- ویژگیهای یک مدیر موفق
- مردم از این4اقتصاددان! حامي هدفمندسازي توضیح بخواهند؛پژويان،نهاونديان،نيليو آقامحمدي
- بررسی وضعیت خصوصی سازی در ایران : سهم مردم از اقتصاد کشور
- اقتصاد را چگونه مديريت ميكنيم ؟
- 10 ویژگی مدیـر خوب از نگاه بیل گیتس
- مقالهای منتشرنشده از هدی صابر/ اقتصاد گرفتار نقاهت بیبرنامگی ... برگرفته از سایت تاریخ ایرانی
- تقويت کار جمعي در کشور فرآيند توسعه را تسريع مي کند
- صندوق بينالمللیپول : انقباض در اقتصاد ايران
- سازمان مدیریت و برنامه ریزی و لطمات اقتصادی انحلال آن
- توسعه از سطح فردي / نويسنده : علي اسلامي
- چرایی ناکامی ملت های عقب مانده ؟ / Why Nations Fail- عاصماغلو و رابیسنون
- گرانیها و دستاویزی به نام نوسان ارز / حسین ثابتی عبدلیان
- آیا اقتصاد کشور به اندازه فوتبالش مهم نیست؟ محمد سرکامیان
- با حقوق۵۰۰ هزار تومان هركس ميتواند دزد شود ! اقليما : مشکلات اقتصادی مردم را زورگیر میکند
- دکتر محمد باقر نوبخت در گفتگو با روزنامه آرمان : فعلا احساس نیازی به احزاب نمیشود
- علی لاریجانی در همایش نقش مبارزه با جرایم اقتصادی در جهاد اقتصادی : در جرایم اقتصادی ردپای روسای اطلاعاتی دیده میشود
- نكات مديريتی : ده خطای رایج در تصمیمگیری
- جزئیات طرح دولت برای استخدام ۳۹۰ هزار نفر در ۱۰۸ دستگاه و ۳۱ استان + جدول
- تحریم نفت و بانک مركزی بر اقتصاد کشور فشار آورد / وزیر صنعت و معدن : تحریمها هوشمندانه و فلجکنندهاند
- سوء مديريتها / نويسنده : هوشنگ پورخزائي
- احمد توکلی مطرح کرد؛ کاهش ۵۵ درصدی ارزش پول ملی
- مولفه هاي توسعه پايدار / دکتر ابوالفضل بهشتي
- مردم : مهار تورم بر افزایش یارانه ترجيح دارد
- سعید لیلاز اغراض سیاسی در تعیین سال پایه آماری را تحلیل میکند : «نقاشی» بر ایوان بنایی که «ترک»های بسیار دارد !
- رئیس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی : ۹ میلیون دوشغله سدي بزرگ مقابل بيكاران
- بایزید مردوخی در گفتوگو با «بهار» نقش دموکراسی را در تاریخ ایران ارزیابی کرد «نظام تدبیر»؛ حلقه مفقوده توسعه در ایران
- از تورم 31 درصدی تا منفی شدن رشد اقتصادی
- دولتی با آرزوها و مصائب بزرگ / کارنامه اقتصادی دولتهای نهم و دهم
- فعالان اقتصادي ارائه كردند : بسته پيشنهادی اقتصاددانان به دولت آينده
- نقدهای سیاسی و اقتصادی احمد توکلی به اصلاح طلبان و اصولگرایان : حاکمیت باید در مورد حضور نظامیان در اقتصاد تصمیم قاطعانه بگیرد
- از دیپلماسی تا اقتصاد
- درباره کتاب «تجربه شهری» نوشته دیوید هاروی / نبرد پارتیزانی آگاهی و سرمایه، زیر پوست شهر
- بازخوانی مهمترین محورهای برنامه های دکتر حسن روحانی برای دولت یازدهم
- اقتصاددان بررسي كردند: چرا ايران «توسعه» پيدا نمیكند؟
- 50 نکته برای کار تشکیلاتی بهتر/ مهدی جعفری، فعال اصلاحطلب و سردبیر سایت سلام نو
- بررسی موانع توسعه در ایران در گفتگو با دکترسیدسلمان صفوی
- هفت چالش پیش روی اقتصاد کشور/ فرشاد مومنی *
- گزارشي از افزايش قیمت نان، نانوایان همچنان ناراضي؛ کام مردم تلختر از گذشته
- «توسعه اقتصادی» بدون «توسعه اجتماعی و سیاسی» محال است و امكانناپذير
- ادعاي يك موسسه بینالمللی: بدون توافق اتمی، اقتصاد ایران ورشکسته کامل میشود
- مهارت؛ موتور رشد توسعه اقتصادی و اجتماعی/ اقتصادمهارتی، الگوئی در سیاست گذاری اقتصادی/ دکتر محمدرضا عبدالهپور *
- سخنرانی دکتر محمود سریع القلم، نظريهيی برای توسعه ايران/ برگرفته از روزنامه اعتماد
- چرايي اینهمه فساد اقتصادي/ از این همه باورسوزیها جلوگیری کنيد/ مالک رضایی
- تکنوکراسی؛ آزادراهی قبل از پیچ انقلاب | مهرزاد سلیمی
- عزم ملی هیچ وقت با تکنوکرات ها همسو نبود/ تكنوكراسي و سياستگذاري صنعتي در ايران در ميزگرد با رضا نيازمند و محسن صفايي فراهاني
- تمرکز زدایی در مدیریت کشور، سبب بروز مدیران منطقه ای هوشمند و با تجربه خواهد شد/ عطا افشاریان
- اینکه اقتصاد ایران در چه مسیری قرار دارد؟ سوالی است که در پایان دومین سال از روی کار آمدن دولت روحانی، اذهان عمومی را به خود مشغول کرده است.
- ایران باید از شهرسازی مشارکتی غرب الهام بگیرد/ مدل موفق تامین مسکن کمدرآمدها
- توسعه اقتصادی نیاز به بستر دارد/ انسجام ملی در جهت رشد اقتصادی/ عطا افشاریان
- حرکت به سمت توسعهیافتگی باید در سطح نخبگان جامعه صورت بگیرد/ محمود سریع القلم
- همزمان با سفر بیژن زنگنه وزیر نفت به وین؛ شل و توتال آماده بازگشت به ایران شدند
- «۲۰ سال زمان نیاز است تا منابع زیرزمینی آب کشور احیا شود»
- یاداشت؛ نئولیبرالیسم ایرانی، اقتدار سرمایه یا اقتدار دولت؟
- یادداشتی از دکتر محمدرضا عارف/ برنامه ششم توسعه، پیش نیازها و پیش نهادها
- مشاور ارشد وزیر کشور در گفتوگو با ایلنا: اگر میخواهیم مطابق اهداف و چشم اندازهایی که برای کشور ترسیم کردهایم گام برداریم نیازمند نگاه توسعه محور و کارشناسی به قانونگذاری هستیم.
- محمود دلپسند، سرپرست معاونت هماهنگی امور اقتصاد و توسعه منطقه استانداری خراسان شمالی در جلسه کارگروه توسعه صادرات غیر نفتی استان: باید محصولات را متناسب با کشورها و بازار هدف برنامه ریزی کنیم
- تصمیمگیری بلندمدت اقتصادی بر پایه عقلانیت ابزاری، نیازمند تحقق دو شرط هستند: نخست وجود یک افق با ثبات و قابل اعتماد در پیش رو و دوم در دسترس بودن اطلاعات درست و قابل اعتماد.
- گفت و گوی مشروح جماران با پدر علم ترویج کشاورزی به بهانه روز ملی روستا؛ اقتصادمقاومتی با اقتصادروستایی آغاز می شود/ واردات حاصل ترک کشاورزی است
- گفت و گوی مشروح جماران با پدر علم ترویج کشاورزی به بهانه روز ملی روستا؛ اقتصادمقاومتی با اقتصادروستایی آغاز می شود/ واردات حاصل ترک کشاورزی است
- عضو کمیسیون اقتصادی مجلس: آبروی ایرانیان خارج از کشور را نریزیم / برخی با اظهار نظر نسنجیده باعث فرار سرمایهگذاران میشوند
- رئیس اتاق ایران اعلام کرد: ۱۰ راهکار بخش خصوصی برای بازگشت رونق اقتصادی
- در کنفرانس مطبوعاتی معاون فرهنگی دانشگاه تهران عنوان شد: ویژه برنامههای روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه
- توصیههای رهبر معظم انقلاب برای اجرای موفق اقتصاد مقاومتی: به حرکت درآوردن و تعیین نقش آحاد جامعه جهت مشارکت در فعالیتهای اقتصادی و توانمندسازی آنها
- برنامه ششم توسعه، پیشنیازها و پیشنهادها/ یادداشتی از دکتر محمدرضا عارف
- سال 1395 سال رونق مسکن خواهد بود/ مسکن از خواب زمستانی بیدار میشود؟
- تداوم سوء مدیریت در استفاده از نخبگان کشور/ چرا كشور ايران در خروج نخبگان و انديشمندان در رتبه هاي بالای جهان قرار دارد؟
- برنامههای اقتصادی نامزدهای ائتلاف فراگیر اصلاحطلبان و حامیان دولت در مجلس دهم
- کارشناسان اقتصادی تبیین کردند؛ مجلس دهم و فرصت های تعامل با دولت برای اصلاحات اقتصادی
- خصوصی سازی از ابلاغ تا اکنون/ راه پر پیچ و خم اما ناگزیرِ خصوصی سازی
- چرا رکود از اقتصاد ایران نمیرود؟ گزارش ها از ٣٥ هزار پروژه نیمهتمام در نقاط مختلف کشور حکایت دارد که در طول سالهای گذشته کلنگ خورده و بلاتکلیف مانده است.
- هشدار وزیر نیرو: ادامه حیات و تمدن ایرانی به دلیل شرایط آبی کشور در خطر است
- تحلیل گران نگران هستند/ چشمانداز اقتصاد جهان در سال ۲۰۱۷